نياز به دانستن زبانهاي مختلف ازجمله زبان انگليسي و تأثير آن در تحصيلات دانشگاهي، والدين را به شكل جدي وادار ميكند كه به فكر آموزش زبان دوم به كودكان باشند. خانوادهها در زمينه آموزش زبان دوم با سؤالات زيادي روبهرو هستند؛ اينكه آموزش زبان دوم را بايد از چه سن و سالي شروع كرد؟ مدارس دو زبانه و مدارسي كه آموزش زبان دوم را از دوره ابتدايي آغاز ميكنند آيا بازده مثبت و خروجي قابل توجهي دارند يا خير؟ آيا مدارس دوزبانه تأثيري روي يادگيري ديگر دروس ميگذارند يا نه؟ چه روشها و چه كلاسهايي براي آموزش زبان مناسبترند و نقش والدين در يادگيري آن چيست؟ به شكل اجمالي پاسخي كوتاه به هر كدام از اين سؤالات دادهايم.
چرا زبان دوم؟
بيشتر والدين نگران زبانآموزي فرزندانشان هستند و گاهي بيشتر از آنچه بايد، براي اين كار انگيزه دارند اما بهطور خاص و دقيق نميدانند كه با فراگيري زبان دوم، كودكشان غيراز اينكه يك زبان ديگر ميآموزد چه چيزهاي ديگري بهدست ميآورد. يادگيري زبان دوم باعث تقويت برخورد اجتماعي كودك ميشود. اعتماد بهنفسش را تقويت ميكند. باعث ميشود كه در ارتباط با ديگران موفقتر عمل كند. درعينحال سبب پيشرفت عملكرد كلي كودك در بقيه دروس هم ميشود. همينطور كودكاني كه زبان دوم ميآموزند خلاقيت بيشتري در حل مسئله به خرج ميدهند. بررسيها در اين زمينه نشان ميدهد بچههايي كه توانايي يادگرفتن بيش از يك زبان را دارند هوش بالاتري دارند. اينطور استدلال ميشود كه شايد يادگيري زبان دوم و زبانهاي بيشتر باعث پيشرفت توانايي ذهني و قوه درك فرد ميشود.
چه سني مناسب است؟
كارشناسان معتقدند كه هرچه زودتر يادگيري زبان دوم شروع شود، نتايج بهتري بهدنبال خواهد داشت. منظور از «زودتر» تقريبا از سن 4سالگي است. اگر زبانآموزي تا قبل از بلوغ اتفاق بيفتد احتمال اينكه فرد تسلط بيشتري به زبان دوم پيدا كند بيشتر است. تحقيقات نشان ميدهد كودكي كه بعد از 10سالگي شروع به آموختن زبان دوم كند با احتمال كمتري ممكن است بتواند بعدها اين زبان را مانندكساني كه زبان مادريشان است، صحبت كند. البته پدر و مادرها گاهي در اين زمينه عجولند و قبل از اينكه كودك بر زبان مادري خود مسلط شود، نگران آموختن زبان دوم به او هستند. عدهاي هم معتقدند كه آموزش زبان دوم بايد بعد از تسلط كامل كودك بر زبان مادري و كامل شدن دايره لغات، صورت بگيرد. بيشتر متخصصان نيز بر اين عقيده اصرار دارند كه آموزش زبان دوم قبل از 5سالگي باعث اختلال و بينظمي فكري ميشود و كودك معمولا هنگام گفتار، 2 زبان را با يكديگر مخلوط كرده و تا مدتها نميتواند آنها را از هم جدا كند. بنابراين تأكيد ميكنند كه تا قبل از 5سالگي نبايد كودك را براي يادگيري زبان دوم بهصورت آكادميك تحت فشار قرار داد.
همچنين آموزش رسمي كودك زير 7سال چندان مناسب نيست و تأكيد ميشود كه بايد از روشهاي عيني و تخصصي كمك گرفت چراكه كودك امكان تمركز كردن در كلاسهاي درس رسمي را مثل بزرگترها ندارد.
با توجه به همه مطالبي كه گفته شد، سن مناسب آموزش رسمي زبان دوم بعد از 7سالگي تا قبل از دوره نوجواني است و قبل از 7سالگي حتما بايد از روشهاي غيرمستقيم و تقويت هوش شنيداري كودك براي آموزش استفاده كرد؛ اگرچه اين مسئله هرگز بهمعناي عدمتوانايي يادگيري زبان دوم در سنين بعد از نوجواني نيست، يا اينكه «بعد از آن ديگر دير شده و كار از كار گذشته است». آموزش زبان دوم در هر زماني ميتواند انجام شود و يادگيري را با خود به همراه بياورد.
راههاي آموزش زبان دوم
بيشتر والدين براي آموزش زبان دوم به فرزندان خود نخستين و راحتترين راه ممكن را انتخاب ميكنند، آن هم ثبتنام در كلاسها و آموزشگاههاي زبان انگليسي است. بيشتر بچهها با سختي و مشقت فراوان اين دورهها را تحمل ميكنند تا به دوره بعدي راه پيدا كنند اما اين دورهها تمامشدني نيستند. هر آموزشگاهي هم شيوه و راه و رسم انحصاري خودش را دارد. آنچه والدين را در اين ميان گيج و سرگردان ميكند انتخاب بين آموزشگاههاي مختلف با روشهاي آموزشي متفاوت است. به همين علت بعضي از والدين ترجيح ميدهند كودكشان را به مدارس دوزبانه بفرستند. در اين صورت فكر ميكنند كه بهترين راه ممكن را انتخاب كردهاند و خيال خودشان را راحت ميكنند. روش مدارس دوزبانه روش «غرقهسازي» است. معلمان در اين مدارس به زبان دوم با كودك صحبت ميكنند و كودك زمان زيادي را در طول روز در معرض زبان دوم قرارميگيرد. البته ممكن است در اين روش كودك دروس ديگرش را بهخوبي زماني كه به زبان مادري به او آموزش ميدهند، ياد نگيرد اما ممكن است بعضي از كودكان با اين روش احساس كنند كه به آنها فشار ميآيد و ممكن است نتوانند آن فضاي اجباري زبان دوم را تحمل كنند.
همچنين اگر كودكي داريد كه از نظر تكلم و دايره لغات ضعيف عمل كرده يا علاقهاي براي يادگيري زبان دوم ندارد، فرستادن او به مدارس دو زبانه نهتنها مثمر ثمر نيست كه اثرات سوء تحصيلي براي او به همراه خواهد داشت. با اين روش و اعمال فشار ممكن است كودك انگيزه خود را براي يادگيري زبان دوم از دست بدهد و تا مدتها از آن فرار كند. احتمالا بيشتر خانوادهها امكان اينكه فرزند خود را به مدارس دو زبانه بفرستند ندارند. در اين صورت بهترين شيوه كار اين است كه والدين در خانه با بچهها و همه اعضاي خانواده به زبان دوم هم حرف بزنند؛ هر چند اين حرف زدن خيلي ساده و سطحي و غيرتخصصي باشد اما همان فضاي غرقهسازي را براي كودك ايجاد ميكند. مثلا ميتوانيد آرام آرام از جملات و كلمات ساده و كوتاه شروع كنيد؛ از جمله كوتاه «آب ميخواهم» تا جملات ساده روزمره. اصلا هم عجله نكنيد. مهم اين است كه اين فضا را براي كودك حفظ كنيد. عجله و اصرار زياد باعث فرار بچهها از يادگيري ميشود. البته واضح است كه با اين روش كودك فقط با فضاي زبان دوم و جملات و كلمات ساده آن آشنا ميشود و براي ادامهدادن يادگيري انگيزه ميگيرد. بايد براي ادامه دادن راه، كودكتان را به متخصصين امر آموزش زبان دوم بسپاريد. اما در حال حاضر بيشتر مدارس، دوزبانه نيستند اما آموزش زبان را از دوره ابتدايي شروع ميكنند. اين در حالي است كه در نظام آموزشي ما آموزش زبان دوم- انگليسي- از دوره راهنمايي آغاز ميشود. اين روش هم با تأكيد بر آموزش حروف و لغات سعي در آموزش زبان دوم دارد كه با توجه به نتايجي كه تا به حال حاصلشده، چندان موفق نبوده است. برگزاري كلاسهاي زبان در دوره ابتدايي، اغلب به روش رسمي برگزار ميشوند و كودكان را خسته و دلزده ميكنند. تلاش و مطالعه براي يادگيري زبان دوم در دورههاي منظم كوتاهمدت خيلي مؤثرتر از دورههاي گسسته، منقطع و طولانيمدت است چراكه مغز راحتتر ميتواند اطلاعات را به ذهن بسپارد.
كودكان زير 3سال
اين سنين براي يادگيري زبان دوم حساس است زيرا ممكن است با كمي فشار و اجبار منجر به دلزدگي بچهها بشود. از طرفي هم بعضي از والدين اصرار دارند كه آموزش زبان دوم را از اين سن شروع كنند. اگر از اين دسته والدين هستيد به شما توصيه ميكنيم به ياد داشته باشيد كه تقويت هوش شنيداري كودك در آموزش زبان دوم نقش مهمي بهعهده دارد. ميتوانيد به اين منظور از يكسالگي يا حتي كمتر از آن براي بچهها سرودهاي كودكانه مناسب با زبان دوم را بخوانيد يا پخش كنيد. روزانه يك ساعت اين كار را تكرار كنيد. اين باعث تقليد ميشود و كودك شروع ميكند به درآوردن صداهايي كه شنيده است. در اين مرحله سعي نكنيد كلمههايي را كه كودك نادرست تلفظ ميكند درست كنيد بلكه بگذاريد مثل زبان مادري آرام و طبيعي پيش رود. با اين كار شما هوش شنيداري كودك خود را در اين زمينه تقويت ميكنيد. براي كودكان دو ساله خودبهتر است از موسيقي، بازي و كتابهاي دو زبانه مناسب سن و سالشان استفاده كنيد اما هرگز آنها را مجبور نكنيد كه كلمات و حروف را تكرار كنند. تنها كاري كه بايد بكنيد اين است كه بگذاريد او ببيند و بشنود. بعد از 3سالگي نيز كودك داراي جنب و جوش فراوان و عدمتمركز است، زود خسته ميشود و بيش از 15دقيقه نميتواند روي مسئلهاي تمركز كند. بنابراين لازم است كه در آموزش او اين مسئله را درنظر بگيريد. با كلاسهاي طولاني مدت و آموزشهاي خالي از هيجان او را خسته و دلزده نكنيد.
زمان كلاس
اگر كودك شما به سني رسيد كه احساس كرديد بايد به آموزشگاههاي زبان برود و دوره ببيند خوب است توجه داشته باشيد كه زمان كلاس زبان را درست و با توجه به شرايط جسمي و روحي كودك انتخاب كنيد. صبح زود كه بچه خوابآلود است، عصرهايي كه تازه از مدرسه برگشته و خسته است زمان مناسبي براي آموزش زبان نيست. بسيار ديدهشده كه بچه را با دعوا و بهزور به كلاس زبان ميفرستند و معلوم است كه كودك با اين خستگي يا چيز درستي نخواهد آموخت يا بهزودي از يادگيري سر باز خواهد زد. درنظر داشته باشيد كه ساعتهاي طولاني آموزش خستهكننده است. بهتر است ساعات را كوتاهتر و تعداد روزها را در هفته بيشتر كنيد. در اين صورت كودك از آموزش خسته نميشود و درعينحال روزهاي بيشتر در محيط قرار ميگيرد كه تأثيري بهتري در آموزش خواهد داشت.
انگيزهسازي
بچهها انگيزههاي درست و درماني براي يادگيري زبان دوم ندارند چون نميدانند كه با آموختن آن، چه چيزي نصيبشان ميشود. آنچه انگيزه آنها را تقويت ميكند اين است كه در كلاس زبان به آنها خوش بگذرد؛ يعني آموزش در كنار بازي، قصه، شعر و ... باشد. كلاسهاي خشك و معلمهاي خشن و عبوس به درد آموزش زبان دوم به كودك نميخورند. زبان دوم برخلاف زبان اول براي رفع نيازهاي ارتباطي در زمان «حال» نيست؛ يعني كودك بدون آن نيز ميتواند به راحتي زندگي كرده و مشكلي برايش به وجود نيايد. زبان دوم زماني كه يك «نياز» باشد ايجاد «انگيزه» ميكند. اصرار والدين براي يادگيري زبان دوم معمولا با نوعي آيندهنگري همراه است اما اصولا كودكان ما اين آيندهنگري را درك نميكنند؛ يعني انگيزه والدين هر اندازه كه قوي هم باشد ضرورتي براي كودك بهوجود نميآورد. مثل اين ميماند كه والدين خيلي تشنهاند ولي از كودك انتظار دارند مدام آب بخورد، بدون اينكه احساس تشنگي بكند. والدين بايد بهطور همزمان در كنار طي كردن مراحل آموزش زبان دوم تجربه يك سري از مهارتها را به شكل هيجانانگيز وارد دنياي كودكان بكنند؛ تجربههايي كه دنياي كوچك كودك را جذابتر كنند تا آنها براي درك اين مهارتها بهدنبال يادگيري زبان دوم باشند و براي آن انگيزه بيشتري بگيرند؛ مثلا آنها را در معرض فضايي قرار بدهند كه با ديگران به زبان دوم حرف بزنند و نظر آنها را درك كنند. يا براي آنها داستانها و متون مناسب پيدا كنند و به آنها كمك كنند كه اين متون را بخوانند و درك كنند و برايشان توضيح بدهند. اينكه علم كودك برايش به شكلي كاربردي و عملي دربيايد موجب ميشود كه او هر روز انگيزه بيشتري براي يادگيري زبان دوم داشته باشد. در اين صورت زبان دوم شايد بتواند عامل ارتباطي فعالي براي كودك باشد كه به او انگيزه كشف دنيايي جديد با زباني جديد را ميدهد.
نظر شما