جاسب، دهستانی است در شهرستان دلیجان، در استان مرکزی. بعد که جستوجوها بیشتر شد، متوجه شدم که دهستان جاسب از هفتپارچه آبادی (همان ده) تشکیل شده است که این هفت ده، بازماندهی 9 استراحتگاه دورهی ساسانیان است.
بزرگان این دهها میگویند: «اردشیر اول سربازان خود را به این مکان آورد تا اسبهایشان ازآب رود ازنا بنوشند. سپس به علت عبور سربازان زیادی از این منطقه، 9 استراحتگاه ساختند که بعدها تبدیل به مکان استراحت دایمی شد. پس از گذشت 2000 سال دو استراحتگاه متروکه شدند و هفت استراحتگاه باقی ماندند که هفت ده امروزی جاسب را تشکیل میدهند.»
عازم سفر شدیم و پس از حدود چهار ساعت پیمودن راه، به دهستان جاسب رسیدیم. در اولین نگاه به نظرم رسید که این دهستان با شهر هیچ تفاوتی ندارد، همهچیز آنجا هست، از دانشگاه آزاد گرفته تا بانک و سوپرمارکتهای بزرگ.
اما جالبترین نکتهای که توجه من را جلب میکند، شیوهی باغداری در این روستاها است. باغها دیوار ندارند و فقط با نشانههایی که از گذشته باقیمانده، از هم جدا میشوند. این منطقه بیشتر درخت گردو و بادام دارد، اما گهگاه درخت فندق هم در میانشان پیدا میشود.
رودهای کوچکی، باغهای این روستاها را آبیاری میکنند، اما سرچشمهی آبها کجاست؟
یکی از قدیمیهای روستاها میگوید: «وقتی برف کوههای اطراف آب میشود، آب جاری وارد قناتی میشود و از طریق قنات به روستاها میرسد و در مسیرهای قدیمی جاری میشود و به باغها راه پیدا میکند.»
یکی از زیباترین و قدیمیترین رودها از چشمهای به نام دوشاخ سرچشمه میگیرد و از میان دو باغ عبور میکند. وقتی به محل این چشمه رسیدیم، جز یک مسیر آب که قسمتی از آن، از روی زمین میگذرد و قسمت دیگر از لولههای چدنی قدیمی، مسیر دیگری ندیدیم. پرسیدیم: «چرا به این چشمه دو شاخ میگویند؟»
پیرمردی روستایی گفت: «دلیل نامگذاری این چشمه، سرچشمهی اصلی آن است نه مسیر آب. این چشمه از دو قنات که در فاصلهی صدمتری از هم قرار دارند، سرچشمه میگیرد و در روستا جاری میشود.»
آب چشمه بسیار سرد است، طوری که بیش از دو سه دقیقه نمیتوانیم دستمان را در آب نگه داریم و از آن مهمتر بسیار گوارا است.
سوغات جاسب، غیر از گردو و بادام، حلوا و ارده است. اهالی این روستا در شش ماه دوم سال که فصل باغداری نیست، با کنجد و بقیهی مواد به کار حلواسازی مشغولاند.
علیرضا محمدیزیوه
خبرنگار جوان هفتهنامهی دوچرخه از تهران