لغات دشوار
تره: نوعی سبزی خوراکی. بعضیها آن را برای بعضی دیگر خرد نمیکنند.
تخم: دانه؛ بذر. علم گیاهشناسی ثابت کرده که تره، الکی از زمین نمی روید. باید تخمش را بکاری، تازه تخم خودش، نه تخم یک چیز دیگر. مثل تخم کینه.
میره(میرود): رفتن در ادب پارسی دو معنی دارد؛ به مثال زیر توجه کنید:
- مراد که رفته سربازی؛ به کی رفته؟
حسنی: شما را نمی دانم، ولی ما از همان بچگی سرنوشتمان با حسنی گره خورده. اولش که دوم (یعنی کلاس دوم) آنقدر دوست داشتنی بود که مرغ و خروس و گوسفند و ببعی از دوریاش به فغان آمده بودند و مدام میپرسیدند: «حسنک کجایی؟» بعدش هم ما که بزرگتر شدیم و رفتیم دبیرستان حسنک هم ترقی کرد و وزیر شد. باز هم آنقدر محبوب بود که دشمن و بدخواه پیدا کرد. برایش پاپوش درست کردند سرش را بردند بالای دار.
یک حسن دیگر هم بود که کچل بود و کلی داستان داشت. گرچه به کتب درسی راه پیدا نکرد، ولی خدمات بیشائبهای ارائه داد. بعد هم سر و کلهی یک حسنی دیگر پیدا شد که عدهای میگفتند بهش نگویید حسنی، بگویید یه دسته گل، تر و تمیز و تپل مپل. یک عالمه پیام بهداشتی داشت.
مفهوم ضرب المثل: هر چیزی به چیزی که از آن به وجود آمده شباهت دارد. تره به بذرش و حسنی به پدرش. البته منظور از حسنی همهی حسنیها و غیرحسنیهاست. یعنی کلاً آدمیزاد دو پا یا به مادرش شبیه است یا به بابایش و مثلاً شبیه دختر عمهی نامزد عمو کوچیکهاش نمیشود.
پاورقی: اصل ضربالمثل این بوده: تره به تخمش میره، حسنی به بابا، مامانش. ولی آن کسی که آمده مکتوبش کند خودکارش تمام شده مامانش را از قلم انداخته. با عرض پوزش از تمام مامانهای دوست داشتنی سرزمین آفتاب و مهتاب.
تصویرگری: مهدی صادقی