گفته ميشود تاجگذاري فليپه پنجشنبه اين هفته برگزار ميشود. گزارشها حاكي از آن است كه وليعهد خواستار برگزاري مراسمي ساده شده است. واقعيت اين است كه در سالهاي اخير خانواده سلطنتي اسپانيا دستخوش جنجالهايي بودهاند كه گفته ميشود در واداركردن كارلوس 76ساله به كنارهگيري مؤثر بوده است.
2سال پيش بود كه خوان كارلوس به سفر شكار فيل در آفريقا رفت؛ سفري كه هزينه هر روز آن 10هزار يورو بود، آن هم در بحبوحه بحران اقتصادي اروپا كه بر زندگي صدها هزار نفر در اين كشور تأثير گذاشته بود. قرار نبود اين سفر علني شود اما شكستهشدن لگن پادشاه هنگام شكار، آن را لو داد. بعداً هم ماجراي فساد مالي داماد وي پيش آمد.
با اين حال، تحليلگران ميگويند كه انتخابات اخير پارلمان اروپا كه در آن 20درصد كرسيها نصيب احزاب كوچك چپگرا و ضدسلطنت شد، در تصميم وي بيتأثير نبود.پس از اعلام خبر كنارهگيري خوان كارلوس از اريكه سلطنت توسط ماريانو راخوي نخستوزير، تظاهرات اعتراضي در چندين شهر اسپانيا برگزار شد كه در آن شركتكنندگان خواستار برگزاري همهپرسي براي القاي سلطنت در اين كشور شدند. بيشتر اين معترضان را جمهوريخواهان تشكيل ميدهند.
اروپا تنها نقطهاي از جهان جز منطقه عربنشين حاشيه خليجفارس است كه همچنان پادشاهان در آن جولان ميدهند؛ هرچند در اروپا پادشاهان و ملكهها عمدتاً نقش تشريفاتي دارند. در يك سال گذشته، ملكه بئاتريس در هلند و پادشاه آلبرت دوم در بلژيك، به نفع وليعهدان جوان از اريكه سلطنت پايين آمدند اما وقتي صحبت از سلطنت در اروپا ميشود، بيشتر توجهها معطوف به كاخ باكينگهام در لندن و ساكن اصلي آن ملكه اليزابت 87ساله ميشود كه با سرسختي از كنارهگيري خودداري ميكند، هر چند زمزمههايي درباره امكان كنار رفتن وي به نفع نوهاش شاهزاده ويليام شنيده ميشود.
بهنظر ميرسد مشكل اصلي نهاد سلطنت در اروپا، جوان يا پير بودن پادشاه يا ملكه نيست، بلكه پيدا كردن معنايي براي وجود اين نهاد در حال حاضر است. بيشتر اعضاي جوان خانوادههاي سلطنتي اكنون ميكوشند وجهه شهروندان سادهزيست و معمولي را بهخود بگيرند اما اگر آنان مانند ديگران هستند، پس اساسا علت وجودي خانواده سلطنتي چيست؟
شهروندان عادي، حق سلطنت ندارند و با هزينه دولت زندگي نميكنند مثلاً در اسپانيا، خوان كارلوس در آخرين سال سلطنت حقوقي معادل سالي 400هزار دلار داشت و حقوق وليعهد نصف وي بود. بودجه خانواده سلطنتي اسپانيا 6/10ميليون دلار بود. آخرين بودجه سالانه دربار انگليس 60ميليون دلار بود. برخي طرفداران سلطنت وجود آن را بهعنوان نيروي متحدكننده ضروري ميدانند. برخي ديگر معتقدند نهادهايي مانند خاندان سلطنتي انگليس نوعي جاذبه گردشگري هستند. بدبيني مردم اروپا به سياستمداران كه در انتخاباتهاي مختلف ديده ميشود، باعث شد تا اعضاي خانوادههاي سلطنتي تا حدي در حاشيه امن قرار بگيرند.
بهرغم پرسشهايي كه درباره فلسفه وجودي نهاد سلطنت در اروپا مطرح شده است، بهنظر ميرسد هنوز نارضايتي از اين نهاد به آن حد بالا نگرفته است كه امكان اقدامهايي مانند همهپرسي درباره القاي آن جدي شود. در سال 1999، همهپرسي خروج استراليا از زير چتر سلطنت انگليس برگزار شد اما شركتكنندگان به ماندن در چارچوب نظام فرمانداري كل رأي دادند. شايد ترجيح مردم اروپا اين است كه همچنان نهاد سلطنت بدون اختيار جدي و البته بدون خرجتراشي براي كشور، در گوشهاي از افق سياسي كشورهايشان ديده شود.
نظر شما