امروزه در جوامع شهری کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که وارد دنیای اینترنت و عصر تکنولوژی دیجیتالی نشده باشد. این موضوع از طرفی باعث سهولت زندگی و رفاه است و از طرفی باعث تغییر فرهنگها و شیوههای ارتباطی انسانها شده است.
روابط خوب، چه اجتماعی، چه حرفهای براساس ویژگیهای بسیاری پایهگذاری میشود. اما هیچکدام از آنها مهمتر از"توجه کردن" نیست. هرچه "توجه " در روابط بیشتر باشد، احساس صمیمیت و ارزشمندی در یک رابطه بیشتر خواهد بود.
"توجه کردن"، مهمترین رفتار در میان سایر رفتارها برای برقراری یک ارتباط خوب، سالم و پایدار است. توجه قدرتمندترین رفتار برای ایجاد اعتماد به نفس در طرف مقابل است. به عبارتی جلب مخاطب مستلزم توجه تمام و کمال است به خصوص هنگام گوش دادن. برای مردم، دوستان، نزدیکان و...مهم است که بدانند چقدر به آنها اهمیت میدهید.
عصر، عصر دیجیتال است. به همین دلیل واژه و فعل، "توجه" نیز این روزها دیجیتالی شده است؛ یعنی سریع، موجز و گذرا... آدمهای صفر و یک، منظور آدمیان عصر دیجیتال، " توجه کردن" را فراموش کرده یا در حال فراموش کردن آن هستند و این زنگ خطری برای دنیای ارتباطات آدمیان است.
دنیای حاضر، دنیایی سرشار از اطلاعات درست و غلط، پر از سوتفاهم، بیتوجهی، سطحینگری، اضطراب، هیجانات و انتظارات دیجیتالی است. دنیایی که همچنان حاکمیت خود را بر سرنوشت آدمیان تثبیت میکند. شاید بتوان گفت؛ آنچه که در حال رخ دادن است، به نوعی فاجعه است! فاجعه!
شمردن تعداد دوستان فیس بوکی و سایر شبکههای وبی برای انسانی که باید به صورت بیولوژیک داخل گروههای واقعی اجتماعی فعال باشد تا شکوفا شود، او را به سوی یک شخصیت مجازی دیجیتالی سوق میدهد. انسانهایی که دوستان مجازی را به دوستان واقعی ترجیح میدهند. غریبه نیستند، افرادی هستند که بسیار به من و شما نزدیک هستند و روز به روز هم به تعدادشان اضافه میشود. دردناک نیست؟! آدمی هر روز بیشتر و بیشتر در دنیای کامپیوتر و زیر مجموعههای آن فرو رفته و درگیر فضای مجازی میشود. دنیای که به گفته محققان؛ استرس، بیخوابی و انزوا طلبی را برای او به ارمغان میاورد.
- مفاهیم و چطورهای دیجیتال / سیستم عامل چیست؟ / تاریخچه کامپیوتر / شرکتهای فناوری جهان / فناوریهای دیجیتال / نرمافزار / سخت افزار / اینفوگرافی: تاریخچه اینترنت
شاید این گفتهها برای افرادی که داخل گود یا به عبارتی درگیر یا به قولی در این دنیای دیجیتال و تکنولوژی زندگی میکنند، چندان معنا و مفهومی نداشته باشد. ولی برای افرادی که خارج از گود نگران به تماشا ایستادهاند و یا در حال تحقیق و مطالعه در این زمینه هستند، اوضاع به گونه دیگری است.
من سالهاست که آدمیان صفر و یک را نظاره میکنم. گاهی آنان را چنان غرق در کار و فعالیتهای دیجیتالی میبینم که گویی مسخ و طلسم شدهاند آن هم طلسم دیجیتالی ...غافل از همه چیز و همه کس!
تعبیر این رفتار و افراط برای آنان گاهی به منظور تامین یک زندگی، گاهی به منظور مطالعه و تحقیق، گاهی تفریح و گاهی برای اثبات بودن خویشتن، گاهی برای پنهان کردن خویشتن و... است. این رفتار به هر منظور و مقصودی که باشد، چنان آنان را مجذوب و شیفته میسازد که گویی اینان نه همان ادمیان از گوشت و پوست و احساس هستند، بلکه اشباح و اجسامی متحرک هستند که گاهیا در میان سوسوی نورهای دیجیتالی باعث ترس و وحشت سایرین میشوند.
شاید به همین منظور بزرگان و حکیمان همه دوران بر حفظ تعادل و میانه روی، تاکید داشته و دارند. بهتر است، تامل کنید تنها لحظهای درنگ در هر شرایطی که قرار دارید،بسیار مفید و حیاتی است...حال لحظهای دست از کار و به عبارتی دستانتان را از روی صفحه کلیدها و موس بردارید و خوب بنگرد...چه خبر است؟ از خود بپرسید، چه میکنی؟! پاسخها را با دقت گوش کنید...
دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم ، دنیای گجتها و فناوریهایی است که با سرعت هرچه تمام در حال "جایگزین" شدن هستند! بله "جایگزین " ! کلمهای که در دنیای فناوری و اطلاعات بسیار پر کاریرد است. به جرات میتوان گفت که هر لحظه یک فناوری جدید و به روز "جایگزین" فناورهای پیشین شده و میشود و این امر همچنان ادامه دارد...
فناوریهای زندگی مدرن "جایگزین" زندگی سنتی، روزنامههای الکترونیک "جایگزین" روزنامههای سنتی و چاپی، دوربینهای دیجیتال "جایگزین" دوربینهای آنالوگ، کتابهای الکترونیک "جایگزین" کتابهای خطی و چاپی، ابزارهای الکترونیکیو سیستمهای دیجیتال " جایگزین" ابزارها و وسایل دستی و....تا اینجای کار این "جایگزین" بسیار جالب، خوشایند و کمی نیز هیجانانگیز است، نه؟ اما با ادامه این روند، یعنی اگر زندگی مجازی و روابط مجازی و دیجیتال "جایگزین" زندگی واقعی و روابط حقیقی آدمیان شود، چه؟ چه اتفاقی در حال رویدادن است؟ یا به عبارتی چه جایگزینی وحشتناکی در حال روی دادن است....
جایگزینی آدمیان صفر و یک، رباتها، انیمیشنهای سه بعدی، شخصیتهای مجازی و... با انسانهایی از گوشت، خون و احساس...ترسناک است....به راستی چه بر سر آدمی، ارتباطات و تعاملات آنان خواهد آمد؟
به عنوان یک مترجم مطالب بسیاری در زمینه فضای مجازی، دنیای دیجیتال، شکاف دیجیتال، خلق واقعیت مجازی، زندگی مجازی، شبکه های اجتماعی، فضای سایبر، دنیای اینترنت و... ترجمه و مطالعه کردهام و هرباربیشتر و بیشتر این دغدغه و ترس را پیدا کردهام که آدمی به کدام سو میرود؟ و چرا؟
من هرگز، تغییر و تحولات شگرفی که عصر تکنولوژی در عرصه دانش و... به وجود آورده و به دنبال آن تاثیرات مفید و مثبت آن در زندگی آدمیان را انکار نمیکنم. درباره مضرات و فواید آنها هم قلم نمیزنم، بلکه میخواهم فقط "توجه" شما را به بعد، دیگری از این ابعاد وسیع "جلب" کنم. آنچه که روزانه شاهد آن هستیم و به تنهایی قادر به تغییر آن نخواهیم بود. این تغییر تنها در گرو افزایش آگاهی و دانش تک تک افراد از شرایط و اوضاع موجود است. دانش و آگاهی که توان تغییر این سراشیبی تند را به دست خواهد داد.
محققان و دانشمندان بسیاری در تلاش هستند تا با ارائه آمار و ارقام و به صورت علمی این بعد و یا به عبارتی وخامت این شرایط و اوضاع را به ما نشان داده و عاقبت ناسرانجام آن را ثابت کنند. ولی این مسئله به قدری آشکار، پر نمود و عیان است که دیگر نیازی به آمار و ارقام و تحقیقات وسیع ندارد. چرا که با چشم غیر آماری نیز میتوان سراشیبی تندی که آدمیان در آن سرازیر هستند را دید...
راه دوری نروید از همین جا از خودتان، اعضای خانواده، دوستان، همکلاسیها، همکاران و ...شروع کنید. به چند نفر از افراد و نزدیکان خود نام "آدم صفر و یک" یا آدمیان دیجیتالی را میدهید؟ آدمیانی که زندگیشان بسته به موبایل، تبلت، و لپتاب یا... است! به چند نفر؟ تعداشان زیاد است اینطور نیست؟ بیشتر توجه کنید و دورتر بروید، به کشورها و جوامع دیگر...این افراد دیگر قابل شمارش نیستند نه؟! چرا که بیشمارند...
اینترنت، دنیای صفر و یک، دنیای مجازی یا همان دنیای وبها، شبکههای اجتماعی، سایتهای جستجو، پست الکترونیک، اتاقهای گفتگو (چت) و...چنان آدمیان را مجذوب و در خود حل کرده است که گویی تا بوده، چنین بوده است...
میگویند؛ فناوریها باعث گسترش ارتباطات شده است، بله شده است، اما از چه نوعی؟ و به چه قیمتی؟ این ارتباطات گسترده مصداق این ضرب المثل است؛ دوری و دوستی...قیمتش هم بسیار گزاف است. قیمتی معادل از دست دادن احساسات، عواطف و انرژیهای انسانی که در ارتباطات رو در رو، تنگاتنگ و حقیقی شکوفا میشود...
حال بگویید:
- چند زن و شوهر میشناسید که به جای گفتگوی رو در رو یا تلفنی به وسیله پیامک، چت یا ایمیل با هم صحبت میکنند؟
- چند نفر از نزدیکان را دیدهاید، هنگامی که شما با هیجان بسیار ماجرایی را تعریف میکنید، ششدانگ حواسشان به موبایل، تبلت یا لبتاپشان است و میان صحبتهای شما ناخوداگاه و به عبارتی بیمنظور و بدون قصد توهین به شما آنها را چک میکنند!
- چند نفر را دیدهاید که هنگام صحبت دو نفره به یکباره صحبت را قطع کرده و ناخوداگاه به سمت گوشی، تبلت و یا لب تاپ رفته و آن را چک میکنند گویی به آنها الهام شده است تا...
- چند نفر را دیدهاید که در یک مهمانی یا در یک دور همی خانوادگی به جای گفتگو با یکدیگر با گوشی و تبلتهای خود مشغول هستند و هیچ اهمیتی به آنچه که در اطرافشان میگذرد نمیدهند...
- چند نفر را دیدهاید از دوستان، برادر، خواهر، همکار و... زمانی که شما منتظر او هستید برای خوردن ناهار، کار، صحبت یا... او با دوست یا فردی مجازی ناشناس که هزاران کیلومتر دورتر از شما است، مشغول صحبت و گپ زدن است و حتی از اینکه شما منتظر او هستید، ناراحت و مضطرب نیز میشود....
- و یا اینکه چند نفر را دیدهاید که در یک خانه و یا حتی در یک سالن به جای صحبت رو در رو با موبایل، پیامک یا چت با هم گفتگو میکنند؟ گاهی چنان سکوتی در یک سالن چندین نفره حاکم است که اگر صدای زنگ گاه و بیگاه ارسال و دریافت دیجیتالها نبود، باور نمیکردید افرادی در یک سالن نه چندان بزرگ مشغول صحبت با هم هستند....
- و یا اینکه ...چند موارد دیگر را میتوانید به این لیست اضافه کنید؟
به نظر شما با این اوصاف آیا نیازی به امار و ارقام و تحقیقات است تا به شما اثبات شود که ادمیان اطراف شما به آدم های صفر و یک تبدیل شدهاند؟ میگویند؛ ابزار و وسیله برای انسان و راحتی او است، ولی گویا عکس این قضیه بیشتر صادق است!
با تمام این توضیحات همچنان تاکید میکنم که قصد نوشتن در باره مضرات فناوری برای انسانها را ندارم، بلکه هدفم جلب "توجه" آدمها به نوع رفتاری است که در مقابل این فناوریها در پیش گرفتهاند، است.
هنگام نوشتن این مقاله کتابی با عنوان "شکفتن در کویر"،که نویسندهاش سید محسن حسینی طاها بود، به دستم رسید. بسیار به موقع و جالب بود، بخشی از کتاب را برایتان میاورم ،چرا که نویسنده کتاب در فصلی از کتاب با عنوان" وقتی که او چت میکند" نوشته است:
مثل همه بعد از ظهرهای کسل کننده، رایانه را روشن میکند؛ پنجرهای از اتاق کوچکش به جهان بی کران اینترنت. پنجرهای که شاید بتواند برای چند ساعت انزوای ملال اورش را بشکند و دردهای روحیاش را تسکین دهد؛ دردهایی که یک جامعه نه چندان آگاه برای یک "معلول جسمی حرکتی" پدید میاورد...او معلولی به انزوا کشیده باشد و اکنون بخواهد برای فرار از این انزوا به محیط نابسامان "چت" پناه ببرد. او چند روز دیگر سال چهارم دوره کارشناسی ادبیات فارسی را در داتشکده علامه طباطبایی آغاز میکند. گاهی شعر هم میگوید و... به اینترنت وصل میشود و به سراغ مسنجر میرود. اول پیامهای دوستانش را میخواند و همیشه تا خواندن آخرین آنها، این دلهره را دارد که مبادا از دوستی پیام خداحافظی همیشگی را دریافت کرده باشد؛ چون در جامعه، عمر دوستیهای یک معلول با افراد عادی زیاد نیست. وارد محیط چت میشود؛ اما او به دنبال یک گپ کوتاه و یک لذت گذرا نیست...سلام و احوال پرسی میکند. او که از گفتگوهای تکراری و همیشگی خسته است، یک بیت شعر یا یک اتفاق، بخصوص در روزی که گذرانده است را مطرح میکند و مخاطبش را به بحث جدی میکشاند، یا از او میخواهد بحثی را آغاز کند. شاید این تمایل به بحث نتیجه آن است که او در دانشگاه به دلیل مشکل تکلم نمیتواند خوب بحث کند و همیشه حرفهایش ناقص میماند.... بیشتر وقتها هنگامی که میبیند طرف مقابل حرفی برای گفتن ندارد، در حکمت خدا میماند که روانی زبان را به کسانی داده که حرفی برای گفتن ندارند... گاه پس از مدتها جستجو در این محیط کسی را می یابد که همفکر او نیز هست....کسی را که در محیط دانشگاه سریعتر بدستش میاورد؛ اما به دلیل مشکل تکلم نمیتواند با او سخن بگوید.... اما اینجا در "محیط مجازی" کسی او را نمیبیند و متوجه معلولیتش نمیشود. فقط گاهی از او میپرسند که چرا دیر جواب میدهد. او بعضی وقتها سرعت دستگاه یا کندی خط را بهانه میکند و گاه طوری که از تحقیرهای اجتماعی به تنگ آمده، بی پروا خود را نشان میدهد... اکنون چت برای او و مخاطبش چهره دیگری پیدا کرده است و دیگر برایشان جنبه تفریح و شوخی ندارد. مخاطبش میداند که کیلومترها دورتر، پشت یک دستگاه بیجان، چه کسی نشسته است.... گوبی حرفهایش تمام نمیشود. او تشنه بحث کردن در مورد مسائلی است که متاسفانه در جامعه دانشگاه کمتر به آنها پرداخته میشود و او نیز توان مطرح کردن آنها را در آن محیط ندارد. اکنون تمامی مباحث را به یک محیط مجازی انتفال داده است؛ زیرا او برخلاف تفکر امروز معتقد است که چت تنها یک "وسیله ارتباطی" است و این عمل انسان است که به هر وسیلهای هویت میبخشد...
در خط خط نوشتههای این مرد بزرگ و قوی همه چیز گویا و عیان است. اینکه این فناوری به او کمک میکند تا مصاحبی یا هم صحبتی پیدا کند که در دنیای حقیقی این ارتباط برایش کمتر فراهم است، حرفی نیست. اما اگر این فناوری باعث شود یا کاری کند که آدمیان یک دستگاه بی جان را به فرد یا افراد که در نزدیک و کنارشان هستند، ترجیح دهند، بحث دیگری از نوع بحث ما است!
البته بعید به نظر میرسد که فناوریها دارای چنین قدرتی باشند، بلکه بهنظر من این رفتا ما آدمیان است که چنین قدرتی را به آنها میبخشد...آدمیانی که اراده و تعقل خویش را در گرو ارتباط با این فناوریها رها کرده و رفتاری برده وار و مسخ شده در دنیای صفر و یک را پیش میگیرند. کسی چه میداند، شاید این صفر و یکها آنگونه که ما میپنداریم مجازی و جزیی از فناوریها نباشند، بلکه ساختاری از گوشت، پوست، احساسات و... هستند که اینگونه آدمیان را مجذوب خود کردهاند...