همه اینها مواردی بود که از زندگی عشایر در ذهن خود مجسم میکردم، اما این واژهها و تصاویر و سمبلها، نگاهى دور به اصل ماجرا است؛ چیزی که همیشه درباره زندگی عشایر به ذهنمان میرسد، زندگی آنها در آلاچیق و درآمیختگی آنها باطبیعت است، اما آنچه ما در جشنواره کوچ عشایر مغان، در روستای جعفرآباد بیله سوار اردبیل با آن مواجه شدیم، جدا از این موارد بود.
عشایری که از تلویزیون، DVD و حتی موبایل استفاده میکردند و در آلاچیقها نوعی زندگی نمادین را به تصویر میکشیدند. این در حالی است که عشایر ایران در زندگی واقعی خود با انواع و اقسام مشکلات، نظیر: کمآبی، بیبرقی، اسکان و... دست و پنجه نرم میکنند و فرسنگها فاصله دارند با آنچه در این جشنواره به تصویر کشیده شد.
در مغان نگاهی چون موزه به عشایر شد و افرادی که در آنجا حضور داشتند زندگی این قشر را تنها نمایش دادند. نمایشگاه صنایعدستی آنها به نمایش قلاب بافی و صنایعچوبی، که هیچ سنخیتی با صنایع دستی عشایر ندارد، پرداخت.
کوچ، دام و مرتع، جزئی از زندگى ایلاتى بوده و تیر و تفنگ و شکار آمیخته با روح آن است. هنوز هم ساز و نقاره و رقص محلی ، جزء فرهنگ و آداب ایل است، اما میبینیم که این موارد کم کم به فراموشی سپرده میشود و با اینکه در مغان مراسمی نظیر عروسی بهصورت نمادین برگزار شد، اما به گفته بزرگان ایل، سالها است که فراموش شده است.
اما از سوی دیگر این جشنواره با وجود اینکه به زندگی واقعی عشایر نپرداخت، اما فرصتی بود که با عشایر استان اردبیل آشنا شده و از نزدیک مشکلات آنها را ببینیم؛ چرا که در حوالی محل برپایی جشنواره، آلاچیقی برپا بود که زندگی واقعی عشایر را نشان میداد.
وقتی همراه دوستان خبرنگار به آنجا مراجعه کردیم با عشایری مواجه شدیم که حتی آب نوشیدنی نداشتند و وقتی درباره آب نوشیدنی از آنها سوال شد، آب گل آلودی را به ما نشان دادند که از آن مینوشند و به مشکلات دیگری از جمله شرایط بد اسکان و آب و برق و... اشاره کردند و با چنین مواردی است که میتوانی ببینی این اقوام با چه شرایط سختی گذران زندگی میکنند.
زندگی این اقوام با همه جذابیتى که دارد، متفاوت است از آنچه در تصور دارید. اصل ماجرا، وضعیت، شرایط مساعد و برخوردار نبودن از حداقل امکانات زندگى امروزی است. امکانات عشایر و ایلات در کشور ما کمتر از کوچکترین روستاها است.
برای برطرف کردن جزئی از این مشکلات، نیاز به بودجهای هنگفت است که باید صرف ساختن جادههاى ییلاقى و قشلاقى، آب زراعتى در مناطق ایلى، ایجاد کارخانههاى تولیدى در مسیر و مأواى عشایر و باسواد کردن مردم چادرنشین شود؛ چرا که لباس، زبان، موسیقى و فولکلور عشایر، همه جزء میراث ما هستند و باید نگران فرهنگ، آینده و پیشرفت کودکان عشایر باشیم.
عشایر براى تماشاى کوه و جنگل کوچ نمیکنند. هر صبح بار مىبندند؛ هر شام بار مىگشایند؛ پاى پیاده عرض و طول کشور را مىپیمایند و شب و روز به دور خودشان مىچرخند.
این همه زحمت و مشقت براى زندگی کردن است. مردم عشایر به دنبال آب و علف هفت کوه و صحرا هستند و جز این، راهى براى نجات زندگی خود ندارند.