او جایزههای زیادی هم برده که بعضی از آنها در چند دورهی جشنوارهی طنز مکتوب بوده است.
* * *
- شما سراغ شعر میروید یا شعر سراغ شما میآید؟
کاش میشد این سؤال را از شعر هم بکنید. آیا او میآید سراغ من یا من میروم سراغش؟! من وقتی میروم سراغ شعر که بخواهم شعر بخوانم. وقتی بخواهم شعر بسرایم، شعر میآید سراغ من. دید و بازدید خوبی است!
- هم شعر طنز میگویید، هم جدی. کدام را بیشتر دوست دارید؟
این سؤال مثل این است که از یک مادر بپرسید کدام یک از فرزندانش را بیشتر دوست دارد. البته بهتر بود میگفتم پدر، چون من نمیتوانم مادر شوم! به نظرم مادرها همهی فرزندانشان را به یک اندازه دوست دارند، ولی ممکن است جنس محبتشان به هرکدام متفاوت باشد. رابطهی من و شعر جدی و طنز هم همینطور است.
- سرودن در چه قالبی برایتان جذابتر است؟
در قالب صابون! جدا از شوخی تا به حال در همهی قالبها شعر سرودهام. قالبی نیست که امتحانش نکرده باشم، اما غزل و نیمایی را بیشتر از دیگر قالبها دوست دارم.
- کدام شاعر روی شما و شعرتان تأثیر بیشتری گذاشته؟
یکی دو نفر نیستند. شاعر خوب زیاد داریم، ولی من بیشتر از همه مدیون حضرت سعدی، بیدل، رهی معیری، قیصر امینپور و سلطان غزل حسین منزوی هستم. خدا همهی این عزیزان را رحمت کند انشاءالله.
- از چه زمانی به شعر گفتن روی آوردید؟
از نوجوانی شعر میگفتم. پدرم دبیر ادبیات بود و خانهمان پر بود از کتاب شعر. از آن زمان شعر میگفتم، ولی اینکه از کی از رضا احسانپورِ شاعر در کنار رضا احسانپورِ طنزپرداز رونمایی کردم، دو سه سالی بیشتر نیست.
- در برنامهی تلویزیونی «قند پهلو»، شما و طنزپردازان دیگر ظرف چند دقیقه شعرهای خیلی خوبی میسرودید. چهطور میتوانید در این زمان کم به این خوبی شعر بگویید؟
ما میتوانیم! بداههسرایی کار سختی است و علاوه بر اینکه باید بر فن شعر مسلط باشی، لازم است ذهن خلاقی هم داشته باشی. البته این کار برای کسی که شاعر و طنزپرداز نیست، سخت است و این طبیعی است. البته برای ما خیلی هم سخت نیست. مثل این است که بگویم خلبانی سخت است. چون بلد نیستم، مسلم است که برایم سخت است، ولی برای یک خلبان سخت نیست.
- حرف آخر...
حرف آخر «ی» است.
- پیامی؟ نکتهای؟ چیزی؟
قدر پدر و مادرمان را بدانیم و همیشه به آنها احترام بگذاریم. من هرپیشرفت و موفقیتی دارم، از دعای خیر پدر و مادرم است.
زهرا نورانی، ۱۷ساله
خبرنگار افتخاری هفتهنامهی دوچرخه از تهران