او و همدستانش با پولهاي سرقتي اقدام به خريد خانه و ماشين كرده بودند؛ غافل از اينكه تصوير منتشر شده آنها در روزنامهها رازشان را فاش خواهد كرد.
اين سرقت اسفند سال گذشته رخداد و در جريان آن دزدان جوان با حمله به يك مرد طلاساز كيفش را كه حاوي 8كيلو طلا بود، دزديدند. مالباخته كه پس از اين ماجرا سراسيمه به كلانتري 112ابوسعيد رفته بود در تشريح نحوه سرقت گفت: بعد از ظهر بود و براي خريد مقداري طلا و جواهرات دستدوم به بازار سبزه ميدان رفتم. قصد داشتم طلاها را پس از خريد به اصفهان ببرم تا آنها را آب كنم و جواهرات جديد بسازم.
در طول مدتي كه در بازار بودم و طلا ميخريدم، آنها را داخل كيف كهنه و قديميام ميگذاشتم كه به تصور خودم حتي اگر كيف را كنار خيابان ميگذاشتم، بهخاطر كهنگي آن، كسي به كيف توجه نميكرد. غافل از اينكه در همه اين مدت فردي مراقبم بود و همه حركاتم را زيرنظر داشت. پس از خريد به خيابان رفتم و منتظر اتوبوس ماندم كه در همين هنگام سرنشينان 2دستگاه موتورسيكلت به من حمله كردند و مرا كتك زدند. آنها سپس كيف پر از طلا را دزديدند و فرار كردند.
- تصويري در دوربين مداربسته
با شكايت اين مرد، تحقيقات پليس براي شناسايي و دستگيري سارقان شروع شد. كارآگاهان اطمينان داشتند كه دزدان از قبل مرد طلافروش را زيرنظر داشته و از وجود طلا در داخل كيفش خبر داشتهاند. اين يعني زماني كه وي در بازار سرگرم خريد طلا بوده، يكي از اعضاي باند(زاغزن باند) او را تعقيب ميكرده است. بنابراين مأموران راهي بازار شدند و به بررسي فيلمهاي ضبط شده در دوربين مداربسته مغازههايي پرداختند كه شاكي از آنجا خريد كرده بود. در اين ميان آنها موفق به شناسايي چهره فردي شدند كه در همه ساعاتي كه مالباخته در بازار بود، او را سايه به سايه تعقيب ميكرد و زيرنظر داشت. عكس اين مرد با دستور قضايي در روزنامهها منتشر شد و همان روز عدهاي از ساكنان منطقه نازي آباد با پليس تماس گرفتند و گفتند كه صاحب عكس جواني به نام جابر است كه يكي از اشرار اين منطقه به شمار ميرود.
با اين اطلاعات تحقيقات كارآگاهان اداره هجدهم پليس آگاهي تهران براي دستگيري جابر شروع شد اما او كه از انتشار عكسش در روزنامهها باخبر شده بود، متواري شده و زندگي مخفيانهاي در پيش گرفته بود.درحاليكه تحقيقات براي يافتن مخفيگاه او ادامه داشت، مأموران در بررسيهاي تخصصي موفق به شناسايي جواني به نام كمال شدند كه دوست صميمي جابر بود و در اين مدت بارها با وي ديده شده بود. تصويري از كمال بهدست آمد و مأموران كه حدس ميزدند وي يكي از دزدان زورگير بوده است، عكس او را به مالباخته نشان دادند.
مالباخته به محض ديدن عكس، كمال را شناخت و گفت كه او از سالهاي پيش در بازار طلافروشان كار ميكرد و وي را به خوبي ميشناسد. مأموران حدس زدند كمال با توجه به شناختي كه از مالباخته داشته نقشه اين سرقت را طراحي و با همدستي جابر و دوستانش آن را عملي كرده است. بنابراين دستور بازداشت وي صادر شد و مأموران او را در منطقه نازيآباد دستگير كردند.
- اعتراف به سرقت
حدس مأموران درست بود و كمال يكي از دزدان كيف پر از طلا بود. او در بازجوييها گفت: مدتها بود كه مالباخته را ميشناختم و حتي مدتي برايش كار كرده بودم. حدودا يكماه پيش از سرقت درباره وضعيت مالي او با دوستم جابر صحبت كردم و در همان زمان تصميم گرفتيم از مالباخته سرقت كنيم. از آنجا كه مالباخته مرا ميشناخت، با 2نفر ديگر از دوستانمان به نامهاي محسن و مرتضي به توافق رسيديم كه در اين سرقت همراه جابر باشند. به اين ترتيب روزي كه مالباخته با مراجعه به بازار 8كيلو طلا خريده بود، دوستانم نقشه سرقت را اجرا كردند و كيف پر از طلاي او را دزديدند.
با اعترافات كمال و اطلاعاتي كه او در اختيار پليس قرار داده بود، مخفيگاه جابر و بقيه اعضاي باند شناسايي شد و آنها يكي پس از ديگري دستگير شدند و به سرقت اعتراف كردند. در بازرسي مخفيگاه آنها نيز مقداري طلا و جواهرات مسروقه كشف شد و با دستگيري يك مالخر در اين پرونده، تمامي متهمان راهي بازداشتگاه شدند. به گفته سرهنگ اشراقي، معاون مبارزه با سرقتهاي خاص پليس آگاهي تهران، تحقيقات تكميلي از اعضاي اين باند سرقت ادامه دارد.
- گفتوگو با سردسته باند
جابر سردسته دزدان 8كيلو طلاست؛ مرد جواني كه پيش از اين نيز يكبار به جرم درگيري دستگير شده و به زندان افتاده بود. او در گفتوگو با همشهري از جزئيات سرقت ميليوني ميگويد.
- براي اين سرقت چند روز نقشه كشيدي؟
از زماني كه كمال از وضعيت مالي مالباخته گفت و اينكه او هرازگاهي مقدار زيادي طلاي دستدوم در بازار خريداري ميكند، نقشه سرقت را كشيدم و مالباخته را زيرنظر گرفتم تا اطلاعات لازم را دربارهاش بهدست بياورم. كمال 8سال در بازار طلا كار كرده بود و مالباخته را خوب ميشناخت.
- تعقيب مالباخته چقدر طول كشيد؟
حدود 2هفته و بعد نقشه سرقت را عملي كرديم.
- از روز سرقت بگو؟
آن روز مالباخته كلي طلا خريد و همه آنها را داخل كيف كهنهاي جاسازي كرد. با 2نفر از بچهها كه از قبل با آنها هماهنگ كرده بودم، تماس گرفتم. مالباخته كه از بازار خارج شد، او را تعقيب كرديم. من ترك موتور يكي از همدستانم نشسته بودم. زماني كه ديدم او منتظر اتوبوس ايستاده، از ترك موتور پايين پريدم و او را زدم و با تهديد قمه، كيفش را دزديدم.
- همدستانت چه كار كردند؟
آنها فقط مراقب اوضاع بودند. حتي از موتور پياده هم نشدند.
- طلاها را چه كار كردي؟
يك مالخر ميشناختم. توي كار طلا بود. قبلش مقداري از طلاها را آب كرده بوديم. با مالخر تماس گرفتم و گفتم 8كيلو طلا دارم. او هم گفت كه پول نقد نميدهد و در ازاي آنها سكه ميدهد. من قبول كردم و طلاها را به او دادم و در عوض چند صدتا سكه گرفتم.
- سكهها را چطور بين خودتان تقسيم كرديد؟
به محسن و مرتضي كه در سرقت با من بودند، هر كدام حدود 50ميليون تومان سكه دادم و به كمال كه سوژه را معرفي كرده بود، حدود 150ميليون تومان. بقيه را هم كه در حدود 350ميليون تومان بود براي خودم برداشتم.
- با سهم خودت چه كار كردي؟
روزهاي اول كه خيلي هيجان زده بودم، يك ويلا كنار ساحل اجاره كردم و چند روز جشن گرفتم و دوستانم را دعوت كردم. 50ميليون تومان فقط صرف جشن كردم. بعد هم به تهران برگشتم و در شهرك گلستان يك مغازه مبلسازي خريدم. شنيده بودم كه توي كار مبل پول زيادي است و براي همين ميخواستم چند سال آنجا كار كنم و بارم را ببندم. البته يك جيپ صحرايي هم خريده بودم كه با آن به مسافرت بروم اما وقتي دستگير شدم، همه اموالم توقيف شد.
- چطوري دستگير شدي؟
از وقتي عكسم در روزنامهها چاپ شد، جايي حوالي مغازهاي كه خريده بودم مخفي شدم تا اينكه يك روز مامورها ريختند آنجا و دستگير شدم.
- داخل كيفي كه سرقت كرديد، فقط طلا بود؟
نه. تعدادي سنگ قيمتي هم بود كه مقداري از آنها در خانه من و يكي از همدستانم كشف شد.
- بعد از سرقت، از همدستانت خبر داشتي؟
فقط ميدانستم كه كمال با سهم 150ميليون تومانياش يك ماشين و يك آپارتمان خريده است. 2نفر ديگر هم موتور و ماشين خريده بودند كه وقتي دستگير شديم همه اين اموال هم توقيف شد.
نظر شما