مرد جوان اينها را ميگويد و دوقلوهايش را در آغوش ميگيرد. همانهايي كه تا چند روز پيش به هم چسبيده بودند و قرار بود در يك عمل جراحي از هم جدا شوند. اين عمل هر چند پر از استرس و ترس بود اما سرانجام در بيمارستان نمازي شيراز با موفقيت انجام شد و به اين ترتيب دوقلوهاي به هم چسبيده لامردي، از هم جدا و پس از چند روز مراقبتهاي ويژه در بخش آيسييو، سرانجام بعدازظهر يكشنبه از بيمارستان مرخص شدند.
مهدي جعفري و وحيده عباسي اين روزها خوشحالند، چرا كه سرانجام ترس و اضطراب چندماهه آنها پايان يافته و حالا ميتوانند دوقلوهايشان را در آغوش بگيرند اما اين بار نه يكجا. بلكه جدا از هم و هر كدامشان را به تنهايي. يك روز پس از مرخص شدن دوقلوها با پدر 32ساله آنها به گفتوگو نشستيم كه در ادامه ميخوانيد.
- از چه زماني متوجه شديد كه دوقلوهايتان به هم چسبيدهاند؟
راستش آن اوايل اصلا نميدانستيم كه بچهها دوقلو هستند. زماني حدودا 14هفته از بارداري همسرم ميگذشت و براي سونوگرافي رفتيم، به ما گفتند كه همسرم دوقلو باردار است. با شنيدن اين خبر خيلي خوشحال شديم. من و همسرم آرزو داشتيم كه صاحب فرزندان دوقلو شويم اما خوشحالي ما زياد طول نكشيد، چرا كه به ما گفتند بچهها مشكل دارند و ظاهرا به هم چسبيدهاند.
- وقتي اين خبر را شنيديد، چه احساسي داشتيد؟
اولش باورمان نميشد اما ماجرا حقيقت داشت. راستش خيلي ناراحت شديم. ما در لامرد استان فارس زندگي ميكنيم و پيش پزشكان زيادي رفتيم اما همه آنها ميگفتند كه بهتر است بچهها سقط شوند. ميگفتند كه اين نوع بارداري عوارض بدي دارد. تا اينكه يكي از پزشكان گفت كه ميتوانيد قبل از اينكه تصميمي بگيريد به شيراز برويد و در آنجا بيشتر پيگير شويد. من و همسرم با هم مشورت كرديم و گفتيم كه نبايد تصميم عجولانه بگيريم. براي همين راهي شيراز شديم تا نزد متخصصان بيشتري برويم و از شرايط بچهها بيشتر آگاه شويم.
- خانوادهتان از اين ماجرا خبر داشتند؟
ما تصميم گرفته بوديم تا زماني كه تصميم قطعي درباره دوقلوها نگرفتهايم به هيچ يك از اعضاي خانواده چيزي نگوييم.
- در آنجا چه اتفاقي افتاد؟
پزشكي در لامرد خانم دكتر كسرائيان را به ما معرفي كرد. ما هم راهي شيراز شديم و نزد خانم دكتر رفتيم. بعد از انجام سونوگرافي، به ما گفت كه دوقلوها مشكل زيادي ندارد اما با اين حال نميشود نظر قاطع داد و بايد منتظرماند. 18هفته از بارداري همسرم گذشته بود كه بار ديگر راهي شيراز شديم.
اين بار علاوه بر سونوگرافي، امآرآي هم گرفتيم و خانم دكتر گفت كه وضعيت بچهها خطرناك نيست. گفت كه آنها از شكم به هم چسبيدهاند و فقط بخشي از كبدشان مشترك است و از نظر قلب، عصب و ديگر اندام، هيچ مشكلي ندارند. با اين حال ما را به دكتر بهادر، جراح بيمارستان نمازي شيراز معرفي كرد كه 3سال پيش عمل جداسازي 2كودك بهمچسبيده را با موفقيت انجام داده بود.
او وقتي پرونده و عكسها را بررسي كرد، گفت كه بچهها مشكل زيادي ندارند اما باز هم تصميم نهايي را بايد خودتان بگيريد. آن موقع همسرم بهشدت به بچهها وابسته شده بود. نه من و نه او نميخواستيم كه آنها را از دست بدهيم. براي همين به خدا توكل كرديم و نذر كرديم كه اگر آنها سالم به دنيا بيايند، اسم يكي را محمد و اسم ديگري را رضا بگذاريم.
- بچهها چه زماني به دنيا آمدند؟
نهم بهمنماه سال گذشته، زمان عمل سزارين بود. البته به خواسته پزشكان ما بايد از 7ماهگي به شيراز ميآمديم كه اگر اتفاقي براي همسرم افتاد، بتوانيم او را سريع به بيمارستان ببريم. من كارمند دانشگاه علوم پزشكي هستم و در بيمارستان لامرد كار ميكنم. وقتي ماجرا را براي مسئولان تعريف كردم، آنها با انتقالي من به شيراز موافقت كردند.
در شيراز هم به من گفتند هر بيمارستاني كه بخواهم ميتوانم كار كنم. آنها حتي يك سوئيت حدودا 30متري در اختيارمان قرار دادند كه تا زمان به دنيا آمدن بچهها در آنجا زندگي كنيم. اينطوري بود كه ما به شيراز نقل مكان كرديم و در نهايت بچهها نهم بهمن به دنيا آمدند. به خواسته دكتر بهادر قرار شد صبر كنيم تا در مردادماه عمل جداسازي انجام شود.
- در اين مدت اتفاقي براي بچهها رخ نداد؟
خوشبختانه بچهها سالم بودند و به غيراز بيماريهايي كه بيشتر نوزادان به آن مبتلا ميشوند، مشكلي برايشان پيش نيامد. يكبار هم رضا دچار سرماخوردگي شديد شد و ما نگران بوديم كه محمد اين بيماري را نگيرد. اما در كمال تعجب و با اينكه بچهها به هم چسبيده بودند و اين همه نزديك هم بودند اين بيماري به محمد سرايت نكرد و مدتي بعد رضا هم كاملا خوب شد.
- تا قبل از اينكه بچهها از هم جدا شوند، برخورد افرادي كه آنها را ميديدند با شما چگونه بود؟
خب ديدن بچههاي بهم چسبيده براي خيليها عجيب و غيرمعمولي است. اما با اين حال همه دعا ميكردند كه زودتر عمل جداسازي با موفقيت انجام شود. بعضيوقتها هم وقتي كسي آنها را در بغلم ميديد و اسمشان را ميپرسيد، من جواب ميدادم محمد، رضا. اما خيلي از آنها با تعجب ميپرسيدند: يعني اسم محمدرضا را روي هردويشان گذاشتهايد؟ و من با خنده و اشاره بهصورت بچهها ميگفتم كه اسم اين يكي محمد است و اسم ديگري رضا.
- عمل جداسازي چه زماني انجام شد؟
20مرداد اين عمل در بيمارستان نمازي انجام شد و پس از انتظاري وحشتناك، وقتي دكتر از اتاق عمل بيرون آمد، با ديدن لبخندي كه بهصورتش بود فهميدم كه عمل موفقيتآميز بوده است. پس از عمل هم با توجه به شرايط بچهها، آنها را به آيسييو منتقل كردند تا چند روزي تحت نظر باشند و درنهايت وقتي همهچيز به لطف خدا به خوبي تمام شد، آنها را مرخص كردند و بعدازظهر يكشنبه آنها را به خانه آورديم.
- بچهها هيچ مشكلي ندارند؟
تنها مشكلي كه وجود دارد، اينكه چون بچهها كوچك بودند، پس از عمل جراحي براي بخيهزدن پوست شكم آنها، پوست كم آوردند. براي همين هنوز پوست شكمشان بخيه نشده و قرار است چند روزي صبر كنيم تا پوست رشد كند و در عمل دوم بخيه زده شود.
نظر شما