- سقوط مرگبار
اين پسر 5ساله كه علي ولي نام داشت چند روز قبل درحاليكه قصد داشت از تخت خوابش پايين بيايد از پنجره اتاقش كه در طبقه دوازدهم برجي واقع در پرند است سقوط كرد و جان باخت. پدر او در گفتوگو با همشهري اين حادثه تلخ را اينطور بازگو كرد:« خانه ما در طبقه دوازدهم برجي در پرند است. آن شب من، همسرم و پسر بزرگترم مشغول تماشاي تلويزيون بوديم و علي با برادر 11سالهاش محمد حسين در اتاقشان بازي ميكرد.
همهچيز عادي بود كه ناگهان محمد حسين دويد و گفت علي. من نفهميدم منظورش چيست. رنگش پريده و خشكش زده بود. فقط من را نگاه ميكرد كه سرش داد زدم كه چه شده و او گفت علي افتاد پايين. هنوز نميدانستم چه ميگويد. دويدم سمت اتاق و همه جا حتي زير تخت را جستوجو كردم اما علي نبود. ديدم پنجره نيمه باز است. وقتي نگاه كردم ديدم مردم جمع شدهاند.
نميدانيد با چه حالي 12 طبقه را با پله پايين رفتم. خدا اين شرايط را نصيب هيچ پدر و مادري نكند. وقتي بالاي سر پسرم رسيدم ديدم آرام روي زمين افتاده است. بينياش خونريزي كرده بود. دستم را روي گلويش گذاشتم اما نبض نداشت. بغلش كردم و با كمك يكي از همسايهها او را به درمانگاه رسانديم اما همهچيز تمامشده بود. منتظر مانديم تا پليس و مأموران پزشكي قانوني آمدند و جنازه جگر گوشهام را تحويل گرفتند.
- علت حادثه
پدر داغدار درباره علت سقوط پسرش ميگويد:«چون خانه ما در طبقه دوازدهم است نميتوانستيم براي پنجرهها حفاظ نصب كنيم. اما يك توري آلومينيومي جلوي پنجره اتاق بچهها بود كه در طوفان چند وقت قبل از جايش كنده شد. آنطور كه پسرم ميگويد او و علي روي طبقه دوم تختشان مشغول بازي بودند و وقتي بازيشان تمامشده بود ميخواستند از تخت پايين بيايند. خودشان پله تخت را برداشته بودند و از تخت بالا و پايين ميرفتند. محمد حسين چون بزرگتر بود راحت از تخت پايين آمد اما علي از سمت پنجره دستش را به تخت گرفت تا پايين بيايد. او اسباببازياش را به برادرش داد و پايش را روي لبه پنجره گذاشته بود اما وقتي ميخواست پايين بيايد يك لحظه دستش را رها كرد تا سرش را بخاراند كه درست در همان زمان از پنجره بيرون افتاد و سقوط كرد. »
- اهداي زندگي
درحاليكه چند ساعت از مرگ علي گذشته بود مسئولان بانك اعضاي كشور پيشنهاد كردند برخي از اعضاي بدن پسربچه به بيماران نيازمند اهدا شود.پيشنهادي كه با موافقت پدر داغدار مواجه شد:« من حال خوشي نداشتم و هنوز بهدليل مرگ پسرم شوكه بودم كه به من گفتند برخي از اعضاي بدن علي را ميشود به بيماران نيازمند اهدا كرد.
وقتي اين پيشنهاد را شنيدم خيلي سريع با آن موافقت كردم. چون جگر گوشهام رفته بود و راهي براي برگشتش نبود. با خودم فكر كردم اگر اعضاي بدنش اهدا شود او هم راضي است و با اين كار كمي از رنج ما هم كم ميشود. همان موقع بود كه رضايت نامه اهداي اعضاي بدن را امضا كردم و آنطور كه پزشكان گفتند دريچه قلب و برخي نسوج پسرم از او جدا و به چند بيمار اهدا شد. چند روز بعد هم او را در گلزار شهداي يافت آباد دفن كرديم.»
نظر شما