شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۶:۴۱
۰ نفر

همشهری آنلاین: روزنامه‌های شنبه ۲۶ بهمن، موضوعاتی همچون ربودن شدن ۵ سرباز ایرانی، موضع آمریکا نسبت به ایران و انتقاد از دولت روحانی را در ستون سرمقاله خود قرار دادند.

روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود با تیتر« اکنون گزینه پاره آجری» آورد:ر

اوباما رئیس‌جمهور آمریکا پس از راهپیمایی بزرگ ملت ایران به مناسبت آغاز سی و ششمین دهه فجر انقلاب اسلامی در واکنشی انفعالی که در مصاحبه مطبوعاتی با فرانسوا اولاند رئیس‌جمهور فرانسه صورت گرفت، رسماً از تکرار جمله "ما همچنان گزینه نظامی را در مورد ایران روی میز داریم" خودداری کرد و این بار دامنه خشم کور و تهدید بی‌حاصل خود را متوجه شرکت‌های اروپایی که اقدام به برقراری روابط تجاری با ایران نمایند کرده و اعلام نمود "تحریم‌های علیه ایران همچنان به قوت خود باقیست و ما بر ناقضان این تحریم‌ها همچون یک تن آجر، آوار خواهیم شد."

این اظهارات و بکار بردن این قبیل تعابیر توسط رئیس‌جمهور کشوری که مدعی پدرخواندگی و قیمومیت دمکراسی در جهان است، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های بین‌المللی داشت و بیش از آنکه منعکس کننده قدرت وی در رویارویی با ایران باشد، به معنای تعدیل مواضع گذشته او و درماندگی کاخ سفید نسبت به نقض تحریم‌های ایران توسط شرکت‌های اروپایی و مسابقه آنها، بویژه شرکت‌های فرانسوی، برای حضور در بازار ایران بود.

اظهارات هفته گذشته رئیس‌جمهور آمریکا قبل از آنکه توسط رسانه‌های غربی شلیک او به دروازه ایران محسوب شود. گلی زودهنگام از جانب واشنگتن به دروازه فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی که سعی دارند از شرایط ایجاد شده پس از توافق هسته‌ای ایران و ژنو و فرو ریختن تحریم‌ها، در مسابقه برای عقد قرارداد با تهران شرکت کنند، دانسته شد. لذا مطبوعات و رسانه‌های جهان به کار بردن این ادبیات و این قبیل الفاظ و عبارات را توسط رئیس‌جمهور آمریکا که گفت "برخی شرکت‌های جهانی و اروپایی درحال مسابقه برای ورود به بازار ایران و نادیده گرفتن تحریم‌ها هستند ولی من به آنها هشدار می‌دهم این کار برای آنها با ریسک همراه خواهد بود، زیرا ما در زمینه تحریم‌هایی که کنترل‌شان دردست ماست، مانند یک تن آجر روی سرشان خراب می‌شویم، " به معنای هشدار صریح او به همتای فرانسوی‌اش و بی‌احترامی به او تعبیر کردند، چرا که پس از بیان این هشدار بود که اولاند رئیس‌جمهور فرانسه در اظهاراتی انفعالی گفت: "البته من به تجار و شرکتهای فرانسوی هشدار داده بودم که تحریم‌ها در جای خود قرار دارند ولی آنها به این اخطار توجه نکرده و نمایندگانشان را بطور یکجانبه و شخصاً به تهران فرستادند."

در همین زمینه، که روزنامه آمریکایی "نیویورک تایمز" در تفسیری پیرامون اظهارات اوباما در مصاحبه مشترک با اولاند می‌نویسد: "هشدار رئیس‌جمهور آمریکا، یک هفته پس از سفر هیات بزرگ 100 نفره از صاحبان صنایع و شرکتهای فرانسوی به تهران ابراز می‌شود و او قصد دارد اهرم تحریم‌هایی را که عمدتاً یکجانبه از سوی آمریکا بر دیگر کشورها در رابطه با ایران وضع شده بود، همچنان در اختیار داشته باشد تا مبادا شرکت‌های اروپایی از شرایطی که پس از توافقنامه ژنو ایجاد شده، استفاده کرده و بازار سفرهای تجاری و دیپلماتیک کشورهای غربی به تهران داغ شود."

این روزنامه آمریکایی در ادامه می‌افزاید: "سفر هیات فرانسوی به ایران، این ترس را در کاخ سفید ایجاد کرده که مبادا توافق ابتدایی هسته‌ای با ایران موجب برقراری نوعی مسابقه میان شرکتهای غربی برای برقراری رابطه با تهران شده و سبب فروپاشی تحریم‌های وضع شده یکجانبه از سوی آمریکا باشد. در همین رابطه مقامات دولت آمریکا در جلسات خصوصی و یا حتی عمومی، این نکته را به مقامات فرانسوی گوشزد کردند که مراقب روابط خود با ایران باشند و در این میان، اوباما نیز شدیدترین هشدارها را به اولاند در حضور خبرنگاران داد."

به این ترتیب می‌توان دلیل عصبانیت این روزهای رئیس‌جمهور آمریکا را کشف کرد و ارزیابی نمود که علت بیان اینگونه عبارات به ظاهر شدیداللحن، بی‌اعتنایی همپیمانان غربی او در پیروی از سیاست‌های آمریکا و مسابقه آنها برای رسیدن به اقتصاد ایران است. جالب اینکه اظهارات اوباما به زمانی مربوط می‌شود که ملت هشیار و انقلابی ایران در راهپیمایی آغاز سی و ششمین بهار انقلاب اسلامی با حضور چشمگیر و معنادار خود، این پیام آشکار و پاسخ محکم را به دشمنان انقلاب داد که ادامه ستیز با انقلاب و ملت ایران برای غربی‌ها ثمری نخواهد داشت و آنان چاره‌ای غیر از این ندارند که به تهدیدات نخ نما شده خود که نتیجه‌ای جز حقارت بیشترشان نداشته، پایان دهند.

شاید به همین علت باشد که رئیس‌جمهور آمریکا تاکنون که ملت ایران این گونه متحد و یکپارچه در مقابل قرار گرفته و بی‌ثمر بودن گزینه‌های نظامی روی میز آنان را به اثبات رسانده و آن را به تمسخر گرفته‌اند، واکنش نشان داده و به جای تکرار آن تهدیدات پوچ و توخالی علیه ملت ایران، مجبور شده مسیر تهدیدات خود را به سوی همپیمانان غربی خود که در صف رقبای اقتصادی‌اش در آمده‌اند، منحرف کند و حالا که از تهدید ملت ایران به جایی نرسیده، همتاهای اروپایی‌اش را مورد خطاب و عتاب قرار دهد.

اینکه اکنون موضع کاخ سفید از ارائه تکراری و بی‌حاصل "گزینه تهدید نظامی علیه ایران" عدول کرده و تا حد "گزینه پاره آجری"، و آنهم علیه همپیمانان غربی خودش تنزل یافته، این نشانه اهمیت حضور قدرتمندانه ملت ایران در مقابل آمریکا و تأثیرات توافقنامه ژنو در سایه عزم و اراده پولادین ملت است، زیرا دولتمردان آمریکائی همانگونه که اعلام می‌کردند، انتظار داشتند توافقنامه هسته‌ای ژنو میان ایران و گروه 1+5، صرفاً به کاهش "محدود، موقت و برگشت‌پذیر" تحریم‌های ایران منجر شود و در عمل، چیز زیادی را نصیب ایرانی‌ها نکند، ولی با فاصله اندکی پس از امضای توافق، روند اعزام هیات‌های تجاری خارجی به ایران برای فراهم کردن مقدمات از سرگیری تعامل با تهران آغاز شد و آنچه کاخ سفید پیش‌بینی آن را نمی‌کرد، یعنی شکسته شدن فضای روانی تحریم‌ها علیه ایران، همه چیز را تغییر داد و علیرغم پا بر جا بودن بخش‌های مهمی از تحریم‌ها، شرکتهای خارجی در جستجوی راههایی برای از سرگیری روابط با تهران برآمد‌ه‌اند.

درحال حاضر، فضای مثبت بین‌المللی که پس از توافق هسته‌ای ایران بوجود آمده و احتمال جدی رسیدن ایران و گروه 1+5 به توافق جامع و پایدار، سبب شده شرکتهای خارجی زیادی برای حضور در بازار ایران از یکدیگر سبقت بگیرند و در جستجوی نادیده گرفتن و لغو عملی تحریم‌های یکجانبه اعمال شده از سوی آمریکا علیه ایران که بر اروپائیها نیز سنگینی می‌کرد، باشند. این همان چیزی است که هیات مذاکره کننده ایرانی پس از امضای توافقنامه، از آن به عنوان "ترک برداشتن ساختار تحریم ها" و "تغییر فضای روانی تحریم‌ها علیه ایران" یاد کرد.

«جیش العدل» و گروگان‌گرفتن فرزندان‌مان

نرجس خاتون براهویی . کارشناس مسایل اقوام در روزنامه شرق نوشت:

پس از عبدالمالک ریگی، پدیده جیش‌العدل که این‌بار روی پارچه‌ای که نام خود را حک کرده و در پشت سربازان به اسارت‌گرفته ما روزنامه شرق؛۲۶ بهمنقرار داده است، نام «ایران» را هم نوشته است و به‌نظر می‌رسد قصد دارد به امید یافتن هویت سرزمینی، تمرکزش را از دعاوی بین‌المللی بر دعاوی داخلی بگذارد، دومین ظهور تروریسم در منطقه مرزی سیستان و بلوچستان است که نام «اسلامی» نیز بر خود می‌گذارد.  واقعیت این است که جیش العدل و ایدئولوژی‌ای که حامل آن است، همچون عبدالمالک ریگی با اینکه تعدادی از ایرانیان‌بلوچ اعضا و رهبران آن هستند، هر دو پدیده‌های خارجی و وارداتی هستند که رقابت منطقه‌ای، هم تولید‌کننده گفتمان ایدئولوژیک آن است و هم اسپانسر مالی آن. برخلاف عبدالمالک که ادعاهای موهوم مذهبی و نیز گروه کوچکی داشت، گروه اخیر شاید به‌دلیل دسترسی به منابع مالی بیشتر، به‌نظر می‌رسد از سازماندهی جدی‌تری برخوردار است و نیز ادعاهای مذهبی و سیاسی آن، همچون اشاره به سوریه، روشن‌تر است که خود وابستگی‌اش را به آن‌دسته از کشورهای منطقه که انتظار نداشتند بحران سوریه در جریانی دیپلماتیک بیفتد و در نتیجه دلخور و ناراضی هستند را آشکارتر می‌سازد. این پدیده که خود را ضدشیعه تعریف می‌کند، برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه، تلاش دارد تا گفتمانی قومی و مذهبی تولید کند به این معنا که اقوام ایران و در این مورد بخصوص، بلوچ‌های ایران که اهل سنت هستند در اعتراض به مطالبات پاسخ‌داده‌نشده، چنین واکنش‌های خشونت‌باری از خود نشان می‌دهند.

این گفتمان که در تحلیل‌های خارج از ایران نیز تقویت می‌شود و گاه به داخل ایران هم رسوخ پیدا می‌کند، درواقع می‌خواهد با سوارشدن بر گفتمان قومی برای خود توجیه منطقی، خاستگاه، مشروعیت و نیز هواخواهانی دست و پا کند. درواقع از روزی که حادثه سراوان اتفاق افتاده است، بسیاری از تحلیلگران به‌خصوص تحلیلگران خارج از ایران که برخی سالیان سال است از ایران رفته‌اند و بلوچستان امروز را نمی‌شناسند و برخی حتی یک‌بار پا به استان یا حتی زاهدان نگذاشته‌اند، آن حادثه را به خصومت فرقه‌ای عمیق مذهبی در استان سیستان‌وبلوچستان و البته رفتار یا سیاست حکومت نسبت دادند. نمی‌توان انکار کرد که برخی نارسایی‌ها در سیاست‌های دولت در منطقه وجود دارد. همچنان، نمی‌توان انکار کرد که میان گروه‌های مختلف رقابت وجود دارد. این رقابت در زاهدان که ترکیب جمعیتی آن متنوع است اندکی شدیدتر است، اما شکل و سطح دیگری از این رقابت همچنین در میان گروه‌های مختلف خود بلوچ در مناطق کاملا بلوچ‌نشین استان وجود دارد.

این درست مانند رقابتی است که درسطح وسیع‌تری در کل کشور میان گروه‌های سیاسی از جمله اصلاح‌طلبان و اصولگرایان وجود دارد و ضرورت زندگی یا مشارکت سیاسی به شمار می‌رود.  بنابراین بیش از آنکه زندگی امروز استان ما معرف تنش عمیق مذهبی میان اهل سنت و شیعه باشد چنانکه خصومتی بیافریند که سربازان بی‌گناه شهرستانی در منطقه را به اسارت بگیرد، مردم در حال تجربه تمرین مشارکت در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی که طبیعتا نوعی سهم‌خواهی را هم به‌دنبال دارد و گاه صدای آن سهم‌خواهی بلند هم می‌شود، هستند.

به همین دلیل آنچه امروز جیش العدل مدعی مطالبه آن از طرف مردم بلوچ است، ادعای واهی برای پوشانیدن و مخفی‌کردن ماهیت مزدورمنشانه آن است چه خود این گروه نه‌تنها مطالبات بلوچ را نمایندگی نمی‌کند بلکه حتی بلوچ را در پیگیری مطالباتش تهدید می‌کند. برای مثال جیش العدل در یکی از اعلامیه‌های خود سرهنگ بلوچی را تهدید می‌کند که در سپاه پاسداران خدمت می‌کند و در ادامه آن کلیه بلوچ‌هایی را که علاقه‌مند به استخدام در سپاه پاسداران و نیروی نظامی هستند. با این همه، هر اندازه حرکت‌هایی نظیر جیش العدل منشا خارجی داشته باشند، از مسوولیت دولت برای سیاستگذاری مناسب و درست در جهت فرسودن ریشه‌های تروریسم در منطقه نمی‌کاهد.

در این میان ضمن سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها که مهم‌ترین آن آموزش و پرورش و بهبود وضعیت آموزش کنونی است، ایجاد اشتغال و نیز تسهیل ورود نیروی کار تحصیلکرده به بازار کار بدون نیاز به ارتباط با مراکز قدرت یا معرف، ضرورت جدی است. درواقع دولت برای آگاهی از مطالبات مردم باید به صدای عموم مردم در جامعه نسبتا متکثر بلوچستان امروز و نه صرفا گروه‌هایی که صدای بلندتری دارند، گوش داده و توجه کند. از طرف دیگر، شیوع اینگونه اقدامات تروریستی ضرورت گسترش همکاری‌های جدی منطقه‌ای و نیز تنش‌زدایی در روابط با کشورهای اسلامی منطقه و اساسا عربستان سعودی را گوشزد می‌کند. انتظاری هم از حوزه‌های دینی و در این مورد به‌خصوص، حوزه‌های دینی اهل سنت وجود دارد که راهکار جدی و مذهبی برای مقابله با رادیکالیسمی که تلاش دارد خود را دینی- مذهبی تعریف کند، بیندیشند. گروه‌های اخیر تمامی اقدامات خود را بر مبنای قرائت رادیکالی از جهاد و مبارزه توجیه می‌کنند. علمای اهل سنت در ایران همواره این اقدامات را محکوم کردند اما با توجه به اینکه افرادی که این حرکت را رهبری می‌کنند خود را واجد اهلیت برای صدور حکم مبارزه می‌دانند، مقابله‌ای از این دست از سوی افراد واجد صلاحیت که همانا علمای اهل سنت باشد، ضروری به نظر می‌رسد.

دارالعلوم مکی با بیش از 10هزار طلبه که برخی آنها از سایر کشورهای منطقه می‌آیند و نیز مدرسه‌های قدیمی بلوچستان که در زمره مدارس صاحب اعتبار نه تنها در بلوچستان که در منطقه به شمار می‌آیند، مدارسی هستند که به نظر می‌رسد واجد اعتبار و اعتمادبه‌نفس کافی باشند برای اینکه خود و زندگی مردم را از زیر چتر نفوذ تندروی خشونت‌آمیزی که در برخی مدارس پاکستان به مقاصد خاصی ترویج می‌شود، برهانند.  این یادداشت را با شعری از بانوی بلوچی که در صفحه فیس‌بوکش روی تصویر سربازان به گروگان گرفته شده گذاشته است، تمام می‌کنم که نشان می‌دهد ادعای اینکه «ما همه یک مردم هستیم» نه تصویری مبالغه‌آمیز و شاعرانه، بلکه تصویری واقعی با پشتوانه تاریخی است:

آرزوی محالی ست اما من در این برهه از زمان

به جست‌وجوی ردپای آدم و حوا هستم

 که یک‌بار دیگر بیایند

و قصه عشق و انسان بودن را

 برای فرزندان ناخلف خویش بازگو کنند.

تنها حُسنِ ادامه‌ وضع فعلی

روزنامه  شهروند نیز به موضوع مشکلات زندگی در کلان شهر تهران پرداخت و نوشت:روزنامه شهروند؛۲۶ بهمن

فرض کنیم بسیاری از تصمیم‌گیران فعلی ۲ یا ۳ دهه بعد هم زنده باشند که انشاءالله زنده‌اند، در این صورت در برابر تصمیماتی که امروز گرفته‌اند یا می‌گیرند، چه پاسخی به پرسش‌های احتمالی نوه‌ها و نواده‌هایشان در باره چرایی اتخاذ این تصمیمات خواهند داد؟ انتظار دارند که واکنش آنان در برابر این پاسخ‌ها چگونه باشد؟ آیا جز عصبانیت و نیز تعجب و در محترمانه‌ترین حالت همراه با دلسوزی نسبت به پدربزرگشان عکس‌العمل دیگری هم می‌توانند نشان دهند؟ امروز به‌دلیل قرار داشتن در موضع قدرت و پاسخگو نبودن، می‌توان به‌راحتی از زیر بار نگاه‌های تعجب‌آمیز دیگران فرار کرد و حتی نگاه حق به جانب و عاقل اندر سفیه به پرسش‌های دیگران داشت، ولی فردا که خارج از دایره قدرت قرار بگیرند و چاره‌ای جز پاسخگویی مبتنی بر منطق نداشته باشند، چگونه می‌توانند از سیاست‌های کنونی خود دفاع یا آنها را توجیه کنند؟

هر روز آمار جدیدی از وضع جامعه‌ ما درحال انتشار است، آماری که نه‌تنها نشان‌ از پیشرفت نمی‌دهد که در برخی حوزه‌ها پسرفت را فریاد می‌زند. اجازه دهید به موضوع تکراری انرژی بپردازیم. آخرین آماری که درباره‌ کیفیت زندگی در تهران منتشر شده، آن را در کنار کاراکاس، پایتخت ونزوئلا و در دو رده‌ آخر کیفیت زندگی در میان حدود یکصد شهر جهان معرفی کرده است. حتماً دلیلی دارد که تهران و کاراکاس در آخرین رتبه‌ها قرار می‌گیرند.  شاید قیمت نازل انرژی و نفتی بودن اقتصاد دو کشور برای فهم این همگرایی کافی باشد.  ایران حدود ۲‌درصد گازهای گلخانه‌ای جهان را تولید می‌کند، درحالی‌که اقتصاد ایران کمتر از یک‌درصد اقتصاد جهان؛ و جمعیت آن نیز حدود یک‌درصد جمعیت جهان است.

این نشان می‌دهد که ما نه‌تنها بیش از دیگران نقش تخریبی در محیط‌زیست جهان را داریم، بلکه انرژی و سوخت را بیهوده هدر می‌دهیم. به عبارت دیگر کار ما اتلاف منابع انرژی است و عجیب این‌که پس از چین بیشترین سرعت را در افزایش این اتلاف در دهه‌ گذشته داشته‌ایم! البته وضع چینی‌ها تا حد زیادی قابل فهم و حتی تقدیر است، زیرا آنها برای ۲ دهه رشد اقتصادی بالای ۱۰درصد و دو رقمی داشته‌اند و به‌دلیل افزایش سریع توان اقتصادی چین، تولید گازهای گلخانه‌ای آنها هم رشد زیادی داشته است.  ولی در مورد ایران چه می‌توان گفت؟ ما به قول مسئولان محیط‌زیست کشور، هفتمین کشور در تولید گازهای گلخانه‌ای هستیم، ولی اقتصاد ما در بهترین حالت در رتبه‌ی ۲۰ دنیا قرار دارد!

با این نحو سیاست مصرفی سوخت غیرطبیعی نیست که تهران و سایر شهرهای بزرگ ایران از لحاظ آلودگی هوا و کیفیت زندگی بسیار پایین باشد و جالب این‌که اگر هزینه‌های پرداختی بابت استنشاق این هوای آلوده را محاسبه کنیم، بسیار بیشتر از ارقامی می‌شود که درحال حاضر برای صرفه‌جویی و پرهیز از پرداخت آنها، سیاست جاری را ادامه می‌دهیم. سیاست انرژی ایران به‌عنوان نمونه‌ای روشن برای سنجش سیاست‌های دولت تدبیر و امید است. آیا دولت کنونی می‌خواهد در مسیر گذشته حرکت کند و برای سال‌های‌سال قیمت حامل‌های انرژی را در وضع غیرمنطقی نگه دارد و همچنان هوای شهرهای کشور را آلوده‌تر کند و محیط‌زیست جهانی را بیشتر در معرض خطر قرار دهد و مصرف انرژی را بیش از توان تولیدی کشور کند؟ چنین مباد؛ که اگر این وضع ادامه یابد نه‌تنها در آینده با وضع بدتر هوا و ترافیک مواجه می‌شویم، بلکه دیر یا زود با قطع برق و کمبود سایر انرژی‌ها هم مواجه خواهیم شد. درمان این درد در آن روز سخت‌تر از امروز است.

فراموش نکنیم اگر وضع آلودگی هوا و سایر متغیرها همچنان که در ۸‌سال گذشته بود، ادامه یابد، تنها یک منفعت خواهد داشت و آن این‌که عمر شهروندان ازجمله تصمیم‌گیران آن‌قدر طولانی نمی‌شود که نیازمند پاسخگویی شرمگینانه به نوه‌هایشان باشند.

امید‌ را از مرد‌م نگیرید‌

مرتضی گلپور در روزنامه قانون به نحوه انتقاد از دولت پرداخت و آورد:روزنامه قانون؛۲۶ بهمن

می‌گویند‌ مرد‌م ایران فراموشکارند‌. می‌گویند‌ ایرانیان تجربه‌های تاریخی خود‌ را بسیار زود‌ فراموش می‌کنند‌ و پس از سال‌ها، آن می‌کنند‌ که پیش‌تر، با هزینه‌های سنگین، از سر گذراند‌ه‌اند‌. اکنون این گزاره نه برای همه مرد‌م، بلکه برای برخی از طیف‌های سیاسی کشور کاربرد‌ د‌ارد‌. زیرا گویی این اصولگرایان هستند‌ که د‌چار فراموشی زود‌رس شد‌ه‌اند‌. هنوز 6 ماه از کار د‌ولت یازد‌هم نگذشته‌است، اما آنان طوری رفتار می‌کنند‌ که انگار هرچه بر سر ملک و ملت رفته است و می‌رود‌، ناشی از سیاست‌های همین د‌ولت است. این د‌رحالی است که بسیاری از اصولگرایان تند‌رو، هنوز هم د‌ر تبیین برخی از مشکلات فرهنگی و اقتصاد‌ی، مانند‌ اشرافی‌گری، رد‌ تحلیل‌های خود‌ را تا د‌ولت هاشمی رفسنجانی پی‌ می‌گیرند‌.

اما وقتی به د‌ولت تحت حمایت خود‌ و رئیس آن، یعنی احمد‌ی‌نژاد‌ می‌رسند‌، نمی‌پذیرند‌ که نتیجه سیاست‌ها و عملکرد‌ این د‌ولت حد‌اقل 6 ماه د‌وام آورد‌ه باشد‌. گویی تاریخ انقضای میراث احمد‌ی‌نژاد‌ به عنوان تجربه ناب اصولگرایی، تا 24 خرد‌اد‌ 1392 بود‌ه است و پس از آن، هرچه ایراد‌ هست، از د‌ولت روحانی است. از این رو می‌توان گفت بطن این سیاست جد‌ید‌، نه فقط صرف انتقاد‌ از د‌ولت، که افزایش مطالبات است، افزایشی که د‌ر نهایت به یأس حامیان د‌ولت و مرد‌م تبد‌یل خواهد‌ شد‌. فی‌المثل د‌رباره اظهارات وند‌ی شرمن، از د‌ولت می‌خواهند‌ به این سخنان پاسخ د‌هد‌،اما یاد‌شان می‌رود‌ اگر قرار بر پاسخگویی باشد‌، این احمد‌ی‌نژاد‌ است که باید‌ روشن کند‌ منظور وی از کاغذپاره خواند‌ن قطعنامه‌ها چه بود‌ه است. از عرضه سبد‌ کالایی تا توافق ژنو، کار و برنامه‌ای از د‌ولت یازد‌هم نماند‌ه است که مورد‌ انتقاد‌ واقع نشد‌ه باشد‌. انتقاد‌ها از عملکرد‌ د‌ولت د‌ر حالی است که نه تنها شرایط موجود‌، بد‌یلی ند‌ارد‌، بلکه گزینه‌های جایگزین مطرح شد‌ه د‌ر انتخاباتی که تازه 8 ماه از آن گذشته است، نتوانسته‌اند‌ نظر مرد‌م را جلب کنند‌. آنان از یاد‌ می‌برند‌ که اگر نتیجه انتخابات، آری به یک شیوه اد‌اره کشور بود‌ه است، یک «نه» د‌یگر گفته شد‌ه است، نه به شیوه‌ای که 8 سال همه «ظرفیت‌های» کشور را د‌ر د‌ست د‌اشت. برخی از منتقد‌ان همه سیاست‌های د‌ولت، حامیان جد‌ی د‌ولت‌های نهم و د‌هم بود‌ه‌اند‌.

از این رو باید‌ روشن شود‌ که وقتی آنان انتقاد‌ می‌کنند‌، آیا خواستار بازگشت به شرایط پیش از انتخابات هستند‌؟ چرا منتقد‌ان نمی‌خواهند‌ بپذیرند‌ که شیوه مطلوب اد‌اره کشور از نظر آنان، تجربه خود‌ را پس د‌اد‌ه است؟ پس گزینه مطلوب آنان چیست؟ آنان د‌ر پس این انتقاد‌ها که غایتش، ناکارآمد‌ نشان د‌اد‌ن د‌ولت و ضعف اجرایی آن است، چه هد‌فی را د‌نبال می‌کنند‌؟ به نظر می‌رسد‌ هد‌ف ضمنی و غایی منتقد‌ان تند‌رو، خالی کرد‌ن امید‌ از د‌ل‌های ایرانیان است. د‌ولت یازد‌هم، فقط یک هیات تصمیم‌گیر برای اد‌اره کشور نیست، بلکه یک روزنه به سوی فرد‌ایی بهتر است، یک فرصت برای تجد‌ید‌ قوای جامعه و بازسازی ساختارهای د‌رهم ریخته آن. د‌ولت یازد‌هم کاملا مطلوب نیست، اما یک آغاز ‌است برای نوسازی یک وضعیت نامطلوب. د‌ولت یازد‌هم یک آغاز برای ملتی است که 8 سال تجربه سنگینی را از سر گذراند‌ه است و هزینه‌کنند‌گان هم حاضر به پذیرش اشتباهات خود‌ نیستند‌. اما برخی گویا نه تنها این آغاز را نمی‌پسند‌ند‌، بلکه بیشتر د‌وست د‌ارند‌ امید‌های ایرانیان را ناامید‌ کرد‌ه و آنان را از راهی که رفته‌اند‌، پشیمان کنند‌.

آنان غافلند‌ که امید‌، حرکت می‌آفریند‌ و حرکت، مایه قوام و ثبات یک ملت است. د‌ر غیاب امید‌، آیند‌ه‌ روشن نیست و وقتی آیند‌ه‌ای نباشد‌، کار، تلاش، کوشش و جوشش اهمیت ند‌ارد‌.  این د‌لایل است که می‌توان گفت هد‌ف برخی د‌ر انتقاد‌های بی‌حد‌ و حصر از د‌ولت، د‌ر نهایت از حرکت بازد‌اشتن ملت است، امری که نتیجه‌اش نشستن مرد‌م بر سفره پوپولیسم و واگذارکرد‌ن امور به اند‌یشه‌ای است که خود‌ را به پیشگاه ملت پاسخگو نمی‌د‌اند‌. خود‌ د‌ولت هم این گزاره را قبول ند‌ارد‌ که بهترین تصمیم‌ها را می‌گیرد‌ و عاری از خطاست. اما مسئله این است که د‌ولت یازد‌هم، بعد‌ از 8 سال اضطراب و «نه» گفتن به ساختارهای عقلانی و قانونی کشور، روی کار آمد‌ه است. از این رو نخستین کار این د‌ولت د‌ر حوزه‌های عقلانی و ساختاری، بازگشت به نقطه ماقبل 1384 خواهد‌ بود‌. نکته عجیب ماجرا همین جاست که از قضا همین عقبگرد‌ است که به مایه امید‌ تبد‌یل شد‌ه است.

کد خبر 249588

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز