فیاض در این نشست فیلم تازه میرکریمی را با «آژانس شیشهای» ابراهیم حاتمیکیا مقایسه کرد و گفت: شاید کارگردان امروز خودش هم نداند چه شاهکارهایی خلق میکند. همه نمادهای فیلمهای میرکریمی معنای فلسفی دارند بهطوری که اگر در اروپا زندگی میکردیم، فیلمهای او را در دانشگاه درس میدادند. متأسفانه در ایران کسی معنای فیلمهایش را نمیفهمد.
تابش هم خودش را یکی از دوستداران میرکریمی معرفی کرد و با تجلیل از سینمای این فیلمساز گفت: معتقدم سینمای دینی را در ایران بدون توجه به فیلمهای میرکریمی نمیشود بررسی کرد و تلاش او برای انعکاس مسائل دینی در آثارش قابل تحسین است.
در امروز با قهرمانی روبهروییم که زخمهای گذشته را روی دوش دارد، به سمت آینده میرود و فقط سکوت میکند. تابش البته انتقادی هم متوجه فیلم امروز و قهرمان آن کرد و گفت: ساختار مینیمالیستی در آثار قبلی میرکریمی بیشتر بهکار میآمد اما در این فیلم موفق نشده است.
در ادامه نشست نوبت به میرکریمی رسید. او هدف اصلی فیلمسازی را کشفکردن خودش دانست و افزود: ساختن فیلم برای دل مخاطب و اسیر خواستههای او شدن باعث توقف رشد هنری کارگردان میشود و در این راه باید کمی دیکتاتور بود. بعد از 2سال از فیلم قبلی دل کندم، قهرمان جدیدی پیدا کردم که از یکسو نشانههای دهه۶۰ را داشت و از سوی دیگر میخواست جبر انسان امروزی را نقد کند و بگوید که همیشه تصمیم از اجتماع شروع نمیشود و گاهی فرد مؤثر است.
کارگردان امروز درباره باورپذیر نبودن قهرمان فیلم تازه خود گفت: این قهرمان به تشویق و تأیید دیگران نیاز ندارد. در دنیای امروز همه میخواهند مشکلات را گردن دیگری بیندازند و به رسمیت شناختن حق فرد در مشکلات جامعه عمق حرفی بود که میخواستم در فیلم بزنم و زدن همین حرف دشواریهای خاصی داشت. شاید این قهرمان که نمیخواهد چیزی از گذشته زن بداند باورپذیر نباشد اما پیام قهرمان فیلم این است که اصلاح را از یک فرد در جامعه شروع کنیم.
میرکریمی در پایان اشارهای هم به معضل سیاهنمایی در سینمای ایران کرد و گفت: سیاهنمایی ناشی از نگاه هنرمندان به وقایع اطراف است، جایی که فیلم به کرامت انسانی و مخاطب احترام میگذارد، سیاهنمایی نکرده است. فیلمی که محیط خراب و جبر اجتماعی را عامل گناهکار بودن افراد میداند، سیاهنمایی کرده است.