اگر چه معتقدم این جایزهها نیست که به امثال دکتر شکرخواه اعتبار میدهند؛ بلکه مرزهای کاری و حرفهآی و شخصی که امثال دکتر شکرخواه طیکردند و خود را به این پایه برکشاندند است که به جایزهها اعتبار میبخشند.
به قول مولوی:
مادح خورشید مداح خود است
آنکس که به امثال دکتر شکرخواه اعتنا میکند و برایش بزرگداشت و جایزه برگزار میکند، در واقع اعتبار و ارزش کار خود را هم بالا میبرد و متر و معیاری را هم بنا میگذارد که اگر در سالهای آتی قرار است به فرد و کسی دیگر چیزی اعطاء کند، اعتبار گذشته خود را هم پیش چشم داشته باشد.
نگارنده این بختیاری را داشت که ده سالی همکار دکتر یونس شکرخواه باشم. ۵ سال اول در نشریه کتاب هفته که به دلیل شیفت متفاوت کاری کمتر همدیگر را میدیدیم و پنج سال دوم در همشهریآنلاین که در این دوره کاری روابط ما از سطح دو همکار به دو دوست ارتقاء یافت و او شد دوست خانوادگی ما و به گمانم هنوز نقاشی دخترم در دفتر کارش در دانشکده مطالعات جهان نقشبند دیوار باشد.
من تنها روزنامهنگاری بودم که وقتی شنیدم دکتر یونس شکرخواه به خواست و دعوت دکتر حسین انتطامی، برای تاسیس و راهاندازی همشهریآنلاین به این روزنامه میآید بلافاصله تقاضای انتقال از تحریریه همشهری به آنجا را کردم. دوست داشتم وارد فضای حرفهای کار روزنامهنگاری آنلاین شوم، اما بیش از آن میخواستم این کار را در کنار فردی بیاموزم که از او به عنوان کدخدای اینترنت یاد میکردند و بخشی از خلق و خوی کاری و شخصیاش را در دوران کتاب هفته و به خصوص با سید فرید قاسمی عزیز تجربه کرده بودم.
از فرید قاسمی صحبت کردم یاد خاطره ای مشترک افتادم. یکبار که آقای شکرخواه برای شرکت در همایشی به کشور تونس رفته بود، سید فرید که استاد طرازکردن اسامی همجنس و جناسسازیهای ادبی بود، به من زنگ زد وگفت: سید! میتونی یک خبر کوتاهی درست کنی و تیتر بزنی "یونس در تونس"!؟ ابتدا خندهام گرفت و بعد ذهنم رفت به موقعشناسیهای این گونه او که در زمان و مکان درست تیری را به هدف مینشاند. من که آن روزها برخی از خبرهای صفحه آخر همشهری را تهیه میکردم، این توصیه را عملی کردم تا چنین تیتر طنازانهای نیز در تاریخ مطبوعات ایران ثبت و ضبط شود.
دوستان دیگری که به بخش آنلاین آمدند، همه ابتدا علاقهای به آمدن به این بخش نداشتند و بخشی از آن بازمیگشت به کار در روزنامه چاپی که عملا یک سوم کار در فضای آنلاین وقت و انرژی میبرد و میبرد و خود میگفتند که به اینجا تبعید شدند (از بخش چاپی)، اما چند مدتی که گذشت فهمیدند عجب تبعیدگاه با صفایی است و به قول حافظ: "من آزادی نمیخواهم که با یوسف(یونس!!) به زندانم" تبعیدگاه اولیه شد مامن و جایگاهی برای جمعی همدل که هیچگاه حس نکردند فردی به عنوان رئیس (و نه سردبیر) بالای سر آنهاست و بعدها همشهریآنلاین شد جایی که برای آمدن به آن بین روزنامهنگاران همشهری دعوا بود و به گمانم هنوز هم هست.
راز این علاقهمندی در یک نکته نهفته بود و آن حرمت نهادن و انسانیدیدن همکاران و زیردستان. در فضای کار رسانهای اگر چه محیط فرهنگی است اما هستند افرادی که به همکاران و زیردستان به عنوان ابزار نگاه میکنند و زیردستان هم اگر آدمهای سرکش و منتقد و معترضی نباشند مجبورند تحمل کنند و دم بر نیاورند و آنها هر کار که بخواهند میکنند. به قول سعدی:
چه کنند اگر تحمل نکنند زیر دستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشاهی
آقا یونس اما این گونه نبود. اخلاق برایش مهمتر از کار بود و همین مسئله سبب میشد که بعدها کار خود بیاید. به قول مولوی:
هر که کارد قصد گندم باشدش
کاه خود اندر تبع میآیدش
از همان ابتدا تمامی بچهها را به اسم کوچک صدا میزد و همین خود گارد اولیه صلب و سخت ارتباط را باز میکرد و نشان میداد که یونس استاد بازکردن گاردهاست. به گمانم او از معدود سردبیران مطبوعات ایران است که سه برابر نیروهایش کار میکند. بنا بر این همه ما همیشه شرمنده بودیم که کم کار میکنیم. (البته به دیگر دوستان و همکاران جسارت نشود که سخت پرکارند و بیشتر خودم را میگویم) اما یکبار هم نشد که او به روی کسی بیاورد که چرا کم کار میکنی. اگرچه همچنان که در بالا توضیح دادم حجم کار در رسانه آنلاین دو تا سه برابر رسانه چاپی است.
نوعدوستی و انسانیت و رفاقت برایش مهمتر از کار و خبردادن بود و بارها و بارها شده بود که حوزههای خبری بر و بچهها را خودش با مطالبی پر میکرد. سرعت دستش در خبردهی سه برابر تندترین فرد تحریریه بود به همین دلیل یک ساعت خبردهی او برابر سه ساعت کاری ما بود. همین نوع نگاه بود که سبب شد و میشود تا برو بچههای همشهریآنلاین در روزهای تعطیل هم سری به تحریریه بزنند و یا از هر جای این دنیای خاکی خبری و مطلبی را برای آن لود کنند. همشهری آنلاین در تمامی این سالها حتی یک روز هم تعطیل نبود و این البته از دغدغه و تعهد کاری دکتر شکرخواه حاصل شده است.
دکتر شکرخواه دستی بخشنده و بی بخل در آموختن دارد و به گمانم آنهایی که در همشهریآنلاین ذوق و شوق آنلاینشدن داشتند و دارند، اگر خرده شرری از روزنامهنگاری در وجودشان باشد، باید فرصت را مغتنم بشمارند و کار را از او بقاپند. مهمترین نکته در آموختن او این است که فرد را صاحب نگاه نسبت به آن موضوع میکند. به همین دلیل آنهایی که در همشهریآنلاین مدتی کار کردهاند شاید تکنیسین روزنامهنگاریآنلاین نباشند، اما فهمی چند لایه از روزنامهنگاری آنلاین دارند، چرا که تمامی امور مربوطه را عینا پیاده کردهاند.
همشهریآنلاین رسانهای است که مهر و نشان دکتر یونس شکرخواه را بیش از هر رسانه آنلاین دیگری بر خود دارد و در تار و پود آن میتوان رد پاهایی که او گذاشت را پیدا کرد. یونس اما یک ایراد دارد و آن سیگار کشیدن اوست. من ضد سیگار اما به خاطر دهها خصلت نیکویی که این دوست و استاد دیرین دارد، همصحبتی و همنشینی با او را با تحمل همین دود سیگار ترجیح میدادم و میدهم اگرچه هر روز دعا میکنم که کمتر سیگار بکشد و سیگار را به کناری نهد و مواظب سلامتی و صحت تن و روانش باشد.
تنش به ناز طبیان نیازمند مباد
*توضیح: این یادداشت قرار بود هفته گذشته و همزمان با مراسم اعطای جایزه دکتر نطقی به دکتر شکرخواه در یکی از روزنامهها منتشر شود اما تاخیر در انتشار سبب شد تا در اینجا منتشر شود. دکتر شکرخواه میگفت که انتشار مطلب در روزنامه مطلب و نوشته را دفن میکند. شاید خیریتی بود که این مطلب دفن نشود و هر بار که صدایش می زنند یک اجابتی کرده و بالا بیاید.
نظر شما