این اتفاق او را با آدمهایی که در اطراف او هستند، بیشتر آشنا میکند. یکی از این آدمها زنی است به نام ننهیخی که سالهاست به دنبال دختر گمشدهاش زمرد میگردد.
معمولاً کتابهایی که برای نوجوانها نوشته میشود، با استفاده از اتفاقی معمولی مخاطب را جذب میکنند، اما نویسندهی کتاب «ننهیخی، پسر و تابستان» با پیش کشیدن مفهومهای فلسفی صحبت را به باطن انسانها میکشاند.
دیدن هالهی آدمها و رنگ صدایشان مخاطب را برای حرفهایی آماده میکند که از جنس دیگری است. اینکه پدر قهرمان داستان ناگزیر میشود کسی را برای مراقبت از فرزند بیمارش بیاورد، شخصیتی بهنام ننهیخی را وارد داستان میکند. در گفتوگوهای میان پسر و پیرزن چهرهی واقعی ننهیخی در داستان روشن میشود. او در زندگی سختیهای بسیاری کشیده، اما این سختیها او را افسرده و منزوی نمیکند، بلکه شخصیتش را میسازد و آرامش حقیقی به او میبخشد. این شخصیت سرزنده داستان را از نصیحتهای خشک و رسمی دور نگه میدارد، اما مطلبهای پندآموزی به مخاطب القا میکند.
شقایق محمدی، ۱۷ساله از کرمانشاه
ننهیخی، پسر و تابستان
نویسنده: حمیدرضا نجفی
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان