در این موارد زوجین در ابتدای زندگی با توافق تصمیم به این عمل می گیرند که کارشناسان از آن تعبیر به طلاق اقتصادی می کنند. در حقیقت زوجین در ابتدای راه هیچکدام چنین تعبیری ندارند؛ یعنی آنها نمیدانند جدا کردن حساب و کتابهای مالی از یکدیگر در نهایت میتواند منجر به اتفاقات تلخ شود.
بنابراین چنین موضوعی اصلا جدید نیست اما بهتازگی رشد زیادی داشته است؛ مخصوصا میزان مراجعه به دادگاههای خانواده صرفا به خاطر مشکلاتی که طلاق اقتصادی ایجاد کرده است زیاد شده. در واقع این مشکل، در صدر مشکلات زوجهای شاغلی است که کارشان به دادگاه خانواده میکشد. به همینخاطر اگر میخواهید تاریخچه آن را پیدا کنید باید به سالهایی برگردید که از آن به بعد بر تعداد خانمهای شاغل با حقوقهای بالا اضافه شد. البته یک نکته را هم باید در نظر بگیرید که صرفا شاغل بودن خانمها دلیل بروز این مشکلات نیست؛ در حقیقت اینگونه نیست که خانمهای شاغل همه دچار این مشکل بشوند اما عمده کسانی که بهخاطر مسائل مالی از این دست به دادگاه مراجعه میکنند هر دو شاغل هستند، هر دو درآمد دارند و چون بلد نیستند درآمدشان را بهصورت صحیح و حساب شده و با رعایت کرامت خانواده در زندگیشان خرج کنند در مدت کوتاهی به دشمن هم تبدیل میشوند و به این نتیجه میرسند که نمیتوانند با هم زندگی کنند.
من خودم در دادگاه در این اواخر بارها با چنین مشکلی که برای زن و مرد شاغل به وجود آمده مواجه شده ام؛ مثلا زن و شوهری که هر دو کارمند بانک بودند و حقوق خوبی هم میگرفتند از زیادی پول و چشم و هم چشمی در مورد پساندازهایشان کارشان به جدایی رسیده بود. یک زوج دیگری هم بودند که درآمدهایشان با هم برابر نبود. خانم آرایشگر بود و ماهی 10میلیون تومان درآمد داشت و آقا کارمند بود و به زور یک و نیم میلیون تومان میگرفت. زندگی این زوج طوری شده بود که مرد سختی زیادی بابت تامین مخارج زندگی می کشید اما زن حاضر نبود به همسرش کمک کند. یک زوج دیگری هم بودند که بعد از 12سال زندگی مشترک بهخاطر بحث سر سهمشان از یک آپارتمان 80متری کلنگی کارشان به طلاق کشید.
چیزی که من در این زوجها دیدهام بیشتر از لجبازی، پولدوستی است. آدمهایی که اختلافات کوچک را بهانه میکنند و بهخاطر داشتن پول بیشتر که به آنها احساس قدرتمند بودن میدهد زندگیشان را به باد میدهند. مثلا مرد جوانی که سالم است و تحصیلات عالیه دارد و میتواند زندگیاش را به راحتی اداره کند اما دست زنش را گرفته و آمده دادگاه خانواده که چه شده؟ خانم همه حقوقش را تمام و کمال تقدیم او نمیکند. یا دختر جوانی که انتظار میرود عشق به زندگی و آرزوی مادر شدن بزرگترین دغدغهاش باشد اما برای اینکه شوهرش یک پژو پرشیای قراضه را به نامش نزده آمده روبهروی من نشسته و طلاق میخواهد به اضافه مهریهاش.
اما در بررسی دلایل افزایش این موارد میتوانم به چند نکته اشاره کنم. یکی از دلایل این موارد پول دوستی و حتی شاید فشار اقتصادی باشد که این روزها نه در کشور ما بلکه در تمام جهان جریان دارد اما در کنار آن آموزههای اشتباه و عدمشفافیت مسائل مالی و نبودن صداقت بین زوجها مهمترین مشکل و عامل افزایش جدایی اقتصادی زوجهاست؛ زوجهایی که شاغل بودن هر دویشان به جای کمک به زندگی مشترک و تحقق آرزوهایشان، برایشان به جنگ اعصابی دائمی تبدیل میشود.