چهارشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۶ - ۱۸:۳۲
۰ نفر

ترجمه-کیکاووس زیاری: در قسمت سوم شرک جولی ‌اندروز بازیگر کلاسیک سینما و کامرون دیاز به جای کاراکترهای ملکه لیلیان و فیونا صحبت کرده‌اند. در گفت‌وگوی زیر آنها درباره «شرک»، حال و هوای آن و رابطه مادر و فرزندی خود حرف می‌زنند.

اندروز: به همه صبح بخیر می‌گویم. شما دختر مرا ملاقات کرده‌اید؟

  •  او یک نشانه تصویری از خود شماست.

دیاز: کاش این‌طور بود.

  • خب، کامرون، وقتی کار در قسمت اول «شرک» را شروع کردی تصورش را می‌کردی که این فیلم تا این حد رشد کرده و تبدیل به چنین کار بزرگی شود؟

دیاز: اصلاً فکرش را نمی‌کردم. هیچ ایده‌ای هم درباره کاری که انجام می‌دادم نداشتم. می‌دانی؟ من هیچ نشانه‌ای از این که مراحل پیشرفت کار چگونه است نداشتم. تجربه کار در یک انیمیشن را نداشتم و نمی‌دانستم چگونه باید این کار را انجام دهم. وقتی وارد استودیوی ضبط صدا شدم فهمیدم قضیه از چه قرار است و نقش من در این مجموعه چیست.

کار در «شرک» یک پروسه آموزشی خیلی خوب بود. ولی خیلی خوشحالم که این انیمیشن تا اینجا آمده و این‌قدر رشد کرده است. تماشاگران استقبال خیلی خوبی از آن کرده‌اند. آنها هر بار چیزهای بیشتری از این انیمیشن می‌خواهند. خیلی خوب است که آدم بخشی از یک چنین فیلمی باشد.

  •  با کار کردن در این سه قسمت، چه چیزهایی یاد گرفته‌ای؟

دیاز: خب، یاد گرفته‌ام چگونه با یک جمع همراهی کنم تا ساز جداگانه‌ای نزنم.

اندروز: خیلی سخت است.

دیاز: از کاراکترم چه یاد گرفته‌ام؟ در یک فیلم اکشن زنده تو باید وقت خیلی زیادی را با یک فیلمنامه سر کنی. مجبوری آن را یاد بگیری. با آن نشست و برخاست کنی تا حفظش بشوی. اما کار در یک انیمیشن یک تجربه کاملاً متفاوت است. اصلاً چیز دیگری است. در اینجا تو باید یاد بگیری چگونه کاراکترت را متناسب با کل قصه بکنی.

 این پروسه خیلی خاص است و در نوعی انزوا صورت می‌گیرد. تو فیلمنامه‌ای نداری و نمی‌توانی با کاراکترهای دیگر آشنا بشوی و حس و حال آنها را درک کنی. تو هستی و یک میکروفن و یک اتاق ضبط. برگه‌ای هم در دست توست تا دیالوگ‌هایت را از روی آن بخوانی.

در این سه فیلم در کنار کاراکتر فیونا بودم و در طول کار چیزهای زیادی را درباره او یاد گرفتم. در اینجا قضیه به این شکل نبود که برای یک ماه درگیر این کاراکتر باشی و بعد همه چیز تمام شود.

اندروز: این همان چیزی است که می‌خواستم بگویم. حالا همه ما چیزهای بیشتری درباره کاراکترهای خودمان می‌دانیم و اطلاعاتمان نسبت به قسمت‌های قبلی بیشتر است. در عین حال، فیلمنامه‌نویسان فیلم هم آنها را بهتر از قسمت قبلی می‌نویسند.

عموم تماشاگران هم چیزهای تازه‌ای را به آنها اضافه می‌کنند. آنها مراقب و نگران کاراکترهای این مجموعه فیلم هستند و این نکته کمک زیادی به بهتر و بهتر شدن کار می‌کند.

  • بانو جولی، زمانی که شما دعوت به همکاری شدید، فیلم «شرک» به صورت یک پدیده بزرگ درآمده بود. آیا می‌دانستید برای قسمت دیگری از فیلم هم دعوت به کار خواهید شد؟

اندروز: برای قسمت سوم و حتی شاید چهارم؟ نه، نمی‌دانستم. اما خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاد و سازندگان فیلم دوباره از من خواستند که به کاراکتر ملکه لیلیان برگردم. برایم جای بسیار خوشوقتی است که بخشی از این مجموعه فیلم هستم.
(دیاز، اندرزو را بغل کرده و او را می‌بوسد)

  • درباره تمام بچه‌هایی که فیلم‌های شما را برای چند دهه تماشا کرده‌اند چه احساسی دارید؟ اول از همه با فیلم‌های کمپانی والت‌دیزنی و حالا با مجموعه فیلم «شرک»؟

اندروز: از این که بخشی از تمام این فیلم‌ها بوده‌ام احساس خیلی خوبی دارم. معرکه است. تصورم این است که «شرک» یک فیلم کلاسیک است که حکم یک شمایل را دارد. احساس می‌کنم این فیلم تا مدت زمان زیادی مورد توجه باشد.

«شرک» با موفقیت خیلی خوبی روبه‌رو شده و توانسته خیلی خوب عمل کند. نکته خوب و جذاب آن این است که استفاده خیلی خوبی از تمام افسانه‌های شاه‌پریان و قصه‌های سنتی کرده است.

 «شرک» یک اثر کاملاً امروزی است که به شدت سنتی و کلاسیک به نظر می‌رسد. فیلم تمام ارزش‌های درست را در خود دارد، قصه‌اش درباره صداقت و شرافت است و دوست داشتن را تبلیغ می‌کند. مهربانی را یاد می‌دهد و اینها همان چیزهایی هستند که شما در هر افسانه دوست داشتنی قدیمی می‌بینید.

  • آیا چیزی هست که بخواهی درباره سیر پیشرفت کاراکترت در فیلم بگویی؟

دیاز: می‌دانی، بزرگترین قدم و نکته در تحول فیونا در همان قسمت اول فیلم آمد. این چیزی بود که من در رابطه با آن نمی‌توانستم کاری انجام دهم. او در آن برج قدیمی و دور زندانی بود. همان‌جا بود که برای اولین بار تماشاگران با او دیدار می‌کنند. وقتی از برج بیرون آورده می‌شود، تازه متوجه می‌شود که قبل از این هر بار که دلش می‌خواست می‌توانست از این محل بیرون بیاید، اما او می‌خواست قصه را دنبال کند و منتظر بود تا یک «قهرمان»‌ برای نجات دادن او از راه برسد.

او فقط آن کارهایی را انجام می‌داد که فکر می‌کرد باید انجام دهد. وی پرنسسی بود که قرار بود نجات داده شود، اما وقتی او قبول کرد که آن کاراکتر باشد، به ناچار پذیرفت که دارای هویتی دوگانه است و مثل شرک یک غول چاق است.

شاید یکی از دلایلی هم که این همه مدت خودش را در آن برج حبس کرد، همین بود. اما وقتی که فیونا از حبس آزاد می‌شود، اوضاع به کلی دگرگون می‌گردد. او خودش را کشف و درک می‌کند و به نوعی خودش را آن گونه که باید باشد، می‌پذیرد. فیونا می‌خواهد به جلو حرکت کند. وقتی ازدواج می‌کند، سازندگان فیلم او را به شکل یک حیوان (یابو) در آوردند.

من به آنها گفتم: «ببینید، فقط به دلیل این که او ازدواج کرده نمی‌توان ناگهان و در یک چشم به هم زدن وی را تبدیل به حیوان کرد.» جمله من ناشی از حس همکاری است. در عین حال فیونا متوجه می‌شود با شرایط سختی روبه‌روست. در حقیقت او هم مثل شرک یک غول است. ولی یادمان نرود که او قرار است حاکم قلمرو پدرش شود.

  •  شما فکر می‌کنید انیمیشن‌ها به جایی برسند که صدای بازیگران کاراکترهای آنان مستحق دریافت اسکار شود؟

اندروز: امیدوارم این اتفاق بیفتد. آیا همین الان شما به یکی از کیفیت‌های خارق‌العاده فیلم اشاره نکردید؟ تصورم این است که قسمت دوم استحقاق دریافت جوایز تکنیکی را در زمینه کار کامپیوتری و دیجیتالی داشت.

کوتاه شده از movieweb.com

کد خبر 23297

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز