قفسهای 23متری چونان سلولهای انفرادی زندان، بوی بد مشمئز کننده وصدای بلند و محزون حیواناتی که از وضعیت بد به جان هم افتادهاند، تنها چیزهایی است که در بازدید از این باغوحش دستگیرت میشود. اینجا باغوحش... است.
وقتی اسم باغی برای وحوش میآید، انتظار آن است که حتی اگر ابعاد قفس هم خیلی بزرگ نباشد، سعی شده باشد تا حداقلهای زیستگاه طبیعی حیوان در آن فراهم آمده باشد اما متأسفانه خیلی از قفسهای باغوحشهای ما از یک چهاردیواری میلهای که با موزاییک هم فرش شده، فراتر نمیرود و اگر فضای ساختی هم وجود داشته باشد برای ساخت رستوران و فروشگاه و غیره هزینه میشود و بیش از فراهمآوردن فضایی بهتر برای گونههای موجود، همه هم و غم مسئولین باغ وحش صرف ورود و ازدیاد و در مواردی دورگهگیری گونههای جدید خارجی میشود.
تعداد باغوحشها، پرندگان و مراکز نگهداری از حیوانات در ایران بیش از 70واحد است. حدود 27واحد از این تعداد مربوط به باغ و پارکوحش، 23واحد مربوط به باغ پرندگان و بقیه مربوط به مرکز نگهداری از حیوانات است. بر این اساس بیشتر مراکز نگهداری (چونان مراکز محدود موجود در داخل پارکهای شهری) از سوی شهرداریها مدیریت شده، درحالیکه بیشتر باغوحشها و پرندگان کشور از سوی بخش خصوصی اداره میشوند. در این میان معدود مراکزی از باغوحشها و پرندگان نیز وجود دارند که مدیریت آنها وابسته به بخش دولتی است.
درباره باغوحشها و پرندگان کشور، گزاف نیست اگر بگوییم باغوحشها و پرندگان و دیگر مراکز نگهداری کشور از نداشتن یک رویه و سیاست واحدی که مبنای تصمیمگیری همه مراکز باشد، رنج میبرند. بیتردید برقراری تعادل در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها و دوری از افراط و تفریطهای سلیقهای میتواند کمک شایانی به ساماندهی وضعیت مراکز نگهداری وحوش کشور کند.
دستورالعملهایی که عمل نمیشود
بهنظر میرسد سازمان حفاظت محیطزیست بهطور عام و ادارات کل حفاظت محیطزیست کشور بهطور خاص باید در جهت هر چه بیشتر نتیجه بخش بودن ساماندهی باغوحشها و دیگر مراکز نگهداری از حیوانات، سیاستها و روال ثابتی را مطابق با دستورالعملهای ابلاغی خود دنبال کنند. این دنبال کردن، بیتردید بدون همکاری سایر دستگاههای اجرایی استانی و شهری مفهومی نخواهد داشت؛ بهطور مثال در دستورالعمل مرتبط و مجموعه قوانین و مقررات حفاظت محیطزیست ایران به صراحت بیان شده که معرفی گونه به باغ وحش پس از پایان عملیات اجرایی مطابق نظر و تأیید سازمان و طرح توجیهی ارائه شده باغ وحش امکانپذیر است اما خیلی وقتها پیشدستی شهرداریها و سایر دستگاههای دولتی و غیره برای افتتاح واحد، کار را از دسترس کارشناسی خارج میکند و آنچه میتواند نظر کارشناسی را برای اجرای استانداردها و مطابقت با زیستگاههای طبیعی حیوان همگام با باغوحشهای دنیا حاکم سازد، تحتالشعاع قرار میگیرد. حتی گاهی وقتها درحالیکه بارها و بارها طی جلسات و دستورالعملها و قوانین موضوعی مرتبط به صراحت اعلام شده که توجه به نیازهای بومشناسی و بازسازی زیستگاه طبیعی حیوان و نمایش جانور مربوطه در زیستگاه مشابه، بهکار بردن بیشترین مصالح طبیعی در موقع ساخت فضاهای نگهداری متناسب با زیستگاه طبیعی گونه، انجام اقدامات حفاظتی جهت جداسازی گونهها از بازدیدکنندگان به نحو مناسب و با توجه به نوع گونه با اولویت ایجاد خندقهای حفاظتی، حفاظ الکتریکی، نردههای چوبی و... از ضوابط و ضروریات طراحی باغوحشها است، تحتالشعاع بالارفتن هزینهها، سود و زیانهای متقاضیان، عوامل اقتصادی و غیره قرار گرفته، در نهایت خواسته یا ناخواسته، با قفسبندی یک مرکز نگهداری و احیا، موافقت میشود و این در حالی است که تقریبا در همه جای دنیا استفاده صرف از قفسها در ساخت باغوحشها مردود و منسوخ است. روال مدیریتی و نظارتیشان بهگونهای است که همه آنها در نگاه اول باغ هستند و نه صرفا قفس! اگرچه امکان دارد در وسط این باغی که خودش به اندازه یک شهر است، فضاهای نگهداری از حیوانات نیز تعبیه شده باشد! ولی نکته مشترک در همه این باغوحشها این است که کمربند و فضای سبز باغ وحش چندین و چند برابر فضای نگهداری از حیوانات است.
شاید مسئلهای که استقبال عمومی و روزافزون عامه مردم را برای ایجاد باغ وحش و نگهداری حیوان در کل کشور دامن میزند، نداشتن یک دورنما و معیار مشخص قابل استناد جهت تفکیک واحدهای نگهداری از هم در کشور است. ما وقتی از نگهداری یک گونه توسط افراد حقیقی یا حقوقی صحبت میکنیم، محل نگهداری گونه، قفس است، وقتی از مرکز نگهداری صحبت میکنیم باز هم وسیله تفکیک گونهها از هم قفس است، وقتی به سمت باغ وحش و پرنده هم میرویم باز هم معیار تفکیک گونهها از هم و از بازدیدکنندگان قفس است. حتی وقتی پا فراتر میگذاریم و به سمت احداث پارکوحشی با مساحت 50هکتاری و بالاتر هم میرویم، باز هم تنها وسیله تفکیک گونهها از هم و از بازدیدکنندگان صرفا فنس و قفس است و این توفیر دارد با آنچه از باغها و پارکهای وحش و پرندگان در کل دنیا میبینیم و میشنویم. در این خصوص بهنظر میرسد قبل از هر موافقتی در جهت رواج قفسسازیهای متداول (اما منسوخ در کل دنیا بهعنوان باغوحش) باید تب تند قفسسازیهای ایجاد شده برای نگهداری حیوان (تحت عنوان باغ وحش) در کشور را چارهای اندیشید تا در فردایی نزدیک به امروز، انبوه واردات قانونی و غیرقانونی حیوان به کشور و نگهداریاش در قفس، بلای جان محیطزیست نشود.
اقدامات صورتگرفته
در این بین کمی بیانصافی است اگر با این همه (مسئله و دغدغه کارشناسی تشنه کار و بهبودی)، تدوین دستورالعمل و گزارش و مذاکره و تذکر و پیشنهادهای منجر به ساماندهی و چه و چه را درنظر نگیریم و خیلی ژورنالیستی داد سخن سر دهیم که هنوز برای ساماندهی و بهبود وضعیت باغوحشهایکشور اقدامی صورت نگرفته... !( برگرفته از مطبوعات ارجاعی)
البته که اقدامی صورت گرفته، همین که باغوحشهایی وجود دارند که فضای گربهسانان بزرگشان در عرض 9ماه، 10برابر شده، نشان از اقدامها، بازدیدها، گزارشها، نوشتهها، تذکرها و زحمتهای کارشناسی (در حوزه گسترده پارکها، باغوحشها و پرندگان و مراکز نگهداری از حیوانات) دارد اما آنچه ایده آل و دغدغه کارشناسی کارشناسان مرتبط است، با این گسترش مراکز نگهداری حیات وحش در کشور، بیشک همکاری همه جانبه همه دستگاههای مرتبط اعم از استانداری، شهرداری، دامپزشکی، قضایی، انتظامی و... را میطلبد و نه فقط یک سازمان حفاظت محیطزیست و چند کارشناسی که نهایت آنچه در چنتهشان است، تذکر و تشویق و آخر آخرش هم جریمهای که... ؛ باید باورمان شود که نخستین قدم در ساماندهی باغوحشها، حذف واحدهایی است که صرفا به نام باغوحش و به کام نقل و انتقالات و خرید و فروشهای غیرمجاز، نگهداری وحوش را در سلولها و قفسهایی که گاه ابعادش فراتر از ابعاد حیوانات محبوس نیز نمیرود، دستاویزی برای اهداف و مقاصد سودجویانه خود کردهاند وگرنه بازنگری دستورالعمل باغوحشها ی کشور که در خیلی از بخشها و مفادش از مجموعه قوانین و مقررات حفاظت محیطزیست کشور وام گرفته است، به تنهایی دردی را درمان نمیکند؛ چرا که اصل مشکل ما در حوزه محیطزیست و باغوحشهای کشور، دستورالعمل و قانون نیست؛ مشکل، نبود ضمانت اجرایی محکم و قاطع برای قوانین زیستمحیطی است که همه مخدوش کنند و محیطزیست فقط محکوم! بههرحال اگرچه تلاش سازمان حفاظت محیطزیست بر ساماندهی وضعیت فضاهای نگهداری غیرقابل کتمان بوده است اما واقعیت این است که از آنجا که بخش بزرگی از باغوحشها و پرندگان کشور توسط بخش خصوصی اداره میشوند، بیتردید متاثر از وضعیت اقتصادی کشور خواسته و ناخواسته نمیتوانند انتظارات محیطزیست را بهمنظور بهسازی فضاهای نگهداری مرتفع سازند و این میشود که دنیای حیوانات در واحدهای نگهداری وحوش ما نسبت به دنیایی که روشهای پیشرفته و طبیعی را برای نگهداری و به نمایش گذاشتن جانوران بهکار برده و طراحان برای جدا کردن محیط جانوران و فاصله گذاشتن آنها از بازدیدکنندگان از مانعهای نامرئی، گودالهای بزرگ حفاظتی و شیشههای بزرگی که پسزمینهای از جنگل دارد و... استفاده میکنند، بسیار متفاوت و البته محدود و در مقایسه با استانداردهای جهانی بسیار معنیدار است.
تلاش برای ارتقای وضعیت موجود
در این میان بهرغم همه حداقلهای موجود، همه هم و غم سازمان حفاظت محیطزیست بر این است که پایش باغوحشها و سایر مراکز نگهداری توسط کارشناسان اداره کل حفاظت محیطزیست استان بهطور مرتب و توسط کارشناسان سازمان حداقل سالی یکبار (در مورد هر استان) انجام گیرد اما نباید فراموش کرد که استمرار و جدیت در این امر منوط به همکاری همه دستگاهها و مسئولان ذیربط است. بهطور مثال بودهاند باغوحشهای که باوجود تذکرات پیاپی و عدمبهبود وضعیت نگهداری، طی گزارش کارشناسی پلمب واحد و ضبط حیوانات آن محرز شده اما بهدلیل دخالت مسئولان شهر و یا استانی این امر محقق نشده است. سؤال اینجاست اگر واقعا مدیر و مسئول یک باغ وحش توانایی مالی برای تأمین حداقلهای جایگاههای نگهداری و اصلاح قفس یک متری را نداشته باشد، اصلا چه اصراری است که ایشان باغ وحش داری کنند! گونههای موجود میتوانند (با اخذ مجوز سازمان) به مرکز یا مراکز دیگری که شرایط نگهداری را دارد، فروخته شوند. اما اگر منظور دوستان از باغ وحش، فقط زنده نگه داشتن حیوانات دربند پشت قفسها و میلهها بهمنظور خرید و فروش و قاچاق حیوان است، روایت اسفناک دیگری است که تکلیفش بیتردید محرز است و مشخص. این مهم بر نقش همکاری و هماهنگی دستگاههای نظارتی ذیربط در ساماندهی باغوحشها و پرندگان صحه گذارده و خاطرنشان میسازد که همراهی مدبرانه مسئولان شهری و استانی (با تسهیل تأمین حداقلهای فضای نگهداری مناسب یک باغ وحش) در کنار صرف حمایتهای بیچونوچرا میتواند سازمان حفاظت محیطزیست را در رسیدن به آرمانهایش یاری رساند.
پیشنهاد
بدون شک باغوحشها و مراکز نگهداری حیوانات در کشور بیش از هر چیز در راستای ساماندهی، به خانه تکانی نیاز دارند. پیشنهاد میشود ظرف 4-3ماه از گونههای موجود همه باغوحشها کشور بهصورت مصور آماربرداری شود و با توجه به جمیع جوانب ازجمله فضای سبز، طراحی جایگاههای نگهداری، وضعیت تغذیهای و بهداشتی و... گونههای مازاد بر ظرفیت آنها بین مراکز مناسبی که شرایط بهینه نگهداری آنها را دارند (بهصورت اجباری) مبادله و یا فروخته شوند و پس از آن، ورود هرگونهای بدون نصب میکروچیپ و اطلاع سازمان شامل جریمهای سنگین شود. با توجه به آمار درخور توجه و رو به افزایش باغوحشها، پرندگان و مراکز نگهداری کشور از نقل و انتقالات و فروش اجباری مابین آنها با توجه بهوجود فضاها و شرایط بهینه نگهداری، میشود به نتایج مثبتی در ساماندهی باغوحشها و پرندگان دست یافت.
افسانه اصغرزاده؛کارشناس محیطزیست