همشهری‌آنلاین: هنگامه قاضیانی بازیگر سینما از نقش‌هایی می‌گوید که آنها را بیش از همه دوست دارد، اینکه دلش می‌خواهد از ۵ سال دیگر شغل کشاورزی را دنبال کند. او همچنین از تجربه مادر شدن در سن ۱۸ سالگی و رابطه صمیمانه‌ با پسرش اشکان می‌گوید.

هنگامه قاضیانی

هنگامه قاضیانی از جمله بازیگران سینمای ایران است که از بدو ورودش به این عرصه آهسته و پیوسته کار کرده است و نتیجه حضورش در سینما دریافت دو سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر بوده است.

او در سی و دومین جشنواره فیلم فجر که سال 92 برگزار شد، با فیلم سینمایی «با دیگران» به کارگردانی ناصر ضمیری و فیلم سینمایی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» به کارگردانی روح الله حجازی حضور داشت که فیلم «با دیگران» موفق شد چندی پیش به اکران درآمد.

در بخش نخست گفتگو با هنگامه قاضیانی، وی بیشتر درباره اتفاقاتی که در سال 92 برایش رخ داد و سختی‌های آن صحبت کرد. قاضیانی همچنین معتقد بود یکی از بهترین اتفاقاتی که در آن سال برایش رقم خورد، انتخابش از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به عنوان پرستار افتخاری بود.

همچنین قاضیانی از تجربه بازیگری خود در نمایشی در مراسم بزرگداشت محمد رحمانیان و حضور مجددش در تئاتر گفت.

  • از بین نقش هایی که بازی کردید کدام یک را بیشتر دوست دارید؟

- از بین نقش هایی که تا امروز بازی کرده ام، نقش دکتر لیلا سهرابی در فیلم «روزهای زندگی» را خیلی دوست دارم. این نقش جان و روح من را گرفت. برای این نقش روزی 18 ساعت مواد منفجره با گریم و خاک روی صورت من می‌ماند و من نمی دانستم که هر 3 ساعت یک بار این گریم باید از صورتم پاک شود و همین مسئله سبب شد تا پوست صورت من دچار خوردگی شود. این نقش به من دانش و زندگی پزشکی را یاد داد. من با این فیلم ناگهان وارد تاریخ شدم، تاریخی عجیب که در مقطعی از آن ناگهان صلح می شود و درست در زمانی که انتظار ندارید به شما حمله می شود.

از بین دیگر نقش‌هایم، نقش طاهره در «به همین سادگی» را دوست داشتم. البته من هیچ وقت نمی توانم در زندگی واقعی خود اینچنین زنی باشم. طاهره خیلی صبور بود. من با طاهره از هر لحاظ فاصله داشتم چه از لحاظ خانوادگی و چه شخصیتی، همین مسئله سبب شد تا طاهره این فیلم را دوست داشته باشم.

یک دیگر از نقش هایی که خیلی به آن علاقه دارم، نقشم در فیلم سینمایی «طاووس های بی پر» بود. این فیلم اثری چندان قوی نبود ولی اگر یک دکوپاژ و کارگردانی درجه یک برای این فیلم درنظر گرفته می‌شد قطعا اثر خوبی می‌شد. با تمام این احوال، نقشم در این فیلم را خیلی دوست دارم چراکه برای بازی در این نقش، صید سنتی گنجشک را یاد گرفتم. برای این فیلم خیلی زحمت کشیدم و خیلی چیزها را از این نقش یاد گرفتم. از این نقش یاد گرفتم چگونه زنی که شوهرش را از دست می دهد، مجبور می شود پا جای پای شوهرش بگذارد و زندگی خود را بگذراند.

برای بار دوم در فیلم سینمایی «بادیگران» نقشی را بازی کردم که طاهره نام داشت. هرچند تمام تلاش خود را کردم تا ناصر ضمیری نام این نقش را تغییر دهد، اما او این نام را بسیار دوست داشت و این کار را نکرد. من این نقش را بسیار دوست داشتم. طاهره به من یاد داد که چگونه زندگی کنم و در برابر مشکلات خود مقاوم باشم.

می‌توانم بگویم اکثر نقش هایی را که چیزی از آنها یادگرفتم دوست دارم.

  • شما زمانی که در مجامع عمومی صحبت می کند، سعی دارید به گونه ای برخورد کنید که خود را نزدیک به مخاطب نشان دهید. تا چه اندازه این رفتار و ادبیات در درون هنگامه قاضیانی است و تا چه اندازه می توان آن را یک رفتار وابسته به شغلتان دانست؟

- اگر ادبیات من نسبت به مردم تصنعی باشد، اولین جایی که لو می رود پیش خود مردم است. مصاحبه های من همیشه تاثیرگذارتر از فیلم های من است. طی 14 سال گذشته پیش نیامده که وقتی روی سن می روم کاغذ دستم باشد، من همیشه بداهه صحبت می کنم و خیلی وقت ها هم ممکن است خراب کنم. نمی توان صحبت های من را فانتزی دانست چراکه مردم در بسیاری از برنامه های من رای داده اند که گفتگوهای من در تلویزیون را دوست دارند.

به عنوان مثال بعد از مصاحبه «گفتگوی تنهایی» که دوبار از تلویزیون پخش شد، خانمی به من پیامک داد و گفت که این مصاحبه را ضبط کرده و گوش می دهد و یا حتی این مصاحبه را برای خانم بیماری در کیش ضبط کرده اند. این خانم به مدت دو ماه روزی دو بار این مصاحبه را کنار دریا گوش کرده و در نهایت به شرایطی می رسد که قرص های خود را کم کرده و به سمت بهبودی پیش می رود. این خانواده بعد از اینکه من را از طریق برنامه «گفتگوی تنهایی» پیدا کردند، گفتند که تا چه اندازه این مصاحبه روی بیمارشان تاثیرگذار بوده است.

زمانی که می خواهم روی صحنه حرف بزنم و یا زمانی که مخاطب من مردم هستتند، در آن لحظه هرچه را که بر زبان و قلبم جاری می شود به زبان می آورم. به یاد ندارم که حتی یک بار برای صحبت هایم از قبل متنی نوشته باشم.

  • تا چه اندازه اهل مطالعه هستید؟

- زمانی خیلی مطالعه می کردم ولی 2 سالی است که مطالعه ام کم شده است اما همیشه روح کتابخوانی در من وجود دارد به گونه‌ای که قبل از اینکه کلاس اول دبستان بروم، نزدیک به 183 کتاب داشتم.

مادرم آن زمان معاون شعبه بانک صادرات بود و زمانی که از سر کار می آمد، برایم کتاب می‌خواند. من بچه‌ای با نیروی تخیل قوی بودم و این کتاب ها به نیروی تخیل من کمک می کرد. یعنی زمانی که کتاب «دختر کبریت فروش» را برای من می خواندند، تمام لحظات «دختر کبریت فروش» را تجربه می کردم. ادبیات و موسیقی در زندگی من نقش مهمی داشته است و از آنها استفاده می کردم.

هر اتفاق و پدیده‌ای چیزی به جهان‌بینی من می‌افزاید. ادبیات و موسیقی به من کمک زیادی می‌کند. من با اینکه در سن 18 سالگی مادر شدم ولی باز هم مطالعه در زندگی‌ام وجود داشت. راستش را بخواهید هر زمان که در زندگی کم می آورم، مطالعه می کنم.

زمانی که کودک هستی و مطالعه می کنی به نظر می‌رسد قدرت چندانی برای تجزیه و تحلیل محتوای کتاب هایی که خوانده اید ندارید، اما وقتی که سن بالاتر می رود و به گذشته خود نگاه می کنید، متوجه می شوید که کاری که در سن یازده سالگی انجام داده اید، به دلیل تاثیرپذیری از مطالعه یک کتاب بوده است.

اما صادقانه باید بگویم که سال 92 برای من سال مطالعه نبود. اما دوست دارم در سال 93 دوباره مطالعه کنم.

  • تا به حال به این مساله فکر کرده اید که کتاب بنویسید؟

- شخصا دوست دارم که بنویسم، اما نوشتن جزو چیزهایی است که نمی توان گفت که من می خواهم یک کتاب و یا یک شعر بنویسم و بعد بلافاصله آن را شروع کنید بلکه حس و حال نوشتن باید بیاید. البته تا امروز چیزهایی را نوشته ام. پسرم برخی از این نوشته ها را خوانده و همیشه می گوید که چرا این نوشته ها را کتاب نمی کنی و یا چرا به نوشتن ادامه نمی دهی. جالب این است که همیشه با خودم فکر می کنم، اگر شده حتی یک کتاب از من منتشر شود باید منتشر شود. نه اینکه بگویم من یک کتاب نوشته ام، بلکه در درون من یک سری چیزها جمع شده که باید بنویسم.

  • بیشتر دوست دارید چه چیزی بنویسید؟

- فکر نمی بتوانم رمان بنویسم. در واقع با رمان نویسی بیگانه هستم و چنین کاری را در خودم نمی بینم به همین دلیل فکر می کنم که باید قصه های کوتاه بنویسم، هرچند برای نگارش قصه کوتاه باید قدرت زیادی داشته باشید، چرا که مثلا در 12 صفحه باید یک اتفاقی را برای خواننده بوجود آورید.

یکی از کارهایی که ممکن است در سال 93 انجام دهم، این است که بعد از 14 سال که نسبت به انتشار کتاب «سرزمین مرد سرخ پوست، قانون مرد سفید پوست» توسط ناشر بی‌رحمی شد آن را دوباره چاپ کنم.

این کتاب درست در زمانی که تازه از آمریکا آمده بودم و با سرمایه گذاری شخصی آن هم به مبلغ 900 هزار تومان توسط انتشارات ثالث منتشر شد. این کتاب قرار بود در نمایشگاه بین المللی حضور داشته باشد، اما انتشارات حتی فراموش کرده بود که فهرست کتاب را چاپ کند. روزی که در نمایشگاه کتاب رفتم، مجبور شدم در مقابل آقای جوادی آملی در 7 دقیقه مقدمه این کتاب را بنویسم و وقتی که ایشان خواندند، همان جا کتابشان را به من تقدیم کردند و گفتند که چقدر قلمت خوب است.

این اولین ضربه ای بود که از انتشارات ایران خوردم، به همین دلیل رفتم و تمام کتاب های خود را از انتشارات ثالث پس گرفتم، چند سال پیش به نمایشگاه کتاب رفته بودم و از کنار غرفه حمایت از کودکان مبتلا به بیماران سرطانی رد شدم و به آنها پیشنهاد دادم تا کتابهایم را به آنها بدهم و آنها هم قبول کردند و من نیز تمام کتاب هایی که باقی مانده بود به آنها اهدا کردم.

امیدوارم در سال 93 اگر خدا بخواهد کتاب «سرزمین مرد سرخپوست...» را تجدید چاپ کنم. این کتاب یک اثر تاریخی، سیاسی و حقوقی نوشته ویلکومب واشبرن است که یکی از محققان بزرگ تاریخ کشور آمریکا بود. به هر حال قسمت این بود که اولین چاپ این کتاب برای حمایت از کودکان سرطانی کار شود.

  • یک بار در یکی از مصاحبه ها گفته بودید که می خواهید دکلمه اشعار محمد هادی کریمی را برعهده بگیرید و آن را با همکاری شهاب حسینی منتشر کنید. آیا این اتفاق افتاد؟

قرار بود محمد هادی کریمی با همکاری آقای سماواتی یک آلبومی از اشعار خودش را با صدای من و شهاب حسینی منتشر کند. من و شهاب حسینی شعرها را دکلمه و ضبط و کردیم و قرار بود بهمن ماه این کار بیرون بیاید، اما نمی دانم که سرانجام این آلبوم به کجا رسید. البته تجربه این کار را بسیار دوست داشتم.

خوشبختانه صدای من در ذهن مردم می ماند و دوست دارم که کارهایی از این دست انجام دهم. در حال حاضر پیشنهاد کار برای یک کتاب گویا به من شده است که باید ببینم برنامه دقیق آنها برای این کار چیست. البته یکی از آرزوهای من این است که اشعار فروغ فرخزاد را بخوانم، هرچند نمی توانم هیچ گاه جای فروغ بیاستم، اما می توانم بگویم که مانند فروغ به اطرافم نگاه کردم هم ژن این نگاه را داشتم و هم آن گونه زندگی کرده ام، چرا که همیشه در حال رنج کشیدنم.

  • به غیر از بازیگری و نوشتن به چیزهای دیگری علاقه مند هستید؟

- اگر در کودکی روی من سرمایه‌گذاری کرده بودند، می توانستم در یک رشته موسیقی موفق باشم. به عنوان مثال بد نبود که در دوران کودکی من را کلاس پیانو می گذاشتند. من استعداد موسیقی دارم، به عنوان مثال در آخرین جشن خانه موسیقی من به همراه تعدادی از سینماگران سرود «ای ایران» را خواندیم، یا آقای روحانی رئیس جمهور به من گفتند که صدای خوبی دارم و فکر کردند که صدای من تربیت شده است و من گفتم که حتی 5 دقیقه هم کلاس آواز نرفته ام.

یکی از چیزهایی که غیر از خلاء نوشتن حسرت آن را می خورم این است که چرا موسیقی را از کودکی یاد نگرفته ام. بعد از آن آنقدر مشغله داشتم که نتوانستم روی موسیقی کار کنم. من به دلیل سختی‌هایی که در زندگی داشتم، خیلی از فرصت هایی که بسیاری از افراد داشتند از دست دادم.

اما دوست دارم 5 تا 10 سال دیگر یک زن کشاورز باشم و این مسئله من را آرام می کند. در واقع من زمین و زندگی زمینی را دوست دارم. اگر قرار باشد 10 سال دیگر زندگی کنم از خدا می خواهم که باقی عمرم را از 5 سال دیگر به بعد یک کشاورز باشم و دوست دارم این تصویر نهایی زندگی من باشد.

  • به شغل دیگری به غیر از بازیگری مشغول هستید؟

- تا امروز هیچ گاه شغلی به غیر از بازیگری را انتخاب نکرده ام و فکر نمی کنم بتوانم شغل دیگری را بپذیرم. شاید اطرافیانم هم از دست من ناراحت باشند که چرا این کار را انجام نمی دهم اما نمی توانم چون می خواهم روی این کار متمرکز باشم. هرچند یکی از کارهایی که دوست داشتم انجام دهم داشتن یک پرورشگاه بود اما می دانم که نمی توانم چراکه آخر هفته اول، کارم به بیمارستان می کشد.

  • کمی از پسرتان اشکان یغمایی برای ما بگویید؟

- اشکان یغمایی متولد سال 1367 است و من متولد سال 1349 هستم که فاصله سنی خیلی کمی با هم داریم. او مدتی پیش مهندسی ICT خود را گرفت و بلافاصله فوق لیسانس خود را در دانشگاه لولیا سوئد در ایران قبول شد و در حال حاضر مشغول تحصیل است. هنوز مشغول به کار نیست و امیدوارم با توجه به ذهن خلاقی که دارد در سال جدید بتواند به کاری که دوست دارد مشغول شود.

سال گذشته نیز یک تجربه بازیگری در فیلم «جینگو» تورج اصلانی را داشت. در ابتدا قرار بود من نیز در این فیلم بازی کنم و با توجه به اینکه ما مادر و پسر هستیم می توانستیم در فیلم تجربه خوبی داشته باشیم ولی کار تورج اصلانی به تعویق افتاد و من سر کار دیگری بودم و همین مساله سبب شد تا «جینگو» داستانی برای جوانان باشد که خیلی بهتر شد. اشکان در این فیلم بازی کرد ولی آرزو دارم که اولین و آخرین کار او در سینما باشد، هرچند اشکان در ابتدا هیجان‌زده بازیگری بود اما در نهایت به این نتیجه رسید که بهتر است ادامه تحصیل دهد.

در حال حاضر ما دو نفر با هم زندگی می کنیم، البته من زیاد مادر خوبی نیستم. همیشه با خودم فکر می کنم که کاش یک زندگی آرام تری داشت، اما با این حال ما زندگی آرامی را در کنار هم داریم. اشکان هم روحیه‌اش به شدت درونگرا است. البته خانواده پدری اشکان برای او زحمات بسیاری کشیده اند به گونه ای که مادربزرگ پدری اشکان مادر اول اشکان بوده و زحمات بسیاری را برای او کشیده است و من مادر دوم او هستم.

  • آرزوی شما برای مردم در سال 93 چیست؟

- بزرگترین آرزوی من برای مردم سرزمینم که به شدت روی آنها تعصب دارم و به خاطر آنها به ایران برگشتم، این است که به ملت من که ملت شایسته ای هستند نظر شود و ملت من که صاحب اندیشه، مهر و عشق هستند در جای خود قرار گیرند و به یک آرامش قلبی رسیده و اجازه پیدا کنند تا به یک خودشناسی برسند. من همیشه برای مردم ایران آرزوی سلامت و آرامش می کنم.

منبع: مهر

کد خبر 260273
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز