از ماندلا جملهای در ذهنم مانده است در سال 2001 یا همین 1379 خودمان. او گفته بود: «دیگر نه یک روز و نه یک کودک». او 10 سال پس از تصویب پیماننامهی جهانی حقوق کودک، گفته بود: «دیگر تحمل و ادامهی این وضع ممکن نیست. دیر به نیابت کودکان وارد عمل شدهایم؛ دیگر نمیتوانیم چنین جواهری را که داریم، از دست بدهیم» و از اعضای پیماننامه خواسته بود بگویند وعدههای 10 سال پیش به کجا کشیده است. بعد از آن، ماندلا نهضت جهانی برای کودکان و نوجوانان را در سراسر دنیا رهبری کرد. آن روزها ما به یونیسف دعوت شده بودیم و همهجا صحبت از ماندلا بود.
حالا هم هست. این روزها همه به یاد مشهورترین جملهی او افتادهاند که در ادبیات سیاسی جهان به ضربالمثل بدل شده است؛ همان سخنی که در کاخ باکینگهام انگلستان -بزرگترین حامی رژیم آپارتاید- بر زبان آورد. او گفت: «میبخشم اما فراموش نمیکنم.»
اصلاً «مخولو» زندگیاش پرماجراست. از آنها نیست که اول تا آخرش را در چند خط بتوان نوشت. شنیدهایم شناسایی و تشخیص او از سایرین در جهان، متفاوت بودن اوست. او را در آفریقای جنوبی همه احساس میکنند و به نشانهی احترام، مخولو (پدر بزرگ) صدا میزنند.
باورهای او...
بخشی از یاداشتِ نلسون ماندلا:
من باور دارم...
که زمان زیادى طول مىکشد تا من همان آدمی بشوم که مىخواهم.
من باور دارم...
که بلوغ بیشتر به انواع تجربیاتى که داشتهایم و آنچه از آنها آموختهایم بستگى دارد تا به اینکه چند بار جشن تولد گرفتهایم.
من باور دارم...
که ما مسئول کارهایى هستیم که انجام مىدهیم، صرفنظر از اینکه چه احساسى داشته باشیم.
من باور دارم...
که دو نفر ممکن است دقیقاً به یک چیز نگاه کنند و دو چیز کاملاً متفاوت ببینند.
من باور دارم...
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت، توسط کسانى که حتى آنها را نمىشناسیم تغییر پیدا کند.
من باور دارم...
که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به این معنى نیست که آنها همدیگر را دوست ندارند. و دعوا نکردن دو نفر با هم، نیز این معنى را نمیرساند که آنها همدیگر را دوست دارند.
من باور دارم...
که هر چهقدر دوستمان خوب و صمیمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما باید بدین خاطر او را ببخشیم.
من باور دارم...
که همیشه کافى نیست که توسط دیگران بخشیده شویم، گاهى باید یاد بگیریم که خودمان هم خودمان را ببخشیم.
من باور دارم...
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم، او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.
من باور دارم...
که ما مىتوانیم در یک لحظه کارى کنیم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.
من باور دارم...
که همیشه باید کسانى را که صمیمانه دوستشان دارم، با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم؛ زیرا ممکن است آخرین بارى باشد که آنها را مىبینم.
من باور دارم...
که گاهى کسانى که انتظار داریم در مواقع پریشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به کمک ما مىآیند و ما را نجات مىدهند.
من باور دارم...
که گاهى حق دارم عصبانى باشم، امّا این عصبانی شدن، به من حق نمىدهد که ظالم و بیرحم باشم.
من باور دارم...
که صرفنظر از اینکه چهقدر دلمان شکسته باشد، دنیا بهخاطر غم و غصهی ما از حرکت باز نخواهد ایستاد.
من باور دارم...
که زمینهها و شرایط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تأثیرگذار بودهاند، امّا من خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.
من باور دارم...
شادترین فرد لزوماً کسى نیست که بهترین چیزها را دارد، بلکه کسى است که از چیزهایى که دارد بهترین استفاده را مىکند.
زندگی ماندلا، از خشونت تا صلح
1. ژوئیهی 1918 میلادی (تیر 1297) ماندلا در روستایی کوچک در آفریقای جنوبی به دنیا آمد. او نخستین عضو خانوادهاش بود که در هفت سالگی به مدرسه رفت و بعدها بهجای اینکه مانند پدر و پدر بزرگش ریاست قبیلهی خود را برعهده بگیرد، ترجیح داد درس بخواند و وکیل شود.
2. سال 1939 میلادی (1318) بهخاطر شرکت در اعتراضهای دانشجویی از دانشگاه اخراج شد.
3. او نه دست از مبارزه کشید و نه تحصیل را رها کرد تا بالأخره یکی از معدود وکیلان سیاهپوست آفریقای جنوبی شد.
4. ماندلا در آغاز طرفدار مبارزهی عمومی غیرخشونتآمیز بود و در سال 1952 میلادی (1331) کمپین «اعتراض به قوانین غیرمنصفانه» را تأسیس کرد.
5. در سال 1956 میلادی (1335) به همراه ۱۵۰ تن دیگر دستگیر شد. محاکمهی او و همراهانش به اتهام خیانت پنج سال ادامه یافت، ولی در نهایت همگی تبرئه شدند.
6. در سال 1961 میلادی (1340)، مبارزات خرابکاری را رهبری و طرحهایی تدوین کرد تا درصورتیکه خرابکاری نتوانست به آپارتاید خاتمه دهد، به جنگ چریکی متوسل شود.
7. دو سال بعد (1963 میلادی/ 1342)، ماندلا در جزیرهی روبن زندانی شد و از 27 سال دورهی زندان، 18 سال را در یک زندان و یک سلول بهسر برد.
8. ماندلا در زندان هم هوادارانش را به مبارزهی مسلحانه علیه نژادپرستی دعوت میکرد.
9. در سال ۱۹۸۵ میلادی (1364)، رییس جمهوری آفریقای جنوبی پیشنهاد آزادی مشروط او را به شرط محکوم کردن خشونت بهعنوان ابزاری سیاسی را داد. ماندلا این پیشنهاد را رد کرد.
10. ماندلا در روز آزادی خود (در فوریهی ۱۹۹۰ میلادی/ بهمن 1368) همزمان با اعلام پایبندی خود به صلح و آشتی با اقلیت سفیدپوستان کشور، اعلام کرد که مبارزهی مسلحانه کنگرهی ملی آفریقا هنوز به پایان نرسیده، چون عواملی که ایجاب کنندهی مبارزه مسلحانه بود، همچنان باقی است.
11. سال 1993 میلادی (1372) ماندلا همراه با «دکلرک» رییس جمهور وقت آفریقای جنوبی جایزهی صلح نوبل را دریافت کرد.
12. نخستین انتخابات دموکراتیک آفریقای جنوبی در آوریل ۱۹۹۴ میلادی (اردیبهشت 1373) برگزار و ماندلا رییس جمهور شد. او به جای انتقام راه صلح با سفیدپوستان را در پیش گرفت و تا سال 1999 میلادی (1378) رییس جمهور ماند. بعد از پایان یک دوره ریاست جمهوری، در اوج از قدرت کناره گرفت و تحسین جهانیان را برانگیخت.
13. سرانجام در آخرین روز هفتهی گذشته، ماندلا در 95 سالگی از دنیا رفت. خبر درگذشت ماندلا باعث شد دنیا بار دیگر در برابر بزرگی این اسطورهی مبارزه و آزادیخواهی ادای احترام کند.