این جلب توجه نه به خاطر بلندی این درخت بود نه به خاطر پربرگ وباری آن، بلکه به خاطر لانههای زیبای قرمز رنگی بود که روی این درخت نصب شده بود.
اگر چه بلندی این درخت اجازه نمیداد که آدمها بتوانند شاهد خوشحالی و جشن و سرور احتمالی پرندگانی باشند که صاحب خانههای زیبا و رنگی شده بودند. اما همین قدر که این کار زیبا منظرهای چشم نواز ایجاد کرده بود که موج میزد از مهربانی ...و میخواست به همه رهگذران پیاده یا سواره بگوید: "یادمان باشد که این شهر و آسمان آن فقط مال ما انسانهای بی ملاحظه نیست که هر بلایی که بخواهیم سرآن بیاوریم...، بلکه همه موجودات به قدر خود در آن سهیم هستند، پس بیایید تا سهم همه را محترم بشماریم."
تا اینجا را شنیدیم همه این اتفاقات شیرین و دلنشین بود و من همیشه میگفتم انجام این کار که مشخصا کار آسانی نبوده، نیازمند عشق خاصی برای انجام آن است.
اما چند وقت پیش که گذارم به این قسمت خیابان ولیعصر(عج) افتاد، دیدم هیچ کدام از این لانههای کوچولوی زیبا دیگر روی این درخت نیست.
با خودم گفتم قبول رنج انجام یک کار زیبا و نو قابل درک است اما قبول این زحمت برای خراب کردن یک کار قشنگ را ...
خلاصه که دیگر آن درخت زیبایی که میرفت خانه امن پرندگان کوچک شود، شده مانند دیگر چنارهای این خیابان طولانی....