با معرفت نفس به میدان آمد و عاقبت به خیر شد. زمانی به نوشتن در باب جهاد همت گمارد که هنوز تا پیروزی انقلاب راهی پرپیچ و خم در پیش بود و زمانی به جبرهای اجتماعی و آزادی یا اختیار انسانی پرداخت که هنوز خورشید انقلاب طلوع نکرده بود.
و چه زیباست وقتی درمییابیم مرحوم دکتر حسن ابراهیم حبیبی در 2اثر مهم خود پس از پیروزی انقلاب بهطور مستقیم به مسئله اخلاق پرداخته است. اول به سرچشمههای اخلاق و دین میپردازد و در ادامه به اخلاق نظری و علم آداب توجه میکند، گذشته از همه آثار دیگرش زمانبندی بگاه و بموقع ایشان در ورود به موضوع اخلاق برای آشنایی اولیه با شخصیت متخلق به اخلاق آن مرحوم مغفور کافی و وافی مینماید.
حبیبی از منظر یک جامعهشناس در زمان مناسب و به بهترین روش در دسترس، سعی در نهادینهکردن اخلاق و آگاهسازی جامعه داشت. اگر توجه کنیم که در بحبوحه روزهای آغازین انقلاب این حسن حبیبی بود که بخش اعظم بار سنگین تهیه پیشنویس قانون اساسی را به دوش کشید، ارزش بیشتری برای نخستین هشدارهای او قائل خواهیم بود.
حبیبی در باب اخلاق نوشت و خود تا زمانی که زیست بر محور و مدار اخلاق چرخید. شاید بهتر باشد اینگونه بگوییم که مرحوم دکتر حبیبی دوای درد را در اشاعه اخلاق شناخت و به همین دلیل اگرچه بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب بهنظریههای اخلاقی و اخلاق نظری پرداخت و سرچشمههای آن را جویا شد، اما در ادامه حیات پربرکت خویش کار اصلی را در احیای روشمند اخلاق عملی یافت.
در نامههای رسمی به نام بنده خدا امضا میکرد و متواضعانه مرحوم کیومرث صابری فومنی را مورد حمایت معنوی خود قرار میداد. اگر در میزان پشتیبانی مرحوم حبیبی از «گل آقا» نتوانیم قاطعانه و مستند سخن گوییم، حداقل میتوانیم درک عمیق وی را از طنز و جایگاه آن در حفظ و تعالی جامعه بستاییم. وی در ممارستی فعال، عالمانه و زاهدانه، به دور از هرگونه ریا، از بالاترین مرتبه و جایگاه اجتماعی، کلیدی برای ورود به مدینه فاضله اسلامی را به جامعه جویای حقیقت پیشکش نمود.
به راستی چگونه میتوان بنده خدا بود و دروغ گفت؟ چگونه میتوان بنده خدا بود و به تزویر متوسل شد؟چه راهی وجود دارد تا ریا را از دریچه بندگی توجیه نمود و از همه بالاتر چگونه ممکن است، بنده خدا بود و اخلاق را زیر پا گذاشت؟ در یادبودش بجا خواهد بود اگر بهخود آییم و جدای از عناوین و القاب، خالصانه غسلی اخلاقی داشته باشیم و با قدمهای استوار بر درگاه بندگی حق پای نهیم و امید داشته باشیم که میراثداران انقلاب را با میراثخواران انقلاب به یک چشم نبینیم.
وی به راستی بخشی از میراث زنده انقلاب محسوب میشد که به تاریخ پیوست؛ حتی تاریخ این اتصال به منبع نیز حامل معنا و مفهوم است؛ در دوازدهم بهمن با روحالله آمد و در دوازدهم بهمن به لقاءالله پیوست.صورت او نشان از سیرت او داشت، « الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُالله وَأُولَئِکَ هُمْ اولوالاَلْباب» (زمر 18) سرو قد بود و گل رخسار و آزادهای
که جز در بند بندگی حق و اطاعت از ولی حق نرفت. آزاد زیست و آزاد رفت و معنای آزادگی را برای ما به یادگار گذارد.
فراموش نکنیم که چگونه اخلاق حسنه، کشتی نجات وی در کوران شداید اوایل انقلاب گردید و قطبنمای وی در فتنههای کوچک و بزرگ جز به راه درست رهنمودش ننمود. هرگز به خواب جهل نرفت و روی از آفتاب نگردانید.