نگاهم را از رویش برمیدارم و به بیرون نگاه میکنم. دوباره که نگاهش میکنم میبینم با موهای بافتهشدهاش بازی میکند. میگوید: «مامان برام آلوچه میخری؟»
مادرش با بیحوصلگی جواب میدهد: «حالا بذار ببینم چی میشه.»
دختر باز هم به دست من نگاه میکند. دستم را جلو میبرم و میگویم: «بیا، چند تا بردار.»
دختر بیمعطلی کیسه را از دستم میگیرد. اتوبوس میایستد، مادر و دخترک پیاده میشوند. دخترک از پشت پنجرهی اتوبوس برایم دست تکان میدهد.
سمانه معصومیپور
۱۳ساله از تهران