سه‌شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۶ - ۱۵:۳۲
۰ نفر

ترجمه رضا سادات: برخی از سرباز کودک‌های اوگاندایی هنوز به سن بلوغ نرسیده‌اند اما با فصاحت تمام در مورد سلاح‌های جنگی چون آرپی‌جی سخن می‌گویند و نحوه کار آ‌ن‌ها را توضیح می‌دهند.

آنان که سن‌شان بین   7 تا   18 متغییر است این تخصص را در نتیجه خدمت در ارتش مقاومت خدا (LRA) در شمال اوگاندا و پس از آن که برای پیوستن به صفوف سربازان این گروه شبه‌نظامی ربوده شدند، کسب کرده‌اند.

با این حال یکی از فعالان اجتماعی اوگاندا که خود را با نام مستعار تام معرفی می‌کند، می‌گوید این کودکان در زمره خوش‌شانس‌ترین‌ها هستندکه از منازعات داخلی طولانی در این کشور  جان سالم به در برده‌اند.

سرباز کودک‌های بازمانده از جنگ‌های داخلی اوگاندا در زمره معدود کودکانی هستند که از مرگ، معلولیت و اسارت ناشی ازجنگ جان سالم به در بردند و  اکنون در پایگاه‌های آموزشی مهارت‌های زندگی در حال طی کردن دوره‌های کوتاه مدت بازپروری هستند.

جنگی که آنان مجبور به مشارکت در آن شده بودند منازعه‌ای پیچیده است که حتی با استانداردهای آفریقایی هم به غایت خشونت‌آمیز و وحشیانه قلمداد می‌شود و رهبری آن را شورشی‌ای افسانه‌ای بر عهده دارد که ادعا می‌کند همه اقدامات خود را به نام عیسی مسیح(ع) و برای اجرای ده فرمان انجام ‌داده است.

طی دو دهه گذشته LRA منشاء طولانی‌ترین و ناشناخته‌ترین جنگ در قاره سیاه بوده است. این منازعه ده‌ها هزار کشته بر جای گذشته و آوارگی 1/7 میلیون تن  از مردم  اوگاندا را به همراه داشت است که به لحاظ تعداد دست کمی از آمار آوارگان منازعات جنوب سودان در دارفور ندارد.

تفاوت عمده جنگ داخلی اوگاندا با خشونت‌های دارفور در اینجاست که در اواگاندا کودکان به همان اندازه که قربانی این جنگ هستند عوامل اجرایی آن نیز به شمار می‌آیند.

یکی از این کودکان نانسی است. او نه ساله بود که به همراه خواهرش توسط شورشیان از اقامتگاه خانوادگی‌شان در ناحیه جولو در شمال اوگاندا در  دسامبر سال  2002   میلادی ربوده شد.

طی 20 ماهی که در اسارت بود به دستور فرمانده واحدی که در آن خدمت می‌کرد باید همیشه نوعی روغن استحصالی از گیاهان بومی را به بدنش می‌مالید. به او گفته بودند این روغن جادویی است و دو اثر بر او دارد.

اول آن که مانع از نفوذ گلوله به بدنش می‌شود و دیگر این که چنانچه در صدد فرار برآید مانع از یافتن راهی که به خانه و خانواده‌اش ختم می‌شود، خواهد شد.

به نانسی تیراندازی و  مهارت پایه باز کردن سلاح‌های سبک، تمیز کردن و مونتاژ دوباره آنها آموزش داده شد و در ادامه او را مجبور به جنگیدن در برابر نیروهای ارتش اوگاندا کردند. 

هر دستوری لازم‌الاجرا بود و می‌توانست تعیین کننده مرگ و زندگی باشد. او یاد گرفته بود بکشد، غارت کند، کودکان دیگر را برباید و خانه‌ها را در منطقه‌ای که هدف حمله شورشیان قرار می‌گرفتند به آتش بکشد.

در یک عملیات کمین ارتش اوگاندا، نانسی نجات یافت اما خواهرش در اسارت نیروهای شورشی باقی ماند. پاکسازی کامل چنین گذشته‌ای تقریباً ناممکن است اما برای آغاز روند درمان، کودکان باید زبان بگشایند و سرگذشت خود را بازگو کنند.

الس دتمرن، موسس یکی از مراکز بازپروری کودکان جنگ در اوگاندا که بلژیکی است کتابی را تحت عنوان «دختران فراموش شده» به رشته تحریر درآورده که عواید ناشی از آن بخشی از هزینه‌های این مرکز را تأمین می‌کند. در این کتاب او داستان ربوده شدن 137 دختر از یک مدرسه شبانه‌روزی و تلاش‌های شجاعانه مدیره این مدرسه که ریچل نامی بوده را بازگو می‌کند.

برای خیلی از این کودکان صحبت کردن از دوره اسارت آنچنان دشوار است که ترجیح می‌دهند به جای حرف زدن، احساسات‌شان  را در قالب نقاشی به تصویر بکشند. این راهی برای گشودن باب گفت‌وگو با دیگران و بین خودشان است.

خاستگاه  مناقشه‌ای که آنان را درگیر خود کرده بود به اختلافات دوران مستعمراتی اوگاندا بازمی‌گردد. زمانی که انگلیسی‌های حاکم بر اوگاندا کارکنان دوایر دولتی را از مناطق جنوبی کشور و سربازان را از قبایل شمال اوگاندا برمی‌گزیدند. اعضای دو قبیله لانگی و آچولی،  که بزرگترین قبایل شمال اوگاندا بودند بخش اعظم نیروی ارتش را تشکیل می‌دادند.

وقتی یوروی موسونی، رئیس‌جمهور کنونی اوگاندا در سال  1989  به قدرت رسید رهبران قبیله آچولی نگران احتمال از دست رفتن سلطه‌اشان بر ارتش به عنوان پایگاه قدرت این قبیله بودند.

LRA در این دوران توسط یک پادوی خانگی بی‌سواد و یک مسیحی افراطی که خود را  از حواریون حضرت مسیح(ع) می‌شمرد به نام ژوزف کنی بنیان گذاشته شد. این گروه خیلی زود به جمع گروه‌های شبه‌نظامی متعدد اوگاندا پیوست که با هدف سهم‌خواهی از قدرت در این کشور در حال منازعه با دولت و جنگیدن با یکدیگر بودند.

افسران ارتش دیکتاتوری عیدی امین و میلتون ابوتو، خلف او آموزش نظامی برای شورشیان LRA را تأمین  کرد و تجربیات خود را در اختیار فرماندهان این گروه قرار دادند که در ادامه به یکی از مخوف‌ترین گروه‌های شورشی در اوگاندا و سراسر قاره سیاه تبدیل شد.

LRA برای ادامه جنگ خود علیه دولت از کودکان به عنوان عناصری مفید که در اردوگاه‌ها به کارهای خدماتی می‌پرداختند و در جبهه جنگ سربازانی بی‌رحم بودند، استفاده کرد.

با شکل‌گیری این استراتژی بود که ربودن کودکان از سوی LRA پایه‌ریزی شد و از سال  1989  تاکنون بیش از سی هزار کودک اوگاندایی توسط این گروه ربوده شده‌اند.

ترس از LRA در نواحی روستایی طی این دوره موجب شد هزاران خانواده روزها را در روستاها و زمین‌های زراعی سر کنند و شب‌ها برای در امان ماندن از حملات LRA با هدف ربودن کودکان در جستجوی جایی امن به نزدیک‌ترین اردوگاه آوارگان یا مراکز جمعیتی بزرگتر در مجاورت محل اقامت خود نقل مکان کنند.

طی ماه‌های اخیر احتمال پایان این منازعه خونبار که ساکنان کامپالا، پایتخت آرام اوگاندا از آن تحت عنوان جنگ شمال یاد می‌کنند، قوت گرفته است. LRA که زمانی روی کمک‌های دولت سودان که در مناطق جنوبی این کشور و در مجاورت مرزهای اوگاندا درگیر جنگی تمام عیار با شورشیان خانگی بود، حساب می‌کرد اکنون از این کمک‌ها محروم شده  است.

با ادامه این جنگ نامتعارف شرایط به سمت  و سویی رفته بود که سودانی‌ها از LRA حمایت می‌کردند و دولت اوگاندا به تلافی آن به شبه‌نظامیان ضددولتی در سودان کمک می‌کرد. پایان جنگ داخلی سودان با انعقاد قرارداد صلح در سال  2005 میلادی ادامه جنگ را برای LRA دشوار کرد.

در همین حین دولت سودان تحت فشارهای بین‌المللی و به واسطه درگیر شدن در دیگر جبهه‌ها اندک اندک ائتلافش با LRA در اوگاندا را مشکلی می‌یافت که باید حل و فصل شود. عملکرد خشونت‌‌آمیز LRA و عملیات دلهره‌آور واحدهای  این گروه که دقیقاً همان مردمی را به خاک و خون می‌کشیدند که مدعی تلاش برای صیانت از آنان بودند اندک اندک در کانون توجه جهانیان قرار گرفت.

همدردی و احساس قرابت با آرمان‌های این گروه در بین قبایل شمال اوگاندا رنگ باخت که این تحولات  عاقبت به آغاز گفت‌وگوهای صلح بین  LRA و دولت مرکزی با میانجی‌گری سودان و در شهر جوبا، در جنوب سودان در اواخر سال گذشته میلادی منجر شد.

مذاکرات جاری در جوبا پس از پیشرفت‌های اولیه متوقف شد و تا ماه گذشته میلادی، زمانی که دو طرف برای تداوم توافقنامه آتش‌بس که در ماه اوت سال گذشته به دست آمده بود، اعلام آمادگی کردند در بن‌بست به سر می‌برد.

این بدین معنا نیست که اختلاف‌نظرهای دو طرف مرتفع شده است. یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های بروز اختلاف پافشاری LRA بر ابطال احکام صادره از سوی دادگاه بین‌المللی جنایی علیه کنی و دیگر رهبران این گروه است.

در حالی که مذاکرات چرخه‌های متعدد توقف و تحرک را تجربه می‌کند کودکان گرفتار جنگ روزهای خوشی را سپری کرده و برای اولین بار پس از سال‌ها کودک بودن را تجربه می‌کنند.

کارکنان واحدهای بازپروری سعی دارند این کودکان را به پشت کردن به گذشته خود و مذمت عملکرد LRA ترغیب  کرده و آنان را برای آینده جدید و عاری از خشونت و وحشت آماده کنند.

منبع: NBC

کد خبر 22680

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز