قرار نیست الزاما شخص وزیر ارشاد متخصص در امور سینما هم باشد ولی معاون سینمایی او هم نباید در این زمینه صاحب شناخت کافی باشد؟ وقتی به کارنامه مدیریت سینما در دولت دهم نگاه میکنیم میبینیم که میشود معاون سینمایی وزیر ارشاد خودش کارگردان هم باشد ولی به علت ضعف مدیریت، سینما را دچار وضعیت آشفتهای کند که امروز شاهدش هستیم. پس اشراف و احاطه بر شرایط و ویژگیهای سینمای ایران هم در صورت فقدان توانایی مدیریت نمیتواند گرهگشا باشد.
بهتر است مدیریت سینما را فردی آشنا با این حوزه عهدهدار شود ولی از آن مهمتر حضور فردی است که مدیری توانمند، لایق و بیحب و بغض باشد. بسیاری از آسیبهایی که سینمای ایران در این سالها دچارش شده حاصل مدیریت سلیقگی است. وقتی بحق یا نابحق کینه و عداوتهایی شخصی در فردی از سینماگران به وجود میآید انتخاب او به عنوان مدیر سینما نتیجهای جز وضعیت نامطلوب امروز را به همراه نخواهد داشت. فرقی هم نمیکند که این فرد نزدیک و همسو با کدامیک از جریانهای موجود در سینما باشد.
سینمای ایران بیش از هر چیز به فردی مدیر و باظرفیت نیازمند است. سازمان سینمایی کشور محل مناسبی برای عقدهگشایی و تسویهحسابهای شخصی نیست. در انتخاب رئیس سازمان سینمایی که حتما علی جنتی نیز در همین چند روز متوجه شده اهمیت و به همان میزان حساسیتها نسبت به آن بیشتر از اغلب معاونتهای ارشاد است، بیش از هر چیز همین نکته اهمیت دارد. خاطره خوش دوران مدیریت سیفالله داد باعث شده بود تا 4 سال پیش وقتی جواد شمقدری عهدهدار مدیریت سینما شد، عدهای این انتخاب را به فال نیک بگیرند. به خصوص اینکه شمقدری پس از جعفریجلوه آمده بود که مدیری محترم اما بیش از حد محافظهکار و دست به عصا بود. خروجی این 4سال حالا سینما را در شرایطی قرار داده که خود شمقدری در گزارش کاری که اخیرا به علی جنتی داده به سیاههای از مشکلات و معضلات اشاره کند؛ معضلاتی که بسیاری از آنها حاصل مدیریت غلط سینما در این سالها بوده است. حالا به هزار و یک دلیل ثابت شده که حتی با حضور یک سینماگر بر مسند مدیریت سینما هم ممکن است در همه ابعاد دچار مشکل شویم.
ریزش مخاطبان سینما، تضعیف بخش خصوصی سینما و در عوض فربهشدن روزافزون بخش دولتی و اغتشاش و چنددستگی بیسابقه اصناف حاصل همین مدیریتی است که خوشبختانه روزهای پایانیاش را سپری میکنیم. احساس تنهایی مدیریت سینما در برابر بخش قابلتوجهی از سینماگران نخبه و افراد مرجع و تاثیرگذار، وسوسه یارکشی و آوردن افراد همفکر و همسو به سینما را تقویت کرد و نتیجهاش این شد که شاهد ورود انبوهی کارگردان و تهیهکننده ناوارد و فاقد تخصص شدیم که جز هدر دادن بودجه عمومی کشور، هنر دیگری نداشتند.
حالا که دولت یازدهم آمده و امیدها در دل اهالی هنر زنده شده انتظار میرود تغییر مدیریت سینمای کشور هم با تدبیر صورت بگیرد. صرف تغییر رئیس سازمان سینمایی نمیتواند دردی از سینما دوا کند. به خصوص اینکه در 4سال اخیر و به خصوص در ماههای اخیر چالهها و چاههایی برای سینما کنده شده که نیفتادن در آنها تیزبینی و هوش سرشاری را میطلبد چه برسد به پر کردنشان. در مثل مناقشه نیست. سالها میان ورزشیها این اصطلاح جا افتاده بود که مدیر این حوزه باید خود ورزشکار و آشنا با این حیطه باشد. در حالی که وقتی در رشته فوتبال از میان فوتبالیها برای انتخاب بهترین رئیس فدراسیون این رشته پرطرفدار نظرسنجی صورت میگیرد فردی بالاترین رأی را میآورد که پیش از حضور در این پست هیچ نوع سابقه فعالیت ورزشی نداشت و در عوض هنر مدیریت داشت و توانست زیرساختهایی را ایجاد کند که گرچه مدیران بعدی در نابودیاش کم نگذاشتند اما هنوز میتوان شاهد نتایج مثبتاش بود.
حالا هم در حوزه سینما صحبت از انتخاب حجتالله ایوبی برای پست ریاست سازمان سینمایی جدیتر از سایر گزینهها شده که فاقد سابقه فعالیت و مدیریت در حوزه سینماست اما ظاهرا در حوزه مدیریت کلان فرهنگی کارنامه موفقی دارد. هرچند شائبه سفارش، حمایت و نفوذ یکی از جناحهای سینمایی برای انتخاب ایوبی در این پست وجود دارد که در صورت صحت میتواند در فضای متشنج فعلی سینما تاثیرات منفی بگذارد. واضح است که در این سالها عدهای از رانتهای دولتی سینما بهرهمند بودهاند و حالا این افراد منافع خود را در خطر دیده و از همین آغاز بنا را بر تهدید و تحریم گذاشتهاند. هر فردی که به عنوان رئیس سازمان سینمایی انتخاب شود به احتمال قوی با بخش افراطی جناح برخوردار از حمایتهای رانتی دولت دهم دچار مشکل خواهد شد؛ بهخصوص اینکه با همراهی مدیریت سینما این گروه حالا خود را در مورد اصناف نیز دارای حق آب و گل میداند. اتحادیه2، کانون فیلمنامهنویسان2، کانون کارگردانان2 و خانه سینما2 به عنوان اصنافی دستساز و دولتساخته، مقابل خانه سینمای ایران ایجاد شدهاند و این تقابل برای مدیر بعدی سینمای ایران میتواند دردسرساز باشد؛ بهخصوص اگر قرار باشد به مدار 4سال اخیر مدیریت سینما، نقش فراجناحیاش را فراموش کند و خود در یک طرف دعوا قرار گیرد باید شاهد تنشهایی به مراتب تندتر از آنچه در یکی دو سال اخیر دیدهایم، باشیم؛ بهخصوص اینکه حالا در جناحبندیهای سینمایی به دوگانه موافقان و منتقدان سیاستهای سینمایی شمقدری، دسته سومی نیز اضافه شدهاند که منتقد توأمان طیف نزدیک به شمقدری و طیف موسوم به خانه سینماییها هستند. نتیجه اینکه میدان سینمای ایران چنان مینگذاری شده که مدیریت بر آن بسیار دشوارتر از آن است که در نگاه اول به نظر میآید.
طبیعی است که مدیریت سینما نمیتواند همه طرفهای دعوا را راضی نگه دارد ولی اگر دارای هنر مدیریت و جوهر تدبیر باشد میتواند انسجام از کفرفته این سینما و اهالیاش را دوباره بازگرداند. گام اول با تمام دشواریهایش میتواند بازگرداندن هویت و جایگاه از دسترفته اصناف سینمایی باشد. رئیس سازمان سینمایی دولت یازدهم هرکه باشد حتما به این نکته بدیهی وقوف دارد که سینما نمیتواند 2خانه، 2کانون کارگردانان و انبوهی از اصناف دوشقه شده داشته باشد که یکی قانونی و دیگری غیرقانونی نامیده میشود.
از سوی دیگر، بازگرداندن ریلهای جابهجا شده سینما بر مسیر درستش، مخالفتها و احتمالا هزینههایی را در پی خواهد داشت که در شرایط فعلی گریز ناپذیر به نظر میرسد و نباید مدیریت سینما در میانه راه با هر توپ و تشری جابزند و «اعتدال» را با «محافظهکاری» و «خنثی» بودن اشتباه بگیرد. خلاصه اینکه هدایت سکان سینمای ایران در شرایط فعلی، تدبیر، مدیریت و صبر و حوصله فراوان میطلبد.