علاقهمندان سینمای جهان که فیلمهای روز را دنبال میکنند در ماههای اخیر به ندرت با آثاری ارزشمند مواجه شدهاند. آخرین ساختههای لاری فونتریه و پدرو آلمادوار ناامیدکننده از کار درآمدند و بسیاری از تولیدات عظیم هالیوودی هم در گیشه شکست خوردند تا 2013 سال چندان خوبی برای سینما نباشد. حال که به اکران زمستان نزدیک میشویم فیلمهایی در راه اکران هستند که برخی از آنها گزینههای جدی اسکار امسال محسوب میشوند. آنچه پیش رو دارید مروری است بر چند فیلم مهم این روزها که شاید آخرین بارقههای امید اکران 2013 باشند.
نبراسکا (Nebersaka)
سیاهوسفید، جادهای، منتقدپسند
الکساندر پین، کارگردان فیلم ستایش شده «فرزندان» که 2سال پیش پدیده اسکار بود، این بار فیلمی را ساخته که به لحاظ سروشکل ارتباطی با فیلم قبلیاش ندارد ولی از نظر مضمونی میتوان آن را ادامه منطقی فرزندان دانست. «نبراسکا» اثری جادهای است که در آن به ماجرای فردی پرداخته شده که پدر خوبی برای فرزندانش نبوده است. این فیلم یکی از نامزدهای نخل طلای کن بود و لحن اغلب نقدهایی که در زمان برپایی کن دربارهاش نوشته شد مثبت بود. این فیلم سیاه و سفید با بازی بروس درن در نقش اصلی بخت چندانی در گیشه ندارد ولی میتواند به فهرست بهترینهای سال راه یابد.
فریب آمریکایی (American Hustle)
در تعقیب FBI
گروهی که سال گذشته با «کتابچه بارقه امید» چشمها را خیره کردند و به پدیده سینمای آمریکا در سال گذشته تبدیل شدند، دوباره گردهم آمدهاند. دیوید او.راسل، کارگردان، باز هم سراغ جنیفر لارنس، برادلی کوپر و رابرت دنیرو رفته است و اینطور که ریویونویسان آمریکایی نوشتهاند حاصل کار هم به شدت کنجکاویبرانگیز از کار درآمده است. «فریب آمریکایی» ماجرای مرد جوانی را روایت میکند که به همراه نامزدش مجبور به همراهی با FBI میشود. سال گذشته وقتی کتابچه بارقه امید اکران شد عدهای نوشتند دیوید او.راسل توانسته ژانر محبوب اما معمولا کمتر جدی گرفته شده کمدی رمانتیک را ارتقا بخشد. بخش قابلتوجهی از موفقیت کتابچه بارقه امید محصول فیلمنامه دقیق و هوشمندانهاش بود و گفته میشود ارک وارن سینگر فیلمنامهنویس فریب آمریکایی توانسته سناریویی هوشمندانه بنویسد؛ فیلمنامهای که البته از مدتها قبل نوشته شده بود ولی امکان ساخت نمییافت.
گرگ والاستریت(The Wolf Wall Street)
کمدی سیاه اسکورسیزی
اینکه مارتین اسکورسیزی چندسالی است انتظارهای علاقهمندانش را خیلی برآورده نکرده و «هوگو» آخرین فیلم اکرانشدهاش فیلمی بیش از حد رویاپرداز و شبیه فانتزیهای کودکانه بود چندان اهمیتی ندارد. هر فیلم تازهای از خالق «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین» و «رفقای خوب» میتواند یک اتفاق مهم سینمایی باشد و حالا اتفاق تازهای در راه است. «گرگ والاستریت» به عنوان تازهترین اثر اسکورسیزی به زودی اکران عمومی میشود؛ فیلمی درباره قدرت، پول و فساد که بر اساس کتاب جوردن بلفورت ساخته شده است؛ کسی که در والاستریت اوج را تجربه کرد و بعد هم به خاک سیاه نشست. فیلم تازه اسکورسیزی یک کمدی سیاه است که لئوناردو دیکاپریو بازیگر ثابت فیلمهای یک دهه اخیر اسکورسیزی در آن نقش اصلی را بازی کرده است. دیگر بازیگر شاخص فیلم، متیو مککانهی است که در سالهای اخیر رشد قابلتوجهی داشته. ژاندورژان و جونا هیل هم نقشهای مهمی در گرگ والاستریت بازی کردهاند. اسکورسیزی با دقت و وسواس روی فیلمنامه آخرین ساختهاش کار کرده و با توجه به آنچه در آنونس فیلم مشاهده میشود میتوان انتظار داشت که گرگ والاستریت از بهترینهای سازندهاش در سالهای اخیر باشد.
کاپیتان فیلیپس(Captain Philips)
سراسر حادثه
تام هنکس پا به سن گذاشته و دیگر به اندازه سابق مورد توجه سینماروها نیست ولی این بازیگر توانا هنوز هم اگر فیلمنامه قابلقبول و کارگردانی حرفهای کنارش باشد میتواند یکی از ارکان موفقیت هر اثری باشد. «کاپیتان فیلیپس» تازهترین ساخته پل گرینگراس گویا چنین اثری است؛ فیلمی که ریویونویسان تماشایش را به سینماروها توصیه کردهاند و ظاهرا هیجان و تعلیق حاکم بر آن کاملا مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد. فیلم روایتگر برشی از زندگی یک کاپیتان سرد و گرم چشیده با بازی تام هنکس است که کشتیاش مورد حمله دزدان دریایی واقع میشود. به روایت منتقدان، سکانسهای اکشن کاپیتان فیلیپس نفسگیر از کار درآمده است.
درون لیوین دیویس (Inside Llewyn Davis)
موسیقی فولک به روایت کوئنها
بار دیگر فیلمی از برادران کوئن؛ متفاوتترین فیلمسازان همواره فعال و موفق شاغل در هالیوود که به شکلی جالب نخبهگراییشان را با پرکاری پیوند زدهاند. «درون لیوین دیویس» پس از حضور در فستیوال کن و نامزدی نخل طلا، حالا قرار است اکران عمومی شود؛ فیلمی که روایت خاص و متفاوت کوئنها از تاریخچه نوع خاصی از موزیک است. موسیقی فولک که فقط چند سال در فاصله سالهای اواخر دهه50میلادی تا اوایل دهه60 جریان داشت یکی از دلمشغولیهای دیرین برادران کوئن بوده که بالاخره در فیلم درون لیوین دیویس به آن پرداختهاند. فیلم روایت موزیسین جوان و گمنامی است که ظاهرا کاراکترش بر اساس دیو وانرونک خواننده موسیقی فولک آمریکا شکل گرفته است. کوئنها برای نقش اصلی از اسکار ایزاک ناشناخته استفاده کردند که یکی از دلایل انتخاب او تواناییاش در نواختن بود. جاستین تیمبرلیک و کری مولینکان هم در نقشهای فرعی حضور یافتهاند.