گروهی که میگردند و ناشناختههای موسیقی را از پیش استادان محلی گوشهگوشهی میهن، فرا میگیرند و تلاش میکنند آن را بهشکل جذابی به دیگران ارائه و معرفی کنند.
میگویند موسیقی اروپایی هم در چندقرن اخیر بهصورت مکتوب و کلاسیک درآمده، هرچند در بیش از هزار سال آنچه که نواخته و شنیده میشد موسیقیهای محلی بود که در هرمنطقه با سازهای همان منطقه اجرا میشد. تقریباً در همهجای جهان این روند طی شده است، اما زمانی که موسیقی بهشکل جدید درآمد، گروههای ارکستر با لباسهای سیاهرنگِ رسمی از یکطرف و نوازندههای جوان با گیتارهای برقی از طرف دیگر توانستند مخاطبها را شکار کنند. اما هنوز هم در گوشههایی از جهان، موسیقی محلی باقی مانده است. در ایران گروه رستاک توانسته با استفاده از موسیقی اقوام مختلف و بازآفرینی آن، توجه مخاطبان را به خود جلب کند؛ مخاطبانی که بسیاری از آنان نوجوانند. حالا در یک روز سرد زمستانی، به میدان فاطمی میرویم تا با سیامک سپهری، سرپرست گروه و نوازندهی تار و فرزاد مرادی، خواننده و نوازندهی تنبور دربارهی این گروه و کارشان به گفتوگو بنشینیم.
* * *
- الآن با دسترسی به اینترنت، نوجوانها تقریباً به هرنوع موسیقی از هرنقطهی جهان دسترسی دارند و از میان آنها موسیقی تجاری از همه پرطرفدارتر است. اما کسانی هم هستند که در این بین، به انواع موسیقی ایرانی علاقه پیدا کردهاند. فکر میکنید چرا ایننوع موسیقی هم طرفداران خودش را دارد؟
سپهری: نمیشود بهسادگی دلیل این علاقه را مشخص کرد، چون عوامل زیادی باعث این اتفاق شده است. اینکه در مقابل آن «جهانیشدن» یک روند معکوس هم وجود دارد و در کنار کسانی که دنبال آن نوع موسیقیها هستند، بعضیها هم میخواهند موسیقی محلی را دنبال کنند. البته آنها هم به فضای متنوع و جدیدی علاقهمندند که اجرای جذابی داشته باشد.
- شما در آثار گروهتان به زبانها و لهجههای مختلف ایران میپردازید وقتی برای اجرا میروید مردمی که به همان زبان و لهجه حرف میزنند، حتماً متوجه تقلید آنلهجه و تفاوتش با لهجهی بومی میشوند. آنوقت چه واکنشی نشان میدهند؟
سپهری: معمولاً خیلی استقبال میکنند که یک گروه موسیقی از جای دیگری آمده و به زبان و لهجهی آنها اجرا میکند. این را در برخورد با نوجوانها و جوانهایی که در اجراهای استانی میبینیم هم حس کردهایم. حتی بعضیها با همانزبان خودشان با اعضای گروه حرف میزنند شاید احساس میکنند که ما زبان آنها را بلدیم.
مرادی: از سال ۱۳۷۶ که گروه تشکیل شده تا حالا، تجربههای زیادی از برخورد با فرهنگ و موسیقی اقوام ایرانی کسب کردهایم. نگاه مردم بومی هریک از نقاط ایران متفاوت و جالب است. مثلاً در بعضی از مناطق ایران شعر کاملاً به موسیقی پیوند خورده و نمیشود یک آهنگ محلی را با شعر دیگری اجرا کرد. اما در برخی دیگر از مناطق، ملودی شخصیتی کاملاً مستقل از شعر دارد و میشود بدون شعر یا حتی با اشعار دیگری آن را اجرا کرد. این یک مثال است، ولی موضوعهای دیگری هست که باید به آنها هم توجه شود.
- شاید از بعد از راه افتادن رادیو و تلویزیون و رواج موسیقی و سازهای خارجی، موسیقی سنتی ضعیف شد. بعداً که دنیای دیجیتال و سازهای الکترونیک پدیدار شد، دیگر همهچیز از اساس تغییر کرد. الآن چیزی از موسیقی اقوام در ایران باقی مانده که بتوان آن را نجات داد؟
مرادی: با اجرای یک آهنگ که نمیشود یک فرهنگ را نجات داد. تاریخ هزارساله پشت این فرهنگها است. این ملودیها در نسلهای مختلف توسط مردم به وجود آمده. زندهماندن موسیقی هرمنطقه بستگی به تلاش و علاقهی مردم به فرهنگ و آداب و رسومشان دارد. ما خیلی از نوجوانهای نسل جدید را میشناسیم که در خانوادهی خود بهصورت موروثی با یک ساز محلی آشنا هستند، ولی بهخاطر اینکه جذابیت خاصی در موسیقی محلی نمیدیدند، به موسیقی سنتی و دیگر موسیقیها روی آوردهاند. تلاش ما برای برگرداندن این علاقه و نشان دادن جذابیتهای موسیقی محلی است. بهنظرم نگاه نسل نوجوان آرامآرام دارد تغییر میکند. امیدواریم و آرزو داریم در ۱۰ تا ۲۰ سال آینده موسیقی محلی کشورمان با ورود این هنرمندان کوچک پیشرفت زیادی بکند. در واقع ما منتظر یک جهش فرهنگی هستیم.
- گفتید گرایش از موسیقی محلی به سنتی. شاید برخی از خوانندههای نوجوان ندانند که این دو چه فرقی با هم دارند؟
سپهری: تعریف این دو نوع موسیقی پیچیده است، ولی بهصورت خلاصه میشود گفت موسیقی سنتی در واقع موسیقی شهری است که از ملودیهای مختلفی تشکیل شده که در هفت دستگاه و پنج آواز دستهبندی شده و به آن موسیقی کلاسیک ایرانی گفته میشود. اما موسیقی محلی از زندگی طبیعی مردم گرفته شده، سازها و موسیقیهای متنوعی دارد و خیلی از ملودیها بیواسطه و مستقیم، برگرفته از زندگی روزمره شکل میگیرد. مثلاً برای بسیاری از اتفاقات جاری در زندگی، مانند تولد و مرگ، سازها و نغمههای متفاوتی وجود دارد که در زمان بهدنیا آمدن کودک یا فوت کردن یک نفر اجرا میشود و جزء آداب و رسوم و زندگی مردم است.
- در متن معرفی رستاک برای اجرای لندن، عبارت «موسیقی ناشناخته» بهچشم میخورد. اجرای این موسیقی ناشناخته در لندن چه بازتابی داشت؟
مرادی: امسال برای دومینبار بود که در لندن اجرا میکردیم. پارسال بیشتر، ایرانیها به تماشای اجرا آمدند، ولی امسال خارجیها هم آمده بودند. قطعات جدیدی هم اجرا کردیم که استقبال از کارمان را بیشتر کرد و برای سال بعد سالنهای بزرگتری به ما پیشنهاد شد.
سپهری: یک دلیل استقبال مخاطبان خارجی این بود که خیلی از آنها بهدنبال آشناشدن با فرهنگهای جدید هستند و با اینکه شناخت کمی از موسیقی ایران دارند، آن را جستوجو میکنند. مسنترها شناخت فرهنگی بیشتری داشتند، ولی جوانها مشخص بود که برای لذت بردن از یک موسیقی جدید و ناشناخته آمدهاند.
- در میان کشورهایی که دیدهاید، فرهنگ کدامیک را به فرهنگ ایران نزدیکتر دیدید؟
سپهری: زندگی در اسپانیا خیلی شبیه به فرهنگ ما و جذاب بود. یکبار سفری طولانی به چند کشور داشتیم که از اسپانیا شروع شد و بعد که در پایان سفر دوباره به این کشور برگشتیم احساس میکردیم به خانه رسیدهایم.
مرادی: خاطرات جالبی از اجراهای خارجی داریم. چندسال پیش شب یلدا به بلاروس رفتیم، در آنجا هوا خیلی سرد بود. با اینکه سالنهای کنسرت خیلی استاندارد بودند، ولی دمای هوا در بیرون به ۳۵ تا ۴۰ درجه زیر صفر میرسید. یکسال هم شهریورماه رفتیم ژاپن. هوای توکیو چنان گرم و مرطوب بود که پوست دهل رطوبت کشیده و افتاده بود. مالزی هم درست یکهفته قبل از انتشار آلبوم «همهی اقوام من» و در فصل تابستان رفتیم که تمام مدت باران میبارید.
- فکر میکنید چه کاری باقیمانده که رستاک باید در سالهای آینده آن را انجام دهد؟
سپهری: هنوز باید به مناطق مختلف سفر کنیم و از اساتید هرمنطقه کمک بگیریم. یک برنامهی کلی داریم که مثلاً ۱۰سال بعد کجا باشیم، ولی چون رستاک یک گروه تجربی است هرروز ممکن است یک اتفاق جدید بیفتد که مسیرمان را عوض کند. هدف اصلی ما لذتبردن از موسیقی و انتقالدادن آن به مخاطبان است. آرزو داریم موسیقی رستاک از مرزهای ایران بگذرد و همانطور که در دیگر کشورهای جهان هم کسانی هستند که موسیقیشان را به جهان معرفی میکنند، ما هم سفیر موسیقی محلی ایران باشیم.
عکس: شایان مهر
موسیقی و مهارتهای اجتماعی
هوای بیرون خیلی سرد است. دیوارهای اتاقهای مؤسسه با صفحههای سفیدرنگ جذبکنندهی صدا پوشانده شده است. کف اتاقها هم موکتهای ضخیم قرمز دارد. شعلههای یک بخاری کوچک اتاق را حسابی گرم میکند. صحبتهای ما از اینکه چگونه میتوان اساتید موسیقی محلی را پیدا کرد و آموختههای بزرگ هنری آنها را ثبت و نگهداری کرد آغاز میشود و به آموزش موسیقی به کودکان و نوجوانان میرسد. نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای جهان، نوجوانان بر این باورند که موسیقی یک توانایی ذاتی و «مادرزاد» است. مرادی میگوید که موسیقی هم به تمرین و هم به استعداد ذاتی بستگی دارد. مخصوصاً که ثابتشده افراد با استعداد و نبوغ بالا هم برای موفقیت، نیازمند پشتکار و تمرین خیلی زیادی هستند. سپهری به نکتهی دیگری هم اشاره میکند و شرح میدهد که کلاسهای مقدماتی موسیقی که برای کودکان برگزار میشود، در واقع راهی برای «افزایش مهارتهای اجتماعی» است. بچهها دور هم مینشینند و همراه با آموزش موسیقی، ارتباط و همکاری را یاد میگیرند. البته بعضی وقتها در کشور ما موسیقی کودکان تبدیل به آموختن یک ساز خاص میشود. در این صورت باید بر اساس توانایی کودک و زیر نظر اساتید این کار انجام شود.
عکس: سایت جنوبیها
مثل یک تیم ورزشی
کسانی که اخبار گروههای موسیقی جهان را دنبال میکنند میدانند که گروههای مختلف بارها تشکیل و تجزیه میشوند. البته گروههایی هم هستند که سالهای سال با همان اعضای اولیه باقی میمانند، مثل همین گروه رستاک. از دو عضو گروه رستاک میپرسیم با اینکه میگویند کار گروهی در ایران جواب نمیدهد، چهطور ۱۶سال این گروه دوام آورده است؟
مرادی میگوید: «کار گروهی یعنی همهی اعضای گروه طبق قانون «همه برای یک نفر و یک نفر برای همه» در جهت موفقیت تلاش کنند. مثلاً وقتی بازی تیم ملی والیبال کشورمان را میبینم، لذت میبرم از این روحیهی تیمی که بچههای تیم ملی دارند. در ماندگاری رستاک مدیریت و سختگیری سیامک بسیار مهم بوده که این روحیهی تیمی را در میان بچههای گروه ایجاد کرده است.»
سپهری اضافه میکند: «ما فقط دور هم جمع نشدهایم که چند آلبوم و اجرا داشته باشیم. کاری که ما میکنیم لذتبردن از موسیقی در کنار هم است. چون تعداد اعضای گروه زیاد است هماهنگی بهصورت تصاعدی سخت میشود، برای همین اولین پیشنیاز، نظم است.»
فیلم اجرای زندهی گروه نشان میدهد که چهقدر روی صحنه و زمانی که قطعات را مینوازند شادند. مرادی در اینباره میگوید: «این شادی بهخاطر ویژگی موسیقی محلی است. مثلاً در موسیقی سنتی که اجرا با پیش درآمد شروع میشود و معمولاً بسیار آرام است و با ریتمی سنگین اجرا میشود نمیتوان خندید. ولی وقتی که به شادمانههای محلی مثل موسیقی کردی، لری، آذری و بندری میرسیم، واقعاً اخمکردن و جدینشستن، خندهدار است.»
حالا سؤال این است که پس چرا مردم فکر میکنند موسیقی ایرانی شاد نیست؟ که سپهری میگوید: «شاید یکی از دلایل آن توجه کمتر به این بخش از موسیقی بوده است، اما باید نشان بدهیم که شادمانه هم داریم. ما در سفرهایمان دیدهایم فرهنگ موسیقی محلی ایران آنقدر صادقانه و بیواسطه است که نمیشود در مقابل غم و شادیشان بیتفاوت بود. موقعی که به یک روستا سفر میکنید و میبینید با سازهای محلی یک تولد را جشن گرفتهاند کاملاً آن شادی را حس میکنید.»