تجربه نمايش فيلم «رد كارپت» از اين جهت تكرار تجربههاي قديمي است؛ فيلمي كه از ابعاد جامعهشناسانه و تخصصي قابل تحليل و بررسي است و بيشتر نوعي اثر مستند به شمار ميرود تا داستان را بهمعناي اصلي بتوان در آن رديابي كرد. درهرحال، تازهترين ساخته رضا عطاران اين روزها بر پرده سينما براي مخاطب به نمايش عمومي گذاشته شده است.
اكران اين فيلم به ظاهر دسترسي همه افراد را با ادراك متفاوت براي ديدن آن تضمين ميكند اما پيشينه نمايش فيلم در ايران نشان ميدهد چنين فيلمهايي به سرعت از تماشاگر معمولي فاصله ميگيرند و بهتدريج از ذهنها خارج ميشوند. با اين حال، سينماي ايران اصرار هميشگي خود را در تفكيك نكردن آثار براي گروههاي مخاطب در اينجا هم نشان داده و به غلط ميگويد كه فيلمي براي مخاطب عام عرضه داشته است.
براي همراهي با چنين ديدگاهي، از پيشينه موفق بازيگر اصلي يعني عطاران براي جلب تماشاگر بهره ميگيرد و حتي اين بازيگر، در ساعاتي از روزهاي هفته با اعلام قبلي و اطلاعرساني رسانهاي به ميان تماشاگران ميرود تا از علاقه آنها به ديدن يك بازيگر طناز از نزديك براي كشاندن تماشاگران به درون سالن نمايش اين فيلم خاص بهره ببرد. تا اينجاي كار نتيجه موفق مينمايد و آمار فروش هم از موفقيت فرش قرمز در گيشه حكايت ميكند. گرچه همين آمار چنانچه با تعداد صندلي و ظرفيت نمايش و بهاي بليت برابرگذاري شود، واقعيت كار را عيان ميكند.
به ماجراي نمايش عمومي فيلم از بعدي ديگر هم نگاه كنيم؛ تماشاگر ايراني عطاران را يك بازيگر كمدي ميشناسد و تجربههاي كمدي او در تلويزيون و سينما بسيار موفق بوده است. عطاران با استناد به كارهاي اخير، از «طبقه حساس» گرفته تا «ورود آقايان ممنوع»، قدرت جذب تماشاگر را دارد و همه اينها به توان كمدي او برميگردد. البته و بيتعارف، فيلم خوب «دهليز» با بازي جدي او بهعلت شنا در خلاف جريان آب، چندان نزد تماشاگر معمولي اقبال نيافت. بنابراين قراردادن اين چهره كمدي در روايتي جامعهشناسانه و مستند تنها براي هجو و نقد جريان حضور سينماگران ايراني در محافل بينالمللي بهكار ميآيد نه خنداندن و سرگرم كردن تماشاگر.
قطعا خود عطاران ميداند غايت توليد فيلمش چه بوده است. در چنين شرايطي، درگير كردن تماشاگر معمولي با يك موضوع خاص و تلاش براي بهره گرفتن از پيشينه موفق اين بازيگر خوب سينماي ايران براي توفيق تجاري فيلم، هم از ديدگاه تحليلي و هم از ديد عمومي نوعي خطا به شمار ميرود و اصطلاحا «غش در معامله» است؛ معاملهاي كه سينماي ايران براي موفقيت تجاري و هنري نيازي به درگير شدن در آن ندارد.
نظر شما