خدمت ارامنه به سینمای ایران را باید به واقع تلاش گروهی نام نهاد که ستونهای سینما را در ایران برافراشتند تا حالا سینمای صد و اندی ساله ما با همه رخوتها و مشکلاتش باز هم در دنیا حرفهایی گفتنی و قصههایی دیدنی داشته باشد.
یک افق آبی
جستوجوی نام ارامنه با پیشوند «سینمای ایران» ختم میشود به انبوهی از نخستینهای سینما در ایران که شاید مرور آنها بتواند اهمیتشان را هم بازگو کند. در میان این اولینها باید اول رفت سراغ حکایت «آبی و رابی» که نخستین فیلم بلند داستانی صامت ایرانی را به نام خود سند زده است. این فیلم را اوانس اوگانیانس ساخت و روز جمعه دوازدهم دی ۱۳۰۹ ساعت 2بعد از ظهر در سینما مایاک به نمایش درآورد تا پرونده نخستین فیلم بلند سینمایی صامت ایران با نام یک ارمنی مفتوح شود. جالب اینجاست که نخستین مدرسه سینمایی ایران هم توسط همین فرد راهاندازی شد تا پایهگذار جریانی باشد که حالا از قِبَل آن نمیتوان شمار آموزشگاهها و مدرسههای سینمایی ایران را به ذهن سپرد.
نسل دلهره و تماشاگر
سینما در ایران دیگر نه یک دلمشغولی برای قشری خاص که به صنعتی پولساز و پرطرفدار بدل شده بود که ارامنه باز هم خودی نشان دادند تا سینمای ایران همواره به یاد داشته باشد بخشی از اقبالش به تلاش هموطنان ارمنی سنجاق است. در روزهایی که رتق و فتق امور فنی سینما از کارهای لابراتواری گرفته تا تعمیر آپارات به ارامنه معطوف بود، جوانی از راه رسید که با «چهارراه حوادث» و «شبنشینی در جهنم» حال و هوای دهه30 سینمای ایران را حسابی دگرگون کرد. در محافل هنری حرف از جوانی بود به نام سام ول که بهعنوان کارگردان با فیلمنامه دکوپاژشده سر صحنه فیلمبرداری میرفت، تولید فیلمهایی با ژانر جنایی را در ایران باب کرده بود و خلاصه نخستین آنونس تاریخ سینمای ایران را برای فیلم «دختری از شیراز» ساخت. ساموئل خاچیکیان از آن کارگردانهایی است که هم سینمای ایران هم تماشاگرانش نمیتوانند او را فراموش کنند. او بعد از انقلاب هم به فیلمسازی ادامه داد و البته با «عقابها» بر خیل طرفدارانش افزود.
دستیاری که استاد است
باید خیلی استاد باشی تا با یک فیلم کوتاه و 2فیلم بلند سینمایی که مجموع فواصل ساخت هر کدامشان با هم عمر یک آدمی میانسال را رقم میزند، هنوز هم در اذهان فراموشکار ایرانیها ماندگار شوی. این حکایت زندگی یکی دیگر از ارامنه سینمای ایران به نام واروژ کریممسیحی است که شناسنامه کاریاش با کارگردانی فیلم کوتاه «سلندر» و 2فیلم بلند «پرده آخر» و «تردید» شکل یافته است. البته او سالها دستیاری بزرگان سینمای ایران همچون بهرام بیضایی، بهمن فرمانآرا و امیر نادری را بهعنوان تجربههای ناب در کوله اندوختههایش جمع کرده است.
دنیای بازیگری
در فهرست بازیگران متعدد ارمنی سینمای ایران نام درخشان البته اندک است. در این میان ایرن زازیانس با فیلمهای مهمی چون خداحافظ رفیق (امیر نادری)، بلوچ (مسعود کیمیایی) و خلاصه بازی در نقش مهدعلیا مادر ناصرالدینشاه در سریال سلطان صاحبقران ساخته علی حاتمی را باید مهمترین بازیگر ارمنی نسل قدیم سینمای ایران به شمار آورد. جایگاهی که در نسل بعد از انقلاب بازیگران ارمنی بیشک در اختیار ماهایا پطروسیان قرار خواهد گرفت.
روبیک و آربی و رفقا
برای عشاق سینما در ایران دیدن نام روبیک منصوری در تیتراژ بسیاری از فیلمها موضوعی عادی بود. فقط نکته باقیمانده این بود که روبیک در فیلم چه کاری را دست گرفته است. صداگذار، تدوینگر، افکتور، سینکرون و انتخاب موسیقی متن ازجمله کارهایی بود که منصوری تا هنگام مرگ آن را با دقت و وسواس مثالزدنی انجام داد. غیراز او البته نامهای دیگری هم هستند که پرونده ارامنه سینمای ایران را قابل احترامتر میکنند. آربی آوانسیان هر چند بهعنوان یکی از پیشگامان تئاتر نو در ایران به شهرت رسید اما فیلم «چشمه» او برای بسیاری از علاقهمندان سینما خاطرهانگیز است. به انتهای این فهرست باید نامهایی چون آرمائیس هوسپیان که تماشاگران سینما در ایران او را با نام آرمان میشناختند یا لوریک میناسیان را هم افزود که گوشهای از خاطرههای سینمای ایرانی را بهخود اختصاص دادهاند.
لالایی روزهای دور
هنوز برفی روی کاجها ننشسته و به قول منتقد خوشقلم سینمای ایران روبرت صافاریان هنوز وقت تبریک گفتن کریسمس به ارامنه ایران فرانرسیده است که آنها ششم ژانویه را بهعنوان روز تولد حضرت مسیح جشن میگیرند اما نمیتوان در این روزهای سرد حضور ارامنه در سینمای ایران، برای روزهای دور گذشته این حضور خاطرهانگیز لالایی نخواند.