وی از نعمت شاگردی و همراهی با برترین و زبدهترین فقیهان، فیلسوفان و عارفان آخرین نسل از این سلسله بهرهمند شد و خود از آخرین بازماندگان این حوزه غنی و پرآوازه قرار گرفت.
حضور در درس منظومه آیتالله شاهآبادی و استفاده از مباحث عرفانی ایشان، سالها ملازمت با مرحوم آیتالله سیدعلی حایری (معروف به سیدعلی مفسر) بهعنوان شاگرد اختصاصی و انحصاریای که آن مرحوم تربیت او را بهطور ویژه برعهده گرفت، حضور در درس اشارات مدرس چیرهدست فلسفه مشاء مرحوم میرزاطاهر تنکابنی، و بهرهمندی از محضر فقیه، عارف و فیلسوف کمنظیر مرحوم آیتالله میرزا ابراهیم امامزاده زیدی و دیگر شخصیتهای بینظیر آن روز تهران همچون میرزا مهدی آشتیانی، میرزا احمد آشتیانی، میرزا عبدالعلی تهرانی، مرحوم شیخ محمدحسین زاهد و شیخ مرتضی زاهد، و... همه فرصتهایی ویژه بود که نصیب کمتر کسی میشد.
استاد حقشناس، گرچه در علوم ظاهری و دانش فقه به کمال رسید و مجتهدی صاحبرأی و فیلسوفی اهل نظر بود لیک هرگز به دام ظاهرگرایی گرفتار نیامد. همانگونه که در اوج تقوی و تقدس شاگردان خویش را به شدت از تنسک و خشکه مقدسی برحذر میداشت، از سوی دیگر عرفان او نیز در پیوند با شریعت و برآمده از مکتب اهلالبیت(ع) بود.
بارها از ایشان شنیدم که میفرمود: استاد کامل عرفان و اخلاق، باید خود در فقه و دانش شریعت، صاحبنظر و مجتهد باشد تا هم از مرز شریعت عبور نکند و هم مقلدوار به ظواهر اصالت ندهد.
استاد حقشناس بهشدت از عوامفریبی به نام دین و «تجارت عرفانی» بیزار و بهدور بود و از این که عدهای به نام عرفان به تکسب و مریدبازی میپردازند سخت نگران بود و بارها میفرمود: اینها مصداق «مستأکل به دین» هستند.
و خود نیز از هر آنچه که رنگ و بویی از «تجارت دینی و عرفانی» میداد گریزان بود. تا جایی که بارها خصوصی از ایشان شنیدم که «من از روزی که به امر آیتالله بروجردی بهعنوان امام مسجد امینالدوله به تهران آمدم تاکنون هیچ تغییری در ظاهر خود ندادهام.
آنگاه خاطرهای را از آیتالله بروجردی به یاد میآوردند به این مضمون که «مدتی بود که به تهران آمده بودم، روزی به دیدن استادم آیتالله بروجردی رفتم، در محضر ایشان مسألهای از باب «خمس» مطرح شد و من نظریهای غیرمشهور را تقویت کردم و به کلامی از میرزای قمی استشهاد کردم.
آقای بروجردی خیلی خوشحال شدند از این که میدیدند من مباحثات و مطالعات علمی خود را در تهران نیز کم نکردهام. آنگاه رو به اطرافیان کردند و گفتند: «من از آقا شیخ عبدالکریم خیلی خوشم میآید چون برخلاف برخی افراد، با آنکه در تهران موقعیت مناسبی دارد نه از فعالیتهای علمیاش کم کرده و نه ظاهر خود را تغییر داده، حتی محاسن خود را هم بلندتر نکرده است.»
مدیر مرکز اسلامی هامبورگ