با اینکه هیچ یک از مخالفین به درستی نمی دانستند که محتوی پیشنهادات چیست، مع ذالک به مخالفت با آن برخاستند.
کسی مدعی آن نیست که سولانا فرشته رهایی بخش بحران هسته ای ایران است، اما عقل سلیم حکم می کند، که دست کم پیشنهاداتش به گونه ای جدی مورد بررسی قرار گیرد و سپس رد شود.
اگر زمان مناسب اعلام نظر و ملاحظات دیگری از این دست در رد پیشنهادات رعایت نشود،بهانه به دست دیگران داده ایم و دست کم از نظر دنیا به معنای آنست که مخالفین ما، از جمله آمریکایی ها، زیاد هم بی راه نمی گویند و ما سودای دیگری در سر داریم.
آن دسته از مخالفت ها که بیشتر از ناحیه محافل رادیکال می باشد قابل فهم است. اما آنچه که در این میانه غریب و تعجب برانگیز بود، موضع گیری سرد و مخالفت ضمنی برخی از اصلاح طلبان با رویکرد مصلحت جویانه اروپایی هاست.
یکی از چهره های رادیکال اصلاح طلب در واکنش به این پرسش که فکر می کند چه مشکلات و موانعی بر سر راه پذیرش پیشنهادات اروپا و تعلیق غنی سازی برای مسئولین نظام وجود دارد پاسخ داد: مسئولین نمی توانند توقف غنی سازی را بپذیرند چرا که این امر کل نظام را با یک بحران عمیق مشروعیت مواجه خواهد ساخت؛
اعتبار بین المللی نظام، بالاخص در میان کشورهای جهان سوم غیرمتعهدها و جهان اسلام خدشه دار خواهد شد چرا که آنان خواهند گفت ایران بواسطه مذاکره با آمریکا، از مواضعش عقب نشینی کرده. فرد دیگری از آن گروه اظهار داشت: چون نظام از پشتیبانی مردمی برخوردار نیست، لاجرم نمی تواند در برابر غربیها مقاومت نماید.
به راستی ما را چه می شود؟ آیا این ها را از سر دلسوزی برای نظام و ممکلت می گوئیم یا از روی بغض و کینه نسبت به رقبای سیاسی ؟ براساس کدام استدلال، منطق، ضابطه، قاعده قانون و تحلیل، اگر ایران تصمیم تازه ای بگیرد این امر باعث می شود که مشروعیتش به زیر سئوال رفته و با بحران مشروعیت مواجه شود؟
می رسیم به مسئله ارتباط عجیب میان فعالیت های هسته ای و روند دمکراتیزه شدن کشور. هیچ کس با گسترش آزاد ی های مدنی، رعایت کامل تر حقوق بشر، حاکمیت قانون و آزادی مطبوعات مخالفتی نداشته بلکه همه خواهان افزایش هر چه بیشتر دامنه این مطالبات هستیم.
منتهی چه ارتباطی میان این مطالبات و غنی سازی اورانیوم وجود دارد؟ آیا کره شمالی که به غنی سازی کامل اورانیوم دست یافته و یا پاکستان که بمب اتمی هم ساخته، خیلی دمکراتیک هستند؟ یا از پشتیبانی وسیع مردمشان برخوردار هستند؟
دایه های مهربان تر از مادر درست می گویند که بسیاری خواهند گفت که پذیرش پیشنهادات اروپا تسلیم است. نظر ما کدام است؟ اگر عده ای مصالحه را به غلط نشانه تسلیم و سازش بپندارند، آیا درست است که ما هم از سر فرصت طلبی، ضربه زدن به حریف و یا تسویه حساب های سیاسی آب بر آسیاب آنان ریخته و این اندیشه غلط را تعمیم داده و مبلغش شویم؟
گیریم که عده ای به غلط در زمان مدیریت ما هر گونه راه حل مصلحت آمیز را نفی و طرد می کردند اما خود امروزه بر همان راه و روش ها می روند. آیا بایستی از آنان انتقام بگیریم و نگذاریم عقل سلیم و اعتدال حاکم شود یا آنکه می بایستی صرفه و صلاح بلندمدت تر کشور و نظام را ملاک قرار دهیم؟