تحلیلگران و ناظران امور مصر در تحلیلهایشان در اینباره گمانهزنی میکردند که این کشور راه پاکستان را میرود یا ترکیه. کمتر کسی فکر میکرد که روزی واقعهای شبیه میدان تیانآنمن چین در مصر روی دهد؛ روزی با صدها کشته و هزاران مجروح.اکنون که اجساد کفنپیچ شده روی زمین چیده شدهاند و مصریها و جهانیان در بهت هستند، نگرانی و گمانهزنی درباره آینده تحولات مصر مسیر دیگری یافته و پرسشهای فراوانی در ذهنها ایجاد کردهاست.
این در حالی است که در خود این کشور دوطرف درگیر یعنی اخوانالمسلمین و ارتش هر کدام سعی میکنند روایت خود را از این واقعه ارائه دهند تا افکار عمومی را جلب خود کنند. اخوانیها حالا علاوه بر اینکه قدرت به زور و با کودتا از آنها سلب شده، با کشتههای چند صدنفری واقعه روز چهارشنبه، جایگاهشان در موضع طرف مظلوم این دعوا بیشاز پیش تقویت شدهاست. باید دید آن بخش از جامعه مصر که 2ماه پیش با تجمع چندین روزه در خیابان از ارتش خواست دولت مرسی را سرنگون کند، نظرش نسبت به کشتار اخیر چیست.
استعفای محمد البرادعی از رهبران اصلی جریان مخالف دولت محمد مرسی در اعتراض به کشتار روز چهارشنبه، چندان با استقبال گروههای دیگر روبهرو نشد. اما جامعه جهانی تقریبا به اجماع، کشتار روز چهارشنبه را محکوم کرد و در واقع ارتش مصر را مسئول این واقعه دانست. بعد از برکناری حسنی مبارک و آغاز دوران جدید در مصر، این کشور روزهای ناخوشایندی را میگذراند. در این دوران جدید و در مسیرگذار از دیکتاتوری به دمکراسی، اگر اخوانالمسلمین خطای اول را انجام داد و در همان سال اول در آزمون قدرت مردود شد، ارتش هم با اقدام روز چهارشنبه گذشته، خطای دوم را مرتکب شد.
ارتش به گواه نظرسنجیها، محبوبترین نهاد قدرت در سالهای اخیر در مصر بودهاست. اکنون اما باید دید این جایگاه بعد از وقایع خونین اخیر چه تغییری کردهاست. در حال حاضر 2 محور اصلی قدرت در عرصه سیاست مصر یعنی اخوانالمسلمین و ارتش هر کدامیک خطا مرتکب شدهاند و تا حدی کفه تقصیراتشان برابر شدهاست.
اگرچه اخوانیها میتوانند بگویند که دستشان به خون کسی آلوده نشده اما مسئولیت بنبست سیاسی ماههای اخیر و دامن زدن به التهاب خطرناک کنونی جامعه مصر که حمله به کلیساها بخشی از نتیجه آن است، برعهده آنهاست. همهچیز در مصر اکنون در تعلیق است؛ از دولت و سیاست و قوای نظامی تا اقتصاد و وضعیت اجتماعی. ممکن است خشونتها از این هم بیشتر شود و اخوانیها آنطور که برخی وابستگانشان هشدار دادهاند، در مقابل پلیس و ارتش دست به مقابله به مثل نظامی بزنند.
با این حال مصر با جنگ داخلی در معنای مرسوم و عملیاتیاش فاصله زیادی دارد. آنچه این روزها در سوریه میگذرد برای مصر تکرار نخواهد شد. اعتماد به ارکان قدرت، میانجیگری بینالمللی و مشخص بودن طرفهای درگیر که رویاروی هم قرار گرفتهاند، مانع از آن میشود که مصر به سمت جنگ داخلی پیش برود. اما به همین اندازه هم امکان برقراری ثبات و آرامش در مصر در آینده نزدیک، دور و کمرنگ است.
با این حال، بعد از وقایع 2 سال گذشته، مصر به سمت دیکتاتوری یا حکومت نظامی نمیرود. نه جهان و نه منطقه، دیگر پذیرای چنین حکومتی در مصر نیست. مصر از همه این وقایع درس میآموزد. میآموزد که دمکراسی، قانونی نیست که اکثریت با اتکا به آن هر طور که خواست حکومت کند. میآموزد که دمکراسی شکلی از حکومت است که در آن حق اقلیت هم باید حفظ شود و میآموزد که دمکراسی مبتنی بر صندوقهای رأی راهی کمخطرتر، مشروعتر و کم دردسرتر از دمکراسی خیابانی است. میآموزد که اگر بحرانی هم روی داد، باید از فرصت مذاکره برای مصالحه استفاده کرد، چون اگر این فرصت از دست برود، ابزار چانهزنی و زورآزمایی در خیابان به جای برنده، جسد و قربانی کف خیابان به جا میگذارد.