تفکر، ساختار و چارچوب تعلیم و تربیت را تشکیل میدهد. تفکر و خردورزی اساس و پایه علمآموزی و تعلیم میباشد. کسب علم، آگاهی یافتن بر معلومات در مرحلههای مختلف دانش، پژوهشگری؛ حل مسئله و مشارکت فعال در جریان یاددهی و یادگیری بر مبنای تفکر استوار است. تفکر زیرساخت حکمت نظری را تشکیل میدهد.
پایه و مبنای دوم تعلیم و تربیت که زیرساخت حکمت عملی را به وجود میآورد و فرآیند عمومی تعلیم و تربیت را شکل میدهد، محبت و مهرورزی است. به طور خاص تربیت بر مبنای محبت جریان پیدا میکند و شکل میگیرد.
همانطور که امام صادق(ع) میفرماید، تربیت و ادب الهی پیامبر برمبنای محبت خدا به پیامبر اکرم(ص) استوار بوده است. امام صادق(ع) میفرماید (کافی جلد1، ص 265): «انالله عزوجل ادب نبیه علی محبته فقال و انک لعلی خلق عظیم» «خدای بزرگ با محبتش پیامبر را تربیت کرد.» این امر نشان میدهد که تربیت و ادب بر پایه محبت شکل میگیرد و ثمره این اثرگذاری حکمت عملی اخلاق است.
***
خداوند در قرآن کریم ( آل عمران/159) میفرماید: «فبما رحمه منالله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» «به واسطه رحمت خدا تو نرمخو شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از پیرامون تو پراکنده میشدند.»
در این آیه خداوند اشاره میکند که اساس پیامبر، نرم دلی و مهربانی و رأفت درونی او میباشد. انسانها بیش از منطق و استحکام استدلال آدمها، به محبت و مهرورزی آنان واکنش نشان میدهند و چنانچه جذب و مجذوب کسی شدند، به سخنان او گوش میدهند و استدلال و منطق او را نیز میپذیرند. از اینرو مهرورزی و محبت و نرمدل بودن، اساس و پایه حکمت عملی تعلیم و تربیت را به وجود میآورد.
نظام آموزش و پرورش انسجام و وحدت خود را از اهداف خود به دست میآورد. اهداف از نظام ارزشی جامعه بر میخیزد. ساختار نهادهای اجتماعی از جمله آموزش و پرورش به نوبه خود زمینه رشد بعضی ارزشها را فراهم میکند و بازداری خاصی را در ارتباط با برخی ارزشها به وجود میآورد.
از اینرو باید اهمیت آموزش و پرورش را در انتقال ارزشها مدنظر قرار داد. سازمان مدرسه شامل مدیریت، مقررات، روابط انسانی، نسبت فرد و گروهها با عناصر فیزیکی فضاهای کالبد مدرسه، میتواند به شاگردان نگرشهایی درباره قدرت، علم، ارتباطات، شانس، ارزشهای اخلاقی و... منتقل کند (علمالهدی صص262-261).
این بخش از برنامه درسی موسوم به برنامه درسی پنهان است. مهمترین کارکرد برنامه درسی پنهان انتقال ارزشهاست (اسکندری، 1383). مهرورزی و محبت عامل اساسی در برنامه پنهان در راه انتقال ارزشها محسوب میشود. انسانها چیزهایی را میپذیرند و عقلانی میشمارند که پیش از آن، آن را پذیرفته باشند.
محبت و مهرورزی عاملی اساسی است که مطابق آن نظامی از ارزشها و باورها به عنوان مرجع داوری و قضاوت انتخاب میشود و همانطور که در قرآن در وصف پیامبر آمده، بیش از آن که به جنبه عقلانی و استدلالی پیامبر در گردآوری مردم توجه دهد، به جنبه نرمخویی و مهرورزی پیامبر اشاره میکند. این همان اشاره مهم ایشان است که مگر دین چیزی به جز محبت است.
دین به منزله منبعی مهم در ارائه دانشها و راههای درست زیستن (هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین) معرفی شده است. راهنمایی انسان به گفتار طیب و صراط حمید (و هدوا الی طیب من القول و هدوا الی صراط الحمید) گویای آن است که انسان برای دستیابی به زندگی سالم نیازمند دانایی و راه درست میباشد.
راه درست به منزله شیوه و سبک زندگی سالم نیازمند الگو و مدل مناسب میباشد. این الگو در قرآن کریم رسول خدا میباشد. رسول خدا انسانی مثل سایر انسانهاست (قل انما انا بشر مثلکم) با این تفاوت که محل وحی الهی است (یوحی الی) و به همین سبب ارتباطی با منبع وحی میتواند الگوی عمل گفتار وحیانی (ولکم فیرسولالله اسوه حسنه) قرار گیرد. انسان از طریق شنیدن سخنان وحی و پیروی از رسول اکرم میتواند راه نجات را بپیماید و به سعادت (لو استقاموا علی الطریقه لاسقیناهم ماء غدقا) دست یابد.
پیامبر اکرم از سوی خدا با بهترین منزلتهای اخلاقی (انک لعلی خلق عظیم) معرفی شده است. پیامبر اکرم خود را به عنوان رسول و سفیر الهی مامور به تعلیم انسان (انما بعث معلما) میداند.
ایشان علاوه بر ماموریت تعلیم، وظیفه مهم تحول بخشیدن و تغییر رفتار و اخلاق مردم به سمت بهترین و والاترین اعمال و اخلاقیات (انما بعثت لاتمم مکارمالاخلاق)را بر عهده دارد. از اینرو سیره رسول اکرم (قول، فعل و تقریرات) منبع اصیلی برای معنا کردن، معرفی و عینیت بخشیدن به راه راست (انا لله ربی و ربکم هذا صراط مستقیم) است.
تربیت انسان مهمترین مسئله دین است؛ ساختن و پرداختن انسانی که عبد خدا باشد. تربیت از کودکی شکل میگیرد؛ همانطور که در فرمایش پیامبر اکرم(ص) آمده است، تعلیم و تربیت در کودکی مانند نقش زدن بر سنگ سخت است (العلم فیالصغر کالنقش فیالحجر) دوره طفولیت و کودکی دوره نقشپذیری زندگی است. طبیعت کودک بکر و دست نخورده است.
آنان برای ورود به دین خدا و انجام و پذیرش هر خیری از بزرگترها شتاب بیشتری دارند. محبت مسئلهای انسانی است و در هم تنیده است با بدن و زبان انسان. محبت و مهرورزی در دامن بدن متولد میشود و با زبان ساخت پیدا میکند و جریان مییابد.
پیامبر اکرم میفرماید: من معلم مبعوث شدم (انما بعث معلما) مهمترین کار و کانونیترین کار رسالت، آموزش و تربیت است. پیامبر میآید تا رفتار و اعمال بشر را تغییر دهد و وجود انسان را به سمت خدا تنظیم کند.
همانگونه که ایشان میفرمایند کار پیامبری برطرف کردن نقص و کاستی وجود بشر و تمامیت بخشیدن به کرامتهای اخلاقی آدمی است (انی بعثت لاتمم مکارمالاخلاق). گستره اخلاق در این جا همه وجود آدمی و همه عمل (باورها، انگیزهها، نیات، حرکات و ارزشها) را پوشش میدهد. اعتقادات، اعمال و ارزشهای اخلاقی همه در چارچوب اخلاق قرار میگیرند. جوهره تربیت را انتقال همین اعتقادات و اخلاقیات تشکیل میدهد.
از این منظر، تربیت به شکلگیری اخلاق و درونی شدن ارزشها و شکلگیری نوعی الزام درونی دلالت میکند. تن دادن به الزام درونی که در فرد تعهد ویژهای را به انجام امور به شکل خاصی و به طریق معینی ایجاد میکند، چیزی بیش از کارآموزی، بیش از شناخت صرف امور واقع و چیزی بیش از یک مشغولیت است.
در اسلام حکمت نظری در پرتو حکمت عملی معنا میشود. اندیشه و اندیشیدن، پرسش و پرسشگری، علم و شناخت به خودی خود نه ممدوح است و نه مذموم. تفکری که در جهت شناخت نشانههای خدا باشد پسندیده است و علمی که به کار عبودیت بیاید نافع است و پرسشی که تحیر انسان را نسبت به خدا زیاد کند و کمک کند تا آدمی به دامن خدا بیش از پیش چنگ زند، ارزشمند است.
کار تربیت و حکمت عملی تربیت و تدبیر و دلالت کردن است. حکمتی که چگونه زیستن و چگونگی مواجهه با هستی و مبدأ هستی را معین میکند. دین هم آمده است که آرایش ویژهای به داشتهها و برداشتههای آدمی بدهد و او را به عبودیت الهی راهنمایی کند.
دین آمده است تا با عنایت به دارایی و طبیعت انسان به او مدد رساند تا در زندگی او نوعی جهتگیری موحدانه و الزام دیندارانه شکل گیرد. این الزام که شاید نتوان به سادگی آن را نشان داد، نوعی مواجهه با زندگی، جهان و مسائل و موضوعات آن است. گویی این امر به طنین و پژواک ویژهای اشاره دارد که افراد را به طرق مختلف به انجام امور وامیدارد.
و به تبع آن در آنان احساس ویژهای به وجود میآورد و افراد برحسب آن به نوعی احساس یگانگی پیدا میکنند و براساس آن افراد خود را به انجام اعمال معینی متعهد و مکلف میدانند. فرایند درونی شدن ارزشها به آدمی توان آن را میدهد که زندگی را به نحوه خاصی ادامه دهد و در همان جهت آن را معنا بخشد.
اساس پیامبری و تربیت پیامبر را رحمت خداوند تشکیل میدهد. اگر خداوند مهربانی نمیکرد و بر انسان مهر نمیورزید، برای تربیت او پیامبری نمیفرستاد. امام علی(ع) میگوید از پیامبر اکرم(ص) درباره روش زندگی و سنت او پرسش کردم او فرمود (همان، ص 187): «والحب اساسی» «محبت بنیاد و اساس [روش زندگی و سنت عملی] من است.»
انسبن مالک میگوید (دلایل النبوه، ج1، ص182): «کان رسول الله(ص) من اشدالناس لطفا بالناس» «رسول خدا(ص) مهربانترین مردم نسبت به مردم بود.» در ارشاد قلوب (ج1، ص115) در باره سیره پیامبر اکرم(ص) آورده است: «کانالنبی(ص) رقیق القلب رحیما بکل مسلم» «پیامبر قلبی رقیق داشت و به همه مسلمانان مهربان بود.» این امر نشان میدهد که مبنا و اساس تعلیم و تربیت پیامبر(ص) را محبت و مهرورزی تشکیل میداد.
مهرورزی به منزله یک فرآیند عمومی تعلیم و تربیت، زمینه بینا شدن چشمها و شنوا شدن گوشها را فراهم میکند و حجاب از روی قوه فهم انسان برمیدارد و امکان عقلورزی و تفکر را فراهم میکند. وقتی انسان به دیگران محبت میکند و به آنان مهر میورزد، آنان را گرد خود فراهم میآورد و موجبات الفت و دوستی را فراهم میسازد و زمینه و شرایطی را ایجاد میکند تا ما به دیگران الفت و انس پیدا کنیم و دیگران نسبت به ما مودت و دوستی داشته باشند.
پیامبر(ص) (البیان و التبیین، ج2؛ ص16) میفرماید:«ان احبکم الی و اقربکم منی مجلسا یوم القیامه احسنکم اخلاقا الذین یالفون و یولفون» «محبوبترین و نزدیکترین شما به من روز قیامت، خوشاخلاقترین شماست. همانها که با مردم انس و الفت پیدا میکنند و مردم آنان را دوست دارند.» وقتی رابطه انس و الفت بین آدمها برقرار شد، امکان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری نیز فراهم میشود.