این حادثه، چند روز پیش در یکی از روستاهای استان کرمان رخ داد؛ روستایی که بهخاطر کمبود امکانات، تا حالا شاهد حوادث مختلفی بوده که بلای جان مردم شده است، اما اتفاقی که برای فاطمه 3ساله رخ داد، شاید دردناکترین این اتفاقات بود؛ چراکه اگر او زودتر تحت درمان قرار میگرفت، شاید حالا زنده بود و خانوادهاش چشمانتظار مرخص شدن او از بیمارستان.
ماجرا چه بود؟
مادر فاطمه در گفتوگو با همشهری میگوید: ما در روستای چاه بهمن از توابع شهرستان قلعهگنج کرمان زندگی میکنیم. در روستای ما بهدلیل اینکه فقط یک فیوز برق وجوددارد و همه خانوارها از این فیوز استفاده میکنند، نمیشود همیشه از کولر استفاده کرد و گاهی وقتها کولر کار میکند و گاهی وقتها هم نه، چون برق نمیکشد. برای همین ما مجبوریم شبها را بیرون از خانه بخوابیم که خنکتر است. من و همسرم و فاطمه به همراه خانواده برادرزادهام در یک خانه زندگی میکنیم؛ از همین خانههای بلوکی که در جنوب کرمان زیاد ساخته میشود.
او ادامه میدهد: شب هشتم شهریور بود و مثل شبهای قبل بیرون از خانه خوابیده بودیم که با صدای گریه دخترم فاطمه بیدار شدیم. اولش فکر کردیم مسموم شده اما وقتی شروع کرد به عرق کردن، سریع او را سوار ماشین کردیم تا به درمانگاه ببریم. در روستای چاه بهمن، یک درمانگاه وجود دارد اما وقتی به آنجا رسیدیم، هر چه در زدیم، کسی در را باز نکرد. برای همین مجبور شدیم به سمت قلعهگنج حرکت کنیم. در بین مسیر به درمانگاه سرتک هم رفتیم، اما در آنجا هم کسی در را باز نکرد.
حتی شوهرم از روی دیوار بالا رفت و به داخل پرید، اما نگهبان گفت که کسی آنجا نیست. از روستای ما تا قعلهگنج 45کیلومتر فاصله است و سریع راه افتادیم. وقتی به درمانگاه آنجا رسیدیم، کلی در زدیم تا اینکه وارد آنجا شدیم و به دخترم یک آمپول زدند و سرم وصل کردند. بعد گفتند که باید او را به بیمارستان کهنوج ببریم و با ماشین نمیشود این کار را کرد. برای همین فاطمه را با آمبولانس به بیمارستان کهنوج بردند. وقتی حادثه رخ داد، حدود ساعت یک بامداد بود و ساعت 3:45دقیقه بود که به او آمپول زده شد. از قلعهگنج که خارج شدیم رنگ بچه کاملا سیاه شد و تشنج گرفت. به کهنوج که رسیدیم، گفتند قلب بچه از کار افتاده است.
تلاش برای نجات
پزشکان بیمارستان کهنوج، تلاش برای درمان فاطمه را شروع کردند. با تلاش آنها قلب دختربچه به تپیدن افتاد اما بار دیگر دختربچه 3ساله تشنج کرد و به کما رفت. مادرش میگوید: بعد از مرگ شوهر اولم، دیگر طاقت چنین داغی را نداشتم. شوهر اولم تصادف کرد و جانش را از دست داد. من آن موقع خیلی جوان بودم و مدتی بعد با پدر فاطمه ازدواج کردم. ما به غیر از فاطمه فرزند دیگری نداریم و به همین دلیل علاقه زیادی به او داریم.
مرگ مغزی
حدود یک هفته دختربچه 3ساله در بیمارستان کهنوج بستری بود اما فقط قلبش میتپید و او به کما رفته بود. سوپروایزر اورژانس بیمارستان کهنوج در گفتوگو با سایت سلام جنوب میگوید: متأسفانه بیمار قبل از اینکه به این بیمارستان برسد دچار مرگ مغزی شده بود و ما در اینجا با تلاش همکاران خود توانستیم ضربان قلب بیمار را بازگردانیم. وی ادامه میدهد: با توجه به نبود امکانات این بیمارستان در مقایسه با بیمارستانهای کرمان و بندرعباس جهت انتقال بیمار تماس گرفتیم اما هیچکدام حاضر به پذیرش او نشدند و به همین دلیل مجبور شدیم او را یک هفته در همین بیمارستان نگه داریم.
انتقال به کرمان
مادر فاطمه میگوید: وقتی دخترم را به بیمارستان بردیم، به ما گفتند که او را عقرب نیش زده اما حالا میگویند که او تنفس ندارد. یک دستگاه تنفس مصنوعی دستی به من داده و گفته بودند که خودت باید کنارش باشی و با این دستگاه کمکش کنی که نفس بکشد. هر چه داد و فریاد میزنم، فایدهای ندارد. یعنی نمیشود کاری کرد که تنفس دخترم برگردد؟ کسی نیست که کمکمان کند. به ما گفتند که اگر بخواهیم میتوانیم اعضای بدنش را اهدا کنیم اما من فقط میخواهم که تنفسش برگردد. ساعت 9شب جمعه، بالاخره گفتند که قرار شده دخترم را به بیمارستان افضلیپور در کرمان ببرند. بعد هم به پدرش خبر دادند که با آنها همراه شود. باید ببینیم آنجا چه اتفاقی میافتد.
براساس این گزارش، آزمایشهای انجام شده در بیمارستان کهنوج نشان میدهد که دختربچه 3ساله بر اثر عقربگزیدگی و دیر رسیدن پادزهر، دچار مرگ مغزی شده و احتمال برگشت او به زندگی ممکن نیست. به همین دلیل مذاکرات با پدر این دختربچه شروع شده تا درصورت رضایت آنها، اعضای بدن فاطمه به بیماران نیازمند اهدا شود.