دهلیز تنها فیلم اکران عید فطر است که فروشش روند صعودی قابل توجهی داشته؛ نکتهای که نشان میدهد کسانی که به تماشای اولین ساخته بهروز شعیبی نشستهاند، دیدن آن را به دیگران توصیه کردهاند. این فیلم که روزهای آخر هفته بالای 60میلیون تومان در تهران فروخت، مجموع فروشش در پایتخت به مرز 300میلیون تومان رسیده، دهلیز در گیشه شهرستانها نیز تاکنون 140میلیون تومان کارکرد داشته است.
در روزهایی که تماشاگران راضی از سالنهای نمایشدهنده دهلیز خارج میشوند و منتقدان از این فیلم با تحسین یاد میکنند، غلامعلی حداد عادل رئیس سابق مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم تهران در مجلس نهم نیز در یادداشتی که خبرگزاری تسنیم آن را روی خروجی خود گذاشت، به ستایش از این فیلم پرداخت. در بخش هایی از یادداشت حداد عادل چنین آمده است:
دهلیز فیلم پاکی است
« به لطف تهیهکننده و کارگردان فیلم سینمایی دهلیز فرصتی بهدست آمد تا فیلم را تماشا کنم. بهنظرم رسید چند نکته قابل توجه در آن وجود دارد که شایسته است بدانها اشاره شود.
«دهلیز» فیلمی است که در آن یک مفهوم مهم انسانی و اجتماعی و دینی یعنی مفهوم قصاص، بستر جریانات و حوادث و گوهر و جانمایه فیلم است. قصاص و روی دیگر این سکه، یعنی عفو مفهومی کاملاً انسانی است. دهلیز از آغاز تا انجام، چیزی جز دیالکتیک تز و آنتیتز قصاص و عفو نیست. مادر مقتول، هم پسر جوان خود را از دست داده و هم در اثر ضربه روحی ناشی از این فاجعه، تکلم خود را از دست داده و زمینگیر و بیمار شده است. خواهر مقتول با حدّت و حرارت میخواهد با مشاهده قاتل بر چوبه دار قلب داغدار خود را تسلی بخشد. در این میان یکی از دامادهای این خانواده، آقای رضایی (سعید چنگیزیان) که فروشنده کالای برقی است میکوشد به شیوا کمک کند.
از یک سو عواطف انسانی خانواده مقتول را وامیدارد تا بر اعدام بهزاد اصرار بورزند و از سوی دیگر خانوادۀ قاتل نیز با انگیزه عواطف انسانی خود در پی کسب رضایت اولیای دم و عفو قاتل هستند. جدال این دو گونه متضاد احساس و عاطفه، کشاکش و کشمکشی است که نهتنها شخصیتهای فیلم را در سراسر داستان فیلم درگیر میسازد، بلکه بینندگان فیلم را نیز یک لحظه رها نمیکند.
اما چنانکه گفتیم، مفهوم عفو و قصاص یک امر اجتماعی نیز هست. آنچه در این فیلم بر بهزاد و شیوا و امیرعلی خردسال و بر مادر و خواهران مقتول میگذرد صرفاً یک حادثه شخصی و منحصر به فرد نیست، بلکه اتفاقی است که در جامعه ما بسیار افتاده و بسیاری از افراد و خانوادهها گرفتار آنند.
حتی کسانی که رابطه و پیوندی با 2 طرف واقعه ندارند وقتی پای قصاص یا عفو در میان است نمیتوانند بیاعتنا و خونسرد بمانند. عدهای با اولیای دم همدردی میکنند و عدهای با خانوادۀ قاتل. بعضی به نتایج مفید حاصل از اجرای حکم میاندیشند و بعضی دیگر به عواقب ناشی از آن در خانواده قاتل که در این فیلم بیپدرشدن امیرعلی معصوم و شیطان و بازیگوش و باهوش و خوشسروزبان و دوستداشتنی است و بیشوهر ماندن شیوا که باید در توفانها، محکم بایستد و پاک و پاکدامن بماند و در اثر فقر و فساد از یک بانوی خانه به یک زن خیابانی مبدل نشود.
دهلیز، در عین حال با یک مفهوم اسلامی و قرآنی نیز سر و کار دارد و آن مفهوم قصاص است. قصاص از احکام بحث برانگیز است و بحثهای فراوان روانی و اجتماعی و حقوقی و حقوق بشری و سیاسی بر سر آن درگرفته و در 34سال اخیر، یعنی پس از برپایی حکومت اسلامی در کشور ما، به یکی از میدانهای درگیری ما با حکومتهای غربی مبدل شده است. در دهلیز، قصاص بهعنوان یک حکم اسلامی مورد انتقاد و اعتراض واقع نمیشود. فیلم به سراغ نقد قصاص نمیرود اما به جای نقد قصاص، به سراغ مفهوم اسلامی و اخلاقی دیگری میرود که عفو است و میکوشد تا تلخی قصاص را به شیرینی عفو مبدل سازد و در این کار موفق میشود.
دهلیز از نظر اخلاقی یک فیلم پاک است. با آنکه داستان فیلم میتواند زمینهساز کشیدهشدن فیلم به روابط غیراخلاقی و فساد و گناه شود، چنین اتفاقی در فیلم نمیافتد. بیننده هوشمند به روشنی درمییابد که تهیهکننده اسیر وسوسۀ گیشه نشده و برای جلب مشتری و پرفروشترشدن فیلم به سراغ زشتیها و پلشتیهای جامعه نرفته است. زنی جوان، دور از شوهر که گرفتار مشکلات زندگی است، به سراغ این و آن میرود تا به او کمک کنند. بسیاری از تهیهکنندگان و کارگردانان، درست همینجاست که فیلم را با چاشنی حوادث عشقی و روابط غیراخلاقی، به ظاهر جذاب میسازند و به واقع به کثافت میکشانند.
اما در دهلیز چنین انحرافی دیده نمیشود. شیوا آرایش وسوسهبرانگیز ندارد و نگاه و احساس و لباس او، مردان را به گناه دعوت نمیکند. در رفتار و گفتار نیز عشوهگری نمیکند. او پاک است و پاک میماند. مردانی که بر سر راه او هستند نیز پاک و نجیباند. دهلیز میخواهد به جای نشان دادن فساد اخلاقی در جامعه، که متأسفانه نزد بعضی از فیلمسازان امری عادی شده، سلامت و پاکی جامعه را که هرگز نباید فراموش شود، نشان دهد. دهلیز میخواهد بگوید اگر بیاخلاقی یک واقعیت است، اخلاق و پاکی و نجابت هم واقعیت است و همه نباید همیشه از یک سو غش کنند.
نمیتوان درباره فیلم دهلیز سخن گفت و از نقش بیبدیل امیرعلی یاد نکرد. این پسر بچه باهوش و زرنگ از آغاز تا انجام، بیننده را شیفته حرکتها و حرفهای خود میکند. او یکی از ارکان فیلم دهلیز است و نقشی اصلی بر عهده دارد. امیرعلی در دهلیز یک بازیگر اصلی است. امیرعلی (محمدرضا شیرخانلو) در آینده انشاءالله یک بازیگر خوب و بسیار خوب خواهد شد، اگر دیگران بگذارند و بخواهند. در بخشی از فیلم، آنجا که بهزاد مرخصی میگیرد و به خانه میآید تا چند شبی در کنار زن و فرزند باشد امیرعلی، هنگام خوابیدن از پدر میخواهد از کنار بستر او دور نشود زیرا او از تاریکی میترسد. بهزاد میگوید او هم در کودکی خود از تاریکی میترسیده و هنوز هم میترسد. او میگوید در کودکی در خانه قدیمی خود دالان درازی داشتیم که به آن دهلیز میگفتیم.
این دهلیز تاریک بود و من از آن میترسیدم. همیشه هنگام عبور از دهلیز چشمهای خود را میبستم و میدویدم تا به انتهای دهلیز، یعنی روشنایی برسم. اینجاست که بینندۀ فیلم متوجه میشود چرا نام دهلیز برای این فیلم انتخاب شده است. سراسر فیلم دلهرهآمیز است. آن نگرانی که بهزاد و شیوا و امیرعلی و بسیاری دیگر در متن فیلم دارند، نگرانی تماشاگران نیز هست. همه خود را در یک دهلیز تاریک احساس میکنند و دوست دارند زودتر چشمشان به روشنایی بیفتد. این روشنایی عاقبت آشکار میشود.
دهلیز فیلم موفقی است. باید به همه عوامل دستاندرکار آن تبریک گفت و از داورانی که این فیلم و بازیگران آن را شایسته جایزه و تحسین شناختند تشکر کرد. دهلیز میتواند نمونهای از فیلم سینمایی در جمهوری اسلامی ایران باشد و در عمل ثابت کند که در دنیای امروز سینمای دیگری هم غیراز سینمای هالیوود و بالیوود ممکن است.»