بهعبارت دیگر سطوح بالای حاکمیتی و تصمیمگیری از انحصار مرکزیت حاکمیت خارج و امکان تصمیمگیری به سطوح پایینتر مدیریتی در جامعه منتقل میشود و دیگر لازم نیست در بسیاری از امور جزئی، سطوح عالی مدیریت وارد عرصه تصمیمگیری شوند و تنها به تصمیمگیریهای کلان اکتفا کنند. با اجرای این مدل مدیریتی، روند اجرایی کارها فرآیندی کوتاهتر داشته و زمان کمتری صرف میشود. مسائل جامعه به سرعت شناسایی و به نیازها پاسخ داده شود. این تعریفی ساده از مفهوم تمرکز زدایی است که هماکنون در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه دنبال میشود.
انتقال پایتخت و لزوم تمرکززدایی
آلودگی بالای هوای تهران که در چند سال اخیر بارها شاهد آن در این کلانشهر بودیم، چندی پیش، مسئله انتقال پایتخت را پررنگتر از گذشته مطرح کرد تا جایی که کارگروهی برای بررسی دقیقتر این موضوع تشکیل و موظف شد تا 2سال آینده نتایج بررسیهای خود را اعلام کند. به زعم پیشنهاد دهندگان، اگر شهری دیگر این مسئولیت را عهدهدار شود، مشکلات تهران کاهش مییابد. اما برخی دیگر معتقدند با انتقال پایتخت، همین مسائل به جایی دیگر منتقل شده و چند سال آینده شهر دیگری را با وضعیت کنونی تهران مواجه میسازد.
محمدباقر قالیباف شهردار تهران نیز ضمن اعلام موضع خود مبنی بر عدمتعصب بر پایتختماندن تهران، در اینباره معتقد است که با انتقال پایتخت به شهری دیگر، همان شهر 50سال بعد مشکلات تهران امروز را خواهد داشت و دوباره باید به راهحلی برای رفع آن مشکلات اندیشید.
این استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران معتقد به توزیع فضایی قدرت و تمرکززدایی است و آن را راهحل برون رفت از مشکلات تهران میداند. به گفته وی با تمرکز زدایی نهتنها تهران را نجات میدهیم بلکه کشور را نجات خواهیم داد و توسعه در کشور شروع خواهد شد. باید توزیع قدرت را حل کرده و نظام اداری و اجرایی کشور را اصلاح کنیم. شهردار تهران معتقد است باید قدرتی را که در یکجا متمرکز کرده و باعث عدمتوسعه یافتگی کشور شده، در بخش اداری و اجرایی توزیع کنیم، از اینرو مشکلات موجود نه با تراکمزدایی بلکه با تمرکز زدایی حل میشود.
محله محوری و شهروند مداری ازجمله برنامههایی است که در دورههای اخیر مدیریت شهری تهران مورد توجه قرار گرفته و نتایج مطلوبی به همراه داشته است.این رویکرد، مدیریت فرهنگی مناطق تهران و شکلگیری سرای محلات را با خود به همراه آورد، نتایجی که تصمیمگیری در برخی امور فرهنگی شهر را از سطوح بالای مدیریتی به ردههای پایینتر مدیریت شهری منتقل کرد و با بالفعل کردن پتانسیل موجود در محلات تهران، تمرکز زدایی را درحوزه فرهنگی، جامه عمل پوشانید.
تمرکززدایی، از اصول حاکم بر برنامه 5ساله شهرداری
در اصول حاکم بر دومین برنامه 5ساله شهرداری تهران با استفاده از نتایج مطلوب بهدست آمده از رویکرد محله محوری و شهروندمداری، توسعه اجتماعی در دیگر بخشها نیز مورد توجه قرار گرفته است. همچنین اصل عدمتمرکز، توزیع قدرت و تقویت مشارکت عمومی بهعنوان یکی دیگر از اصول مورد توجه در برنامه 5ساله به صراحت عنوان شده است. بررسی مسئله انتقال پایتخت به هر نتیجهای که منجر شود، پیامدهای ناشی از تمرکز سطوح حاکمیتی را حل نخواهد کرد.
اگر تهران همچنان پایتخت بماند بهدلیل عدمتمرکززدایی مشکلات باقی خواهد ماند و اگر جایگزینی برای آن انتخاب شود، بدون درنظر گرفتن هزینههایی که باید پرداخت و زیرساختهایی که باید مهیا کرد، مشکلات از کاسهای به کاسهای دیگر منتقل خواهد شد. شاید با نگاهی به مدل اجرا شده در تهران بتوان به الگویی وسیعتر و ملی در تمرکززدایی رسید. قرار دادن مرکزیت فرهنگی در شهری با پتانسیل بالای فرهنگی، انتخاب مرکزیت صنعتی در یکی از قطبهای صنعتی کشور و... را شاید بتوان بهعنوان یکی از گزینههای برونرفت از مشکلات موجود مورد بررسی قرار داد.