گفتگوی سفرای ایران و آمریکا در بغداد که برگزار شد و مذاکرات روز پنجشنبه بین لاریجانی و خاویرسولانا در مادرید.
با وجود تفاوت بین جنس مذاکرات بغداد با مادرید که اولی به گرفتارآمدن آمریکا در باتلاق عراق و دومی به چانهزنیهای هستهای بین ایران با 1+5 و نماینده آن یعنی سولانا باز میگردد اما بر خلاف تعبیر برخی رسانهها از نشست بغداد به عنوان نشست تبادل اتهامات یا مادرید به عنوان نشست افزایش فشار به ایران به نظر میرسد از هر دوی این نشستها پیام واحدی به جهان مخابره شده و میشود و آن اینکه ایران امروز به قدرتی تاثیرگذار در معادلات منطقهای با تشعشعاتی در نظام بینالملل تبدیل شده است که نقش آن را نمیتوان نادیده گرفت.
برخی در تحلیل نشست بغداد سعی میکنند آن را بخشی از توصیه کمیته بیکر همیلتون دانسته که در چارچوب آن آمریکا رایزنیهایی را با ایران و سوریه در دستور کار خود قرار داده است و برخی از نشست مادرید با توجه به مذاکرات لاریجانی و سولانا در آنکارا و به دنبال اتمام مهلت 60 روزه قطعنامه 1747 آن را تلاش چندینباره غرب برای متقاعدکردن ایران به تعلیق میدانند.
اما در ورای این برداشتها این فرض محکم نیز درباره نشست بغداد مطرح است که دولت بوش با توجه به پیچیدهترشدن اوضاع عراق که حتی اشک برخی جمهوریخواهان را نیز جاری ساخت گزینهای جز درخواست کتبی از ایران برای مذاکره درباره عراق نداشت.
این البته به مفهوم آنچه که آمریکا در صدد القاء آنست یعنی نقش ایران در ناامنیهای عراق نبایستی تعبیر شود چرا که از نگاه ایران و آنگونه که در اظهارات کاظمیقمی سفیر ایران در عراق نیز آمده است: گفت و گوهای بغداد نه کمک به آمریکا که توجه به وضعیت اسفبار مردم عراق است، مردمی که در چهار سال گذشته به قربانیان اصلی استمرار ناامنیها در عراق بدل شدهاند.
در مورد مذاکرات مادرید نیز این فرض مطرح است که در پی اظهارات البرادعی در مصاحبه با نیویورکتایمز مبنی بر ضرورت برخورد واقعبینانه با پیشرفت هستهای ایران و پذیرش غنیسازی محدود آن شاید سولانا نیز در مذاکره با لاریجانی منطقیتر ظاهر شود.
اگر آمریکا در عراق و پس از فراز و فرودهای فراوان مجبور شد با توجه به نقش انکارناپذیر ایران اسلامی در معادلات عراق با نمایندگان ایران و به دنبال درخواست کتبی بر سر میز مذاکره بنشیند در مورد بحث هستهای نیز با توجه به ورود ایران به مرحله غیرقابل بازگشت هستهای که البرادعی نیز به آن اعتراف کرد به نظر میرسد واشنگتن به عنوان موتور محرکه 1+5 رفتهرفته این جمعبندی را باید درباره ایران هستهای نیز داشته باشد و رفتهرفته پذیرای این مهم باشد که البرادعی زودتر از واشنگتن صخره را آنگونه که هست دیده و نه آنگونه که دوست داشته ببیند و این فرمول مقابل آمریکا برای تعامل با ایران میتواند باشد.
ایران را آنگونه که هست باید دید به عنوان قدرتی منطقهای و روبه رشد.