گفتوگو از همان ایستگاه یک شروع شد، در سربالاییهای توچال ادامه پیدا کرد و با خوردن املت پایان یافت. با محمد سعیدیکیا از گرانی مسکن حرف زدیم و درباره علت رشد ناگهانی قیمت خانه و اینکه چه میشود که یکهو صاحبخانهها کرایه را دو برابر میکنند.
پرسیدیم که یک جوان با ماهی 400 هزار تومان حقوق، چطور میتواند خانه اجاره کند و بعد با خیال راحت به خریدن خانه فکر کند؟ پرسیدیم که اصلا یک جوان میتواند به خریدن خانه فکر کند یا داشتن سرپناه این روزها فقط یک رؤیا است؟
و آقای وزیر به همه سؤالها جواب داد تا معلوم شود که چقدر از تصورات من و شما درباره اوضاع مسکن کشور درست است و چقدرش غلط. آقای وزیر برای جوانها پیشنهاد هم داشت. او از راهکارهای دولت برای خانهدار شدن جوانها حرف زد و راهکارها را نشان داد. آقای وزیر میگفت خانهدار شدن رؤیا نیست، اگر توقعها را کم کنیم و به جای غر زدن دست به کار شویم.
- آقای وزیر، امسال چه اتفاقی افتاد که یکدفعه خانه اینقدر گران شد؟
این اتفاق تازهای نبود، 4 سال پیش هم همین اتفاق افتاد.4سال قبل از آن هم همینطور.
یعنی گرانی خانه دوره مشخصی دارد؟
نه خیلی مشخص اما یک دوره رکود و رونقی وجود دارد که معمولا هر 4 تا 5 سال پیش میآید.
- چرا؟ چه اتفاقی میافتد که هر 4 سال یک بار قیمت خانه اینطوری بالا میرود؟
وقتی خانه گران میشود، گرایش به ساخت آن هم زیاد میشود. بنابراین خانهها ساخته میشوند تا زمانی که نیاز مردم به طور نسبی برآورده شود. بعد از این دوره، دوره رکود شروع میشود. البته این حرف را که من میگویم، باید بین اقشار مختلف جامعه تقسیم کرد. الان در دهکهای پایین جامعه ما تقریبا 45درصد صاحبخانه نیستند. در طبقه متوسط، این عدد به 25درصد میرسد و طبقات بالا هم که حدودا 10 تا 12درصدشان بدون خانه هستند. مسئلهای که هست، این است که صدای قشر متوسط به بالا همه جا شنیده میشود ولی کمتر کسی صدای آن 45درصدی را که جزو قشر پایین جامعه هستند، میشنود.
- ولی شاید شروع این جهش و تغییر در قیمت مسکن به خاطر همان 45درصد باشد.
بیشترش به خاطر نیاز همان 45درصد است. از بعد از انقلاب تا حالا هیچکس برنامهریزی مشخصی برای دهکهای 2 تا 5 ( قشر ضعیف جامعه) نداشته. البته برنامههای جزئیای بوده اما جهتگیری اصلی برای این گروه نداشتهایم. هر وقت هم خواستند برای اینها کاری بکنند، آن قشر متوسط سهم اینها را برده و باعث شده وضعشان خرابتر شود.
- حالا واقعا میشود کاری کرد؟ به نظر میرسد که طبقه متوسط ـ که مدام هم درحال رشد است ـ همچنان برای پاییندستها مزاحمت درست میکند.
یکی از سختیهای کار همین است که یکجوری بتوانیم اینها را کنترل کنیم. دولت2تا کار میتواند بکند: یکی اینکه برای همه ساختوسازها اعمال مقررات فنی و هویتی بکند و دوم اینکه جهتگیریهایش برای حل مشکل محرومین باشد؛ یعنی کسانی که بدون کمک دولت نمیتوانند صاحبخانه شوند.
- آقای وزیر، الان من جوان که تازه رفتهام سر کار، نمیتوانم بدون کمک دولت خانهدار شوم، در حالی که شاید جزو قشر ضعیف جامعه هم نباشم.
ببینید، یک قشری هستند که اصلا به کمک دولت نیازی ندارند. اینها دهکهای8 و 9و 10 هستند. اینها خودشان درآمد کافی دارند. یک عدهای هم به کمک متوسط دولت نیاز دارند؛ یعنی اینها میتوانند با کمک همان وام 18میلیونی ـ که اینقدر هم سرش دعوا شده ـ خانهدار شوند اما دهکهای پایین به کمک قطعی دولت نیاز دارند نه به کمک نسبی.
- ولی الان با وام 18میلیونی واقعا نمیشود خانه خرید، حتی اگر وضع مالیات خیلی هم بد نباشد.
قانون اساسی ما نگفته که مردم حتما باید ملک داشته باشند، گفته مردم باید دارای سرپناه باشند. در کشور ما به نسبت بقیه دنیا یک فرق وجود دارد که البته سابقه تاریخی هم دارد؛ ما در ذهنمان و در زندگیمان به اولین چیزی که فکر میکنیم صاحبخانه شدن است؛ یعنی طرف میخواهد زن بگیرد، میگویند خانهات کو؟ اصلا از همان بچگی آرزوی پدر و مادر این است که برای بچهشان خانه تهیه کنند. این تصور هست و کاری هم نمیشود کرد.
- خب، اینکه خیلی تصور بدی نیست.
نه، ولی بدیهایی هم دارد؛ به این خاطر که آنوقت ما رفتارهای اجتماعیمان و حتی قانونمان را بر اساس اجاره تنظیم نمیکنیم. چرا الان برای اجاره خانه یک قانون خوب نداریم؟ دلیلش همین است. در دنیا و بهخصوص در خیلی از کشورهای پیشرفته، نسبت اجاره به مالکیت 50-50 یا 60-40 به نفع اجاره است. یعنی مردم مسکن اجارهای دارند.
- بله اما مردم آنجا نگران این نیستند که سال بعد اجاره خانهشان به بهانه گرانشدنخانه 3برابر شود.
بله دیگر! چرا بیثباتی هست؟ چون اینجا هنوز همان فرهنگی که میگوید باید حتما خانهداشته باشی وجود دارد. قانوننویسهایمان هم خیلی نرفتهاند دنبالش. میدانید، همیشه هر چیزی از کل جامعه بلند میشود. نمیشود وقتی جامعه دارد به یک سمتی میرود، ما در یک جهت دیگر قانون تصویب کنیم.
- شما اطلاع دارید که امسال اجارهها چقدر گران شده؟
امسال صاحبخانههای باانصاف، 30درصد و آنهای دیگر 60-50درصد گذاشتهاند روی اجاره. خب، اینجا مستاجر چه باید بکند؟ برای همین هم هست که ما همیشه یک عدم اطمینانی نسبت به اجاره توی ذهنمان هست.
- چند درصد مردم الان اجارهنشیناند؟
اگر منظورتان این است که چند درصد مردم از خودشان خانه ندارند، باید بگویم حدود8-7درصد درخانههایی زندگی میکنند که یا خیرین در اختیارشان گذاشتهاند یا دستگاههای خدماتیای مثل بهزیستی و کمیته امداد یا اینکه اصلا این خانهها سازمانی است. به غیر از اینها قبلا 18-17درصد اجارهنشین داشتیم اما این نرخ الان عوض شده و رسیده به 25-24درصد یعنی اجبار یا گرایش به اجارهنشینی بیشتر شده. با آن 8درصد اگر جمع کنید میشود حدودا 33 - 32درصد.
- اوج سن درخواست مسکن در چه حدودی است؟
طبیعی است که در کشور ما سنی که افراد ازدواج میکنند، سن درخواست مسکنشان هم هست. رشد جمعیت ما در 10 سال گذشته 6/1درصد بوده. این عدد اوایل انقلاب حدود 5/3درصد بود اما در کنار این، الان نرخ رشد تشکیل خانوار 4/3درصد است، چرا؟ چون هرم جمعیتی ما جوری است که رده سنی 25 تا 30 سالش از همه بیشتر است؛ علتش هم همان رشد 5/3درصدی اوایل انقلاب است. معنایش این است که پارسال 800هزار ازدواج در کشور انجام شده. یعنی چی؟ یعنی اینکه سالی 800هزار تقاضای خانه به قبلیها اضافه میشود، در حالی که 5 سال پیش این عدد حدود 400هزار بود و این بالا رفتن نیاز، فشار را مضاعف کرده.
- با این حساب ما الان چقدر کمبود خانه داریم؟
حدود 5/1 تا 6/1میلیون. سالی 800-700هزار تا تقاضای خانه هم که اضافه میشود. اگر بخواهیم 5ساله فکر کنیم، 5 ضربدر 800هزار میشود 4میلیون. 5/1تا هم که الان کم داریم، سرجمع میشود 5/5میلیون؛ یعنی در هر سال باید 1 تا 2/1میلیون خانه ساخته شود.
- این 5/1میلیون واحد در سال را شما میسازید؟
نه که ما بسازیم. ببینید، همیشه اینطوری میگوییم: وظیفه دولت این است که هدایت کند، حمایت کند و نظارت کند. این هم از آن کارهای سخت است چون فقط کارهای فیزیکی در کشور ما نمود دارد. هر کسی دوست دارد بگوید من این را ساختم. برای همین است که الان هر چی دولت شعار میدهد که باید دولت را کوچک کرد نمیشود. مثلا وزارت ما خودش درگیر ساختوساز شده. همهمان میخواهیم بسازیم، هیچکدام دنبال اینکه یک کاری کنیم که ساخته بشود نیستیم .
- و بالاخره این خانهها را چه کسی میسازد؟
ببینید، 5/1میلیون خانه باید ساخته شود. حالا چهجوری؟ ما باید به تعداد 5/1میلیون واحد مسکونی زمین تامین کنیم. طبق استانداردهای جهانی، تقریبا برای هر 80 واحد به یک هکتار زمین نیاز است؛ یعنی برای 5/1میلیون واحد میشود تقریبا 20هزار هکتار؛ یعنی ما برای اجرای این برنامه باید 20هزار هکتار زمین به مردم بدهیم و آنها کارهای آمادهسازی زمین و تهیه نقشه را انجام بدهند و بعد از اینکه همه مراحل توسط ما تایید شد، خانهها توسط خود مردم ساخته شوند. اما معنی این حرف این نیست که همه 20هزار هکتار همین امسال باید ساخته شود.
- وزیر مسکن قبلی جدیدا مصاحبهای کرده و گفته دولت برای اجرای این برنامهاش اصلا در شهرهای بزرگ زمینی ندارد که به مردم بدهد.
نه، اصلا در قانون نوشته در شهرهای بزرگ این کار را نکنید چون ما نمیخواهیم شهرهای بزرگ، بزرگتر شوند. اما قانون این اجازه را داده که در شهرهای جدید اطراف کلانشهرها ساخت و ساز کنیم. ما الان 4 تا شهر جدید در تهران داریم؛ پردیس، پرند، هشتگرد و اندیشه. قانون گفته برو توی اینها بساز. اتفاقا برنامههای مفصلی برای اینجاها داریم. بنابراین در کلانشهرها هم برنامه هست؛ به گونهای که مشکل مسکن افراد حل شود و شهر هم بزرگتر نشود.
- اما کسی که سالها توی شهری مثل تهران زندگی کرده، رفتن به این شهرهای جدید برایش سخت است. بالاخره مشکل رفتوآمد و اینها...
سخت یعنی چی؟ همه جای دنیا خوابگاه کلانشهرها بیرون شهر است؛ یعنی شما در توکیو خانه 100متری در داخل شهر خیلی کم پیدا میکنید. خانههای داخل شهر بسیار کوچکند ولی در 50کیلومتری شهر خانههای بزرگ وجود دارند. مهم این است که ما رفتوآمد را تسهیل کنیم. مثلا اگر حمل و نقل در شهر جدید «پرند» جوری باشد که نیم ساعته شما را بگذارد وسط شهر، راحتترید یا اینکه بخواهید صبح از نیاوران در این شلوغی و سرو صدا خودتان را به مرکز شهر برسانید؟
- قبول. ولی معمولا مشکل اصلی این شهرکها همین مسئله امکانات جانبیشان است.
مثلا الان ما برای پردیس داریم یک اتوبان میسازیم که تا آخر سال آینده تمام خواهد شد.
این اگر ساخته شود، اتوبان صدر با پردیس 8-7 دقیقه تفاوت زمانی خواهد داشت یا مثلا برای هشتگرد در حال ساخت مترو هستیم. برای همه شهرهای جدیدمان درخواست مترو شده حتی الان برای 3 تا شهر جدید اصفهان راهاندازی مترو تصویب شده.
- امکانات داخل شهرهای جدید چطور است؟ به اندازه کلانشهرها خوب است؟
آنها اسمش تاسیسات روبنایی و زیربنایی است مثل مدرسه، بهداری، بازار و... بروید از نزدیک ببینید، آنجاهایی که هست بنویسید هست، اگر هم نبود انتقاد کنید که نیست. برای همین است که ما از سرمایهگذاری که بخواهد بیمارستان و بازار و اینها بسازد استقبال میکنیم. تبدیل یک برنامه به کار و واقعیت روزانه تلاش زیاد میخواهد؛ این تلاش هم دوطرفه است. حالا دیگر خود مردم باید بیایند جلو.
- آقای وزیر، من جوان میروم خواستگاری و از من میپرسند خانه داری یا نه. من نه پسانداز آنچنانی دارم که بگذارم بانک و وام بگیرم، نه اینکه اگر وام بگیرم میتوانم باهاش خانه بخرم. با وضع فعلی من چهکار باید بکنم؟ پیشنهاد شما چیست؟
به طور کلی همه باید تعاونی تشکیل بدهند و بروند توی صف، زمین بگیرند و...
- خب، شما برای ایستادن توی صف شرط تاهل گذاشتهاید.
خب، بروید زن بگیرید.
- بدون خانه که زن نمیدهند!
چرا، اینها که شوخی است. این هم از آن چیزهایی است که تظاهرش بیشتر از واقعیت است. اگر یک خانوادهای به جوانی مطمئن شوند، اینجوری هم نیست که بگویند حتما باید خانه داشته باشی. تو اول باید خانه اجاره کنی، بعد هم بیایی توی صف بایستی. هر کسی هم که قبالهاش را آورد میگذاریمش توی صف. (با خنده)
- آخر بحث اجاره هم هست. قبلا اوضاع خیلی بهتر بود ولی الان کسی که بخواهد با حقوق مثلا 400هزار تومان در ماه زندگیاش را شروع کند نمیتواند خانه اجاره کند. توی تهران حداقل باید 5 میلیون تومان بدهی با ماهی 300هزار تومان.
بله، شما 3- 2 تا راه بیشتر نداری. همین الان میتوانی با پولی که قبلا میخواستی در تهران اجاره کنی، در شهر جدید خانه بگیری. باید این را قبول کنی که دیگر نمیتوانی در تهران خانه اجاره کنی. باید بروی مثلا شهرک اندیشه.
- شهری که هنوز امکاناتش راه نیفتاده...
اندیشه؟ مثل تهران است، همه چی دارد.
- واقعا مثل تهران نیست دیگر!
80درصد مثل تهران است. چه چیزی میخواهی که آنجا نیست؟ همه چیز هست. بیشتر از 100هزار نفر هم الان آنجا زندگی میکنند. فضا و هوایش هم مطبوعتر از تهران است. باید این را بپذیری که نیمساعت بیشتر باید سختی تحمل کنی. قبلا میخواستی توی شهرآرا باشی، حالا باید بروی اندیشه. تفاوتش نیمساعت است.
- آقای سعیدیکیا، من پارسال با این پول میتوانستم در خیابان نواب تهران خانه اجاره کنم ولی امسال باید بروم اندیشه.
من هم قبول کردم که نمیتوانی در تهران بمانی. باید بپذیری که یکذره باید بروی پایینتر. این واقعیت امروز است. من که نمیتوانم کتمانش کنم. ضمن اینکه من خودم کاملا امیدوارم که با اجرای برنامه دولت، وضعیت مسکن در کشور متعادل شود اما این بالاخره 4-3سال وقت میخواهد. اشتباه نکنیدها! نمیگویم مشکل مسکن حل شود، میگویم به تعادل برسد، به یک آرامش نسبی.
- ما هم امیدواریم ولی تا حالا سابقه نداشته که خانه گران بشود بعد قیمتش بیاید پایین.
من گفتم قیمتها کم شود؟
- میدانید، ترس مردم از این است که امسال مجبورند از نواب بروند اندیشه و اگر اوضاع همینطوری باشد سال بعد مجبورند از اندیشه هم بروند آنطرفتر.
البته این هم باز به خاطر یک سابقه تاریخی است که توی ذهن ماست و باعث میشود اعتمادمان کم باشد. اما گفتم دولت هیچوقت برنامهای به این فراگیری برای قشر متوسط به پایین جامعه نداشته. شما باید صبر کنید برنامه اجرا شود تا اعتمادتان جلب شود. اگر نشد هم که ما بازندهایم.
9 گام برای خانهدارشدن شما
در بحث مسکن، 6 فاکتور مهم در نظر گرفته میشود: زمین، سرمایه، مشخصات فنی و مهندسی (نقشه)، مصالح، مجوزها و انشعابات و نیروی کار. حالا دولت تصمیم گرفته است برای سر و سامان دادن به اوضاع مسکن، وارد هر کدام از این 6 مورد شود. تا به حال روال اینطوری بود که اگر دولت زمینی داشت، آن را میفروخت یا مشارکت میکرد ولی آنها تصمیم گرفتهاند از این به بعد دیگر حق مالکیت زمین را واگذار نکنند؛ یعنی فقط حق بهرهبرداری از زمین را واگذار کنند. جالب است بدانید که در انگلستان و سوئد هم چیزی به اسم مالکیت زمین وجود ندارد. این همان طرح حذف قیمت زمین است؛ اما چهجوری این اتفاق میافتد؟
شروع میکنیم
دولت زمینهایی را که در اختیار دارد شناسایی میکند.
مردم میآیند
مردم برای گرفتن زمین مراجعه میکنند.
تعریف مردم: کسانی که خانه ندارند.
شرایط مردم: 1- متاهل باشد 2- خانه نداشته باشد 3- در این مدت از هیچ امکان دولتی استفاده نکرده باشد (زمین، مسکن یا وام یارانهدار) (وام 18میلیونی مسکن جزو امکانات دولتی نیست)
4 - ساکن محل باشد (این شرط را برای این گذاشتهاند که یک عده آدم زرنگ به فکر سوءاستفاده نیفتند).
ایول تعاونی
هر کس این 4 شرط را داشت میتواند با چند نفر دیگر (حداقل 7 نفر) یک تعاونی تشکیل بدهد. برای این کار باید به اداره تعاون مراجعه کرد.
برو اداره مسکن
اداره تعاون شرایط را برای تکتک افراد تعاونی میسنجد (همان 4 شرط بالا را) و اگر مشکلی وجود نداشت، آنها را به اداره مسکن معرفی میکند.
این هم زمین
اداره مسکن به تناسب زمین را در اختیار تعاونیها قرار میدهد. به طور متوسط هر 80 تا 100نفر به یک هکتار زمین نیاز دارند. در این مرحله دولت زمین را با یک یادداشت تفاهم و بدون بستن قرارداد برای آمادهسازی در اختیار تعاونیها قرار میدهد.
وامها شروع میشوند
تعاونی از اعضایش پول جمع میکند و آمادهسازی را شروع میکند.
توضیح: آمادهسازی یعنی راهانداختن تاسیسات آب و برق و گاز و آسفالت و...
همین جا دولت مصوب کرده که به هر واحد مسکونی برای آمادهسازی یک میلیون تومان وام بدهند.
قرارداد میبندیم
در تمام مراحل روی کار تعاونیها نظارت میشود. وقتی که 40-30درصد کار جلو رفت و وزارت مسکن مطمئن شد که کار انجامشدنی است، قرارداد اجاره زمین را با تعاونی میبندد. مبلغ اجاره 20درصد قیمت منطقهای زمین است که چیزی حدود 15هزار تومان در سال میشود.
توضیح- تعریف قیمت منطقهای: قیمتی که دولت بر اساس آن مالیات میگیرد؛ تقریبا یکپنجاهم قیمت معاملاتی.
قرارداد 99ساله است، کسی هم نمیتواند لغوش کند مگر اینکه بخواهید خانه را خراب کنید و دوباره بسازید.
نقشهات را بیاور
بعد از بستن قرارداد باید نقشه و مشخصات ساختمان را تهیه کنید. این نقشه باید از طریق نظام مهندسی به تصویب برسد و در نهایت وزارت مسکن هم آن را تایید کند و ساختوساز شروع شود.
نکته: کار ساختوساز فقط باید توسط کسی که پروانه صلاحیت فنی ساخت دارد انجام شود.
بعد از شروع ساختوساز شما را به بانک معرفی میکنند و شما میتوانید برای هر واحد 14میلیون تومان وام بگیرید. قرارداد این وام را خود بانک میبندد. تضمینش هم که همان خانه در حال ساخت است. بازپرداخت وام هم 15ساله و به صورت پلکانی است.
مبارک باشد!
اگر تعاونیها در ساخت واحدها از فناّوریهای جدید مورد تایید وزارت مسکن استفاده کنند بخشی از سود تسهیلات تا 4 واحد درجه از سوی دولت یارانه پرداخت میشود، به علاوه برخی امتیازات دیگر مثل معافیت سود بازرگانی برای واردات فناّوری و استفاده از فاینانس تا 80درصد هزینه تولید فناّوری.
زندگی دور، در شهر نزدیک
بردن خانه و زندگی به شهرهای نزدیک در اطراف یک شهر بزرگ با بازار کار فراوان، طبیعی و منطقی است و خیلی جاها هم رواج دارد. این روشی است برای فرار از گرانی شهرهای بزرگ؛ کاری که خیلیها در تهران با رفتن به شهرکهای حوالی کرج، اندیشه، مارلیک، واوان و خیلی جاهای دیگر انجامش میدهند.
این روزها مسئولان دولتی هم جوانترها را تشویق میکنند تا سرمایهشان را به جای پول رهن دادن در تهران، صرف خرید خانه در شهرکهای اطراف کنند. اما واقعا کیفیت زندگی در این شهرها و امکان رفت و آمد به محل کار (در تهران) آنقدر خوب هست که مردم را تشویق به رفتن کند؟
شهر اندیشه، یکی از گزینههای اصلی برای مدل زندگی جدید است. مردمش که میگویند زندگی در چنین شهرکی از زندگی در خیلی جاهای تهران از نظر رفتوآمد به محل کار راحتتر است.
وقتی 13 ـ 12 سال پیش، شرکت تعاونی فرهنگیان برای معلمهایش زمینهای این منطقه را با گچ به قطعههای 1000 متری تقسیم کرد، کسی به اندیشهاش هم نمیرسید روزی شهر اندیشه بشود یک مامن درست و حسابی برای تهرانیها و آدمهایی که کار و بارشان به تهران بند است. اوایل اینجا زیرنظر شهرداری شهریار اداره میشد تا اینکه کمکم از 7 فاز شهر اندیشه، فاز اولش آنقدر رونق پیدا کرد که اندیشه برای خودش صاحب شهرداری بشود.
حالا کی میرود این همه راه را؟
توی انبوه ماشینهای ریز و درشتی که از جاده مخصوص کرج راهشان را به سمت چپ کج میکنند تا پی تابلوهای «اندیشه»، «شهریار»، «مارلیک» و... را بگیرند، اتوبوسی به رنگ سبز فسفری، سلانه سلانه برای خودش مسیر را طی میکند. راننده غیر از اینکه باید حواسش به جاده باشد، یک مشغولیت فکری مهم هم دارد؛ 25 تومانی در این مسیر، حکم لنگه کفش در بیابان را دارد.
کرایه اتوبوس ریالی خط میدان آزادی – اندیشه 175 تومان است. کسی هم ناراضی پیاده نمیشود چون مسافرها حتی به اندازه نصف مسیر میدان آزادی تا میدان انقلاب هم توی راه نبودهاند. فقط نیم ساعت چرخهای اتوبوس با سرعت تقریبی 60 کیلومتر در ساعت چرخیده و رسیده به شهر اندیشه.
این زمان رفت و آمد کوتاه، دلیلی شده برای آنهایی که هر روز کله صبح میآیند تهران سر کار و عصر برمیگردند سر خانه و زندگیشان؛ البته مسیر، آنقدرها خلوت و اتوبانی نیست که رفت و آمد با سواری آنچنان فرقی داشته باشد. با این وجود، از هر نقطه شهر که بخواهی، سواریهای مسافربر با 700 تومان تو را میرسانند به میدان آزادی. برای شهر اندیشهایها، هنوز میدان آزادی دروازه ورود به تهران است.
البته در طول مسیر تقریبا 30 کیلومتری، آنقدر تابلوی چپ و راست و ورودی و خروجی هست که آدم ناوارد، به جای اندیشه ممکن است از ملارد و سرآسیاب سر در بیاورد. بهترین کار برای آنهایی که دفعه اولشان است و با سهمیه 5/3لیتری بنزین خودشان میخواهند این راه را بروند، این است که جای امنی کنار جاده، منتظر اتوبوس آزادی - اندیشه باشند، بعد بیندازند پشت همین اتوبوس سبز فسفری تا خود شهرک.
زندگی هم میشود کرد؟
فاز 2 اندیشه هنوز مثل محدودههای تازه رونق گرفته تهران به رنگ قهوهای و آجری است. از ظاهر مجتمعهای مسکونی انبوهسازی شده پیداست که کار دست بانک مسکن یا شرکتهایی مثل «پگاه» است. یک استادیوم فوتبال هم فضا را (از سال1383) با کلاس کرده و بروبچ هر روز توی زمین خاکیاش دنبال توپ میگذارند. اینجا کار کسی لنگ نمیماند؛ یک ترهبار جمع و جور هست و به تعداد کافی مغازههای خواروبار و لبنیاتی. عوضش خیابانهای فرعی این فاز را که تو بروی، خانههای ویلایی شهر اندیشه با متراژ بالا به چشم میآیند و آدم را یاد شهرستان و زندگیهای آرام میاندازند.
راسته خیابان اصلی این فاز، مثل تهرانسر است؛ شلوغ و پرانرژی؛ بهخصوص عصر به بعد و دمدمای غروبش که ملت میزنند بیرون و آن 3 میدان اصلی میشود پارک بازی بچهها. زندگی اینجا به طرز اندیشمندانهای دارد روال عادیاش را میگذراند. «صنعتی» بنگاهدار این فاز که خیلی خوب گچریزیهای روزهای اول شهر را به یاد میآورد، خودش همین مغازهای را که حالا محل کسبش است 10 سال پیش، 20 هزار تومان خریده ولی حالا با آن، 2 صدم مترمربع از مغازه او را هم نمیشود صاحب شد.
اختلاف قیمت، فقط نیم ساعت
اگر تا اینجای گزارش، شاد و خوشحال به اندیشه زندگی در اندیشه افتادهاید، یک لحظه صبر کنید. قیمتهای اینجا فقط به قاعده نیم ساعت با تهران تفاوت دارد. خانه و ملک قطعا ارزانتر است، اما شرایط خرید و فروشاش اصلا شباهتی به نقل و نبات ندارد. پایه خرید و فروش آپارتمان در این شهر، متری 600 هزار تومان (تا تاریخ 20/4/86) است. البته محدوده قیمت بین متری 490 تا 750هزار تومان هم نوسان دارد.
حالا دیگر زمینهای اینجا ارزش ساخت و ساز و بهویژه انبوهسازی پیدا کرده و دولت و بانک مسکن هم حسابی دارند حمایت میکنند. به گفته بنگاهدار فازیک شهر «اگر کسی میخواهد اینجا بیاید، دیر بجنبد ضرر کرده؛ شهر دارد شکل میگیرد و هر چه زودتر باید خودت را داخلش جاگیر کنی». او میگوید از چند وقت پیش رشد قیمت در اندیشه سریعتر از همیشه بوده و الان پیشفروش آپارتمانها، متری 820 هزار تومان است اما همین یک ماه پیش با متری700هزار تومان هم میشد معامله را جوش داد.
اوضاع بهتر شده
در بحث مسکن یک ضریبی وجود دارد به اسم ضریب خانوار به واحد مسکونی که نشاندهنده تعداد خانوار ساکن در هر خانه است. این ضریب 10سال پیش 14/1 بود؛ یعنی 114خانوار در 100تا خانه.
این عدد حالا تقریبا رسیده است به 1/1؛ یعنی 110 خانوار در 100 تا خانه؛ یعنی اوضاع کمی بهتر شده. منتها به گفته وزیر مسکن، اتفاقی که در کنار کمشدن این عدد افتاده این است که این تغییرات به نفع طبقه قوی و متوسط جامعه رخ داده، نه به نفع طبقه ضعیف؛ یعنی ما در این سالها ساختوساز خوبی داشتهایم ولی توزیعاش مناسب نبوده.
راه میانبر
برای اجرای برنامههای وزارت مسکن برای بهبود وضعیت مسکن، طبق ماده127 قانون اساسی به 10نفر این اختیار داده شده که برای تسریع در کارها و کاهش بوروکراسی، در صورت لزوم به جای رئیسجمهور و هیات وزیران تصمیم بگیرند؛ نمایندگان وزارت مسکن، وزارت اقتصادی و دارایی، وزارت جهاد کشاورزی و چند نماینده ویژه رئیسجمهور.
ماده127 قانون اساسی: دولت و رئیسجمهور میتوانند اختیارات خودشان را به یک یا تعدادی از وزرا یا غیروزیر واگذار کنند.
خانه، روی موج گرانی
سرپناه متری چند؟ به قیمت یک عمر زندگی! بازار مسکن، مثل بورس است، با این تفاوت که شاخصش یکسره سر بالایی میرود و خسته هم نمیشود. با این وجود، با فرض ثابت ماندن قیمتها از تاریخ تنظیم این منوی قیمت(20/4/86)، هزینه خرید و اجاره مسکن در 26 نقطه تهران را گرفتهایم. وقتی جدول را سیر میکنید، مواظب قلبتان باشید. چشمها که قطعا 4 تا میشود!
اندیشه متری چند؟
گران است؛ البته به نسبت جیب یک جوان تازه پا به زندگی گذاشته که پول و پلهای از پدر یا پدرزن بهاش نرسیده. اما باز میشود یک چنین جایی رؤیای خانهدار شدن را محقق کرد. این هم نمونه کالاهایی که در این شهر عرضه میشود:
سید جواد رسولی - ایمان جلیلی- مهمد امین