حالتی که در آن، همزیستی مسالمتآمیز و شرافتمندانه رواج دارد و جزء ارزشمندترین و اصولیترین نیازهای بشری است که در سایه آن، زندگی اجتماعی در تعادل و توازن به سر میبرد و آدمیان به جای درگیری و اختلاف، توان خود را در جهت تأمین زندگی مناسب به کار میگیرند.
متن قابل اعتماد اسلامی، یعنی نص اصیل قرآن جنگ را فقط در حالات استثنایی، مشروع تلقی کرده و مقرر داشته است. روشن است که منظور از اصالت صلح، پذیرش صلح در هر شرایطی نیست.
امام خمینی رحمتالله علیه فرمود ما صلح میخواهیم و خیلی هم میخواهیم. رهبرمعظم انقلاب اسلامی ایران میفرماید: آرزوی من ترجمه کتاب صلح امام حسن بود.
به گفتهی شهید مطهری، دین البته باید طرفدار صلح باشد. قرآن هم میگوید وَالصُّلْحُ خَیرٌ اما باید طرفدار جنگ هم باشد؛ یعنی در آن جا که طرف حاضر به همزیستی شرافتمندانه نیست... اسلام میگوید صلح، در صورتی که طرف آماده و موافق با صلح باشد، اما جنگ، در صورتی که طرف میخواهد بجنگد. به نوشته آیتالله دکتر سید مصطفی محقق داماد: در سنت معصومان(ع) ـ چه سنت قولی و چه سیره فعلی ـ دعوت به صلح وجود دارد:
الف) از پیامبر(ص) رسیده است: ای مردم! آرزوی روبروشدن با دشمن را مکنید، از خدا عافیت بطلبید.
ب) از حضرت علی(ع) منقول است که فرمود: هر که از شما درخواست سِلم و آشتی کرد، از او بپذیرید.
پ) در عهدنامه جاودان امام علی(ع) به مالک اشتر آمده است: صلحی را که رضایت الهی در آن است و دشمن به آن دعوت کرده است، رد مکن.
ت) از امام باقر(ع) روایت شده است: رسول خدا(ص) در سال صلح حدیبیه با اهل مکه فروتنی ورزید.
در دیباچه اساسنامه سازمان یونسکو نیز آمده است: حکومت های کشورهای عضو این اساسنامه به نمایندگی از جانب ملت خود اعلام میدارند: از آنجایی که جنگ ابتدا در ذهن نطفه میبندد، دفاع از صلح نیز از همین حیطه باید آغاز گردد... صلحی که بر مبنای ترتیبات سیاسی و اقتصادی حکومت ها حاصل شود، نمیتواند حمایت همگانی پایدار و صمیمانه ملت ها را جلب کند و چنانچه بخواهیم صلح فرو نپاشد، باید بر مبنای همبستگی فکری و اخلاقی کل بشر بنا شود. به این دلایل کشورهای عضو، توافق میکنند و مصمماند که وسایل ارتباط میان ملت ها را ایجاد و از آنان برای تفاهم متقابل و شناخت بهتر و کامل تر ملت ها از یکدیگر استفاده کنند.
- سیاستهای جنگ طلبانه غرب در یک قرن گذشته
سیاستهای جنگ افروزانه درجهان معاصر، به ویژه درغرب، بشریت را با ناامنی و پیامدهای دلخراش جنگها روبرو ساخته است. به عنوان نمونه، فقط به جنگ های دو دولت آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی، متحد خاورمیانهای این دو دولت نگاهی خواهیم انداخت و یاداور میشویم که در اروپای غربی از قرن هجدهم، بیش از 150 جنگ و حدود 600 درگیری نظامی صورت گرفته است.
تیموثی مک گراث در 22 سپتامبر 2014 در مقاله ای نوشت که اکنون آمریکا در 134 کشور به جنگ یا درگیری نظامی مشغول است اما مقامات این کشور، با تغییر واژگان و استفاده از اصطلاحاتی همچون استفاده از زور، به کار گیری سلاح علیه تهدیدهای امنیت ملی، ائتلاف بینالمللی علیه تروریسم، نزاع مسلحانه و امثالهم در تلاشند تا نامی از جنگ نبرند.
هدف دولت آمریکا این است تا با نام نبردن از جنگ های این کشور، هم از حساسیت افکار عمومی بکاهد و هم ناچار نشود به منظور کسب مجوز جنگ نظامی، کنگره را وارد موضوع کند. کنگره آمریکا آخرین بار در سال 1942 میلادی و در زمان جنگ جهانی دوم، و پس از آن، در جریان جنگهای بعدی همچون ویتنام و جنگدوم در عراق، مجوز اقدام نظامی را صادر کرده است. بدین ترتیب، آمریکا در حال حاضر رسما در هیچ کشور نمیجنگد اما همانگونه که جرمی اسکاهیل نویسنده ی کتاب جنگهای کثیف آمریکا درمصاحبه اختصاصی با واحد مرکزی خبر درلندن 2013 کتابش را به ما نشان داد و به این مطلب اشاره کرد، آمریکاییها، کل جهان را صحنه نبرد و خود را در آن، فعال میدانند.
براساس قانون مصوب سال 1973 درآمریکا، اختیارات رئیس جمهور به اندازه ای گسترش یافت که به نظر شماری از کارشناسان خدمات پژوهشی کنگره وی برای وارد کردن کشور به جنگ، احتمالا دیگر نیازی به اجازه کنگره ندارد. جنگهای اخیر آمریکا در افغانستان و عراق احتمالا آخرین باری بود که آمریکا، با روشهای معمول و آشنا همچون اعزام نیروهای زمینی در یک کشور دیگر و هزینههای فراوان، در پی رسیدن به اهدافش بر آمد. شمار نظامیان آمریکا در سال 2008 میلادی در عراق، به 187900 نفر رسید و در افغانستان نیز تعداد سربازان آمریکایی تا یکصد هزار نفر بالغ شد اما اکنون زمان این گونه جنگ ها به سر آمده است.
نگاهی به تعریف جنگ در دائره المعارفهای نظامی جدید مثلا مدرسه کندی هاروارد به نوشته لیندا بیلمز یا یو سی ال ای ، نوشته مایکل اینتریلیگیتور نشان میدهد هر جا که آمریکا از ابزارهای تهاجمی همچون پهپاد بهره میبرد، در حال جنگ است حتی اگر رسما اعلان جنگ نکرده باشد. با این تعریف جدید، آمریکا اکنون در پنج کشور عراق، افغانستان، پاکستان، سومالی و یمن، در حال جنگ است. در سال 2003 میلادی، فرماندهی عملیات ویژه آمریکا ، یکی از 9 سازمانی که ستاد مشترک فرماندهی نیروهای جنگی را تشکیل می دهد، اعلام کرد که در 134 کشور، مشغول اقدامات ویژه است یعنی یا به ماموریت های ویژه می پردازند، یا در حال رزمند و یا به نیروهای نظامی خارجی، آموزش و یا پیشنهاد میدهند.
دولت انگلیس نیز در اغلب جنگهای یک قرن اخیر، شرکت داشته است اما براساس آمار موجود، در 39 جنگ رسما دست داشته است واین کشور نیز دیگر دخالتهای نظامی در کشورهای جهان، از جمله در عراق و سوریه را جنگ نمی نامد تا از پیامدهای اعلان آن در افکار عمومی، در امان باشد.
- آسیب دیدن ایران از جنگهای یک قرن اخیر
به منظور بررسی آسیبهای مردم ایران از جنگهای یک قرن اخیر، به اثرات دو جنگ جهانی اول و دوم و نیز حمله صدام به ایران توجه خواهیم کرد.
در دوران جنگ جهانی اول در سال های 1914 تا 1918 با این که ایران در آن اعلام بی طرفی کرده بود، بخشهایی از ایران توسط نیروهای روسیه و انگلیس اشغال شد. در آن زمان، درگیریهای قبیلهای قدرت مرکزی را در ایران ضعیف کرده بود، همزمان با همه گیر شدن آنفلوآنزای اسپانیایی که باعث مرگ صد میلیون نفر در سراسر جهان شد، این بیماری در ایران نیز شایع شد و هر چند تعداد ایرانیانی که در آن زمان کشته شدند روشن نیست، مجموعهای از قطحی، مالاریا، آنفلوآنزا، و اعتیاد فراگیر به تریاک سبب مرگ و میر شمار زیادی از ایرانیان شد. محمد قلی مجد مینویسد در این قحطی نزدیک به 40 درصد (در بعضی از منابع 25 درصد) از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماریهای ناشی از آن نابود شدند و دولت بریتانیا با خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بینالنهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاستهای مالی، از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران، مسبب اصلی بود.
میروشنیکف نویسنده کتاب توسعهطلبی انگلیس و اشغال ایران1920-1914 درباره خسارات و ویرانیهای ایران در جنگ جهانی اول مینویسد: جنگ جهانی اول برای مردم ایران بداقبالیها و مشقات بیشماری به همراه آورد. مناطق وسیعی در اثر جنگ تخریب شد، دهها هزار ایرانی دچار قحطی شدند یا پس از بیماری مردند، بسیاری زندگی خود را بر اثر عملیات نظامی از دست دادند و یا خسارت دیدند. دفاع از تمامیت ملی در برابر دستاندازیهای قدرتهای بزرگ که هر کدام تسلط بر ایران را پاداشی در نبرد برای مستعمرات جدید و حوزههای نفوذ خود میدیدند، ناممکن بود.
در جریان جنگ جهانی دوم نیز آسیب های فروانی به ایران وارد شد. با این که یک روز پس از آغاز جنگ در سپتامبر 1939 میلادی، ، نخست وزیر ایران، بی طرفی دولت ایران را در این نبرد اعلام کرد و سپس وزیر کشور نیز به کلیه اتباع خارجی مقیم ایران اخطار داد که از هرگونه بروز احساسات منافی با بی طرفی ایران بپرهیزند، در سوم شهریور 1320، نیروهای متفقین (انگلستان و شوروی) بدون توجه به اعلام بی طرفی دولت ایران در جنگ جهانی دوم، به ایران حمله و آن را به سرعت اشغال کردند.
هجوم متفقین به ایران، سرآغاز دههای پر تلاطم در تاریخ سیاسی ایران بود به گونهای که با یورش نیروهای بیگانه تمامیت ارضی وحاکمیت سیاسی ایران پایمال شد و این مسئله باعث شد کشور تا مدتهای مدیدی نتواند خود را از قید و بند قدرتهای سلطهگر برهاند. از نظر اقتصادی، با آن که ایران خود درگیر مشکلات عدیده همچون قحطی و گرانی مایحتاج عمومی بود، میبایست عهده دار مخارج میهمانان ناخوانده خود نیز باشد.
همه راههای کشور به خصوص خطوط راه آهن و شوسه تحت کنترل نیروهای اشغالگر درآمد. نیروی کار ایرانی برای تهیه تدارکات ارتشهای درگیر در جنگ، با نازلترین دستمزد به کار گماشته شد. منابع نفتی کشور غارت شد و بحران غذایی در کشور به اوج خود رسید.
همراه با تمامی این مسائل، سیاستهای پولی مهاجمان و تحمیل مخارج ارتش اشغالگر و هزینههای کمک رسانی به شوروی، ملت ایران را با مشکلات عدیدهای روبرو ساخت. توقف واردات به کشور به علت جنگ، عایدات گمرکی را که یکی از عمدهترین منابع درآمد دولت بود به حداقل رساند و هرج و مرج موجود در کشور نیز جمع آوری هر نوع مالیات را غیر عملی ساخته بود. وضع غیر عادی کشور، فشارهای تورمی را فزایش داد. اشغال ایران از نظر نظامی نیز نتایجی شوم و غیر قابل انکار داشت.
با صدور دستور رضاشاه مبنی بر ترک مقاومت در ششم شهریور، ارتشی که رضاشاه با صرف بودجه و هزینههای گزاف ایجاد کرده بود، به یکباره فروریخت و نتوانست در برابر حمله متفقین، جز مقاومتی بسیار اندک، کاری انجام دهد.
حضور قوای بیگانه از نظر فرهنگی - سیاسی نیز ایران را دستخوش دگرگونی و تحولاتی خطرناک کرد. مجلس دست نشانده، پس از استعفاء و خروج اجباری رضا شاه، ناگهان دگرگون گشت و صدای مخالفت از هر گوشهای برخاست. در صحنه سیاست ایران بار دیگر اشراف و فئودالها به بازیگری پرداختند و سازمانهای حزبی و سیاسی فراوانی شکل گرفتند. حضور نیروهای شوروی در منطقه و تبلیغات و حمایتهای مضر آن، ضمن اینکه مانع استقرار نیروهای دولتی در آذربایجان و کردستان بود، بالطبع موجب گسترش دامنه فعالیتهای ناسیونالیستها در استان هایی از کشور و ادعای استقلال آنها شد.
جنگ تحمیلی عراق با ایران، درسال 1359 طولانیترین نبرد کلاسیک در قرن بیستم و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود. این جنگ در نهایت پس از حدود 8 سال در مرداد 1367 با قبول آتشبس از سوی دو طرف و پس از به جا گذاشتن یک میلیون نفر تلفات و 1190 میلیارد دلار خسارات به دو کشور خاتمه یافت.
- جنبشهای ضد جنگ در جهان
جامعه جهانی در دهه دوم قرن بیست و یکم، با چالشهای جدی در زمینه دستیابی به صلح، امنیت و عدالت روبروست و به منظور تامین، حفظ و بسط صلح در جهان سازمان های فراوانی به وجود آمده اند.
پیروان ادیان گوناگون، از ابتدا با جنگ و جنگ افروزی مخالفت کرده و تلاش کرده اند تا دامنه جنگ را محدود کنند. از ابتدای قرن بیستم، در ازای هر جنگ بزرگ، اعم از جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و جنگ ویتنام، جنبش های ضد جنگ راه اندازی شد و در قرن بیستم، علیه جنگ های آمریکا و انگلیس در افغانستان و عراق، جنبش های ضد جنگ جهانی راه افتاد. جنبش های ضد جنگ، با افزایش آگاهی های مردم درباره جنگ، سازماندهی تظاهرات و تجمعات اعتراض آمیز و گفتگو با مقامات دولت، با جنگ مخالفت می کنند. تظاهرات چند میلیون نفری مردم در قارههای آمریکا، اروپا، آفریقا و آسیا علیه جنگهای افغانستان و عراق، فعالیت جنبشهای ضد جنگ را وارد مرحله ای جدید کرد.
اثر فعالیت جنبشهای ضد جنگ به تدریج آشکار می شود. نظرسنجی موسسه گالوپ در سپتامبر سال 2013 نشان داد که میزان مخالفت مردم آمریکا با جنگ طلبیهای این کشوراز گذشته بیشتر شده است.
مردم آمریکا درحالی با اقدام نظامی کشورشان در سوریه مخالفند که این مخالفت در 20 سال گذشته در قبال جنگ افروزی های دیگر آمریکا سابقه نداشته است. به گزارش گالوپ، فقط 36 درصد از پرسش شوندگان در نظرسنجی گالوپ گفتند که با حمله آمریکا به سوریه موافقند و 51 درصد از مردم آمریکا مخالفت خود را با این اقدام اعلام کردند. گالوپ تاکید کرد آمریکایی ها امروزه در مقایسه با 20 سال پیش، از اقدام نظامی احتمالی علیه کشوری دیگر، کم تر حمایت می کنند.
- غده رژیم صهونیستی
اسراييل از زمان به رسميت شناخته شدن در 1327 خورشیدی ( 1948 میلادی) با کشورهای همسایه خود دچار تشنج بوده و در مواردی این درگیریها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شده است. جنگهای خارجی اسرائیل شامل چهار جنگ اسرائیل و اعراب { 1948 - 1973 } جنگ فرسایشی مصر با اسرائیل (1967 - 1970) و جنگ اول 1982 و دوم 2006 این کشور با لبنان است. جنگهای داخلی اسرائیل نیز شامل جنگ اول یا بیست و دو روزه 2009 و جنگ دوم یا جنگ هشت روزه 2012 و جنگ سوم (2014) با غزه است.
خاطرنشان میشود در آخرین تجاوزی که رژیم صهیونیستی به غزه داشته است علاوه بر تظاهرات میلیونی درسراسر جهان فقط دریکی ازتظاهرات ها درلندن 2014 رسانه های انگلیسی به حضور حدود یکصد هزار مخالف رژیم صهیونیستی درتظاهرات اذعان کردند.
- ضرورت راهاندازی ائتلاف ضد جنگ و تروریسم در ایران
مخالفت با جنگ و هواداری از صلح، بخشی از تمدن ایرانیان بوده است که با پذیرش اسلام به عنوان دین صلح، تقویت شده است. اکنون ایرانیان درداخل وخارج ازکشور چندین مجمع و تشکل با عناوین مشترک صلح تشکیل دادهاند که به ترویج صلح و مخالفت با جنگ میپردازند.
با بررسی عملکرد این گروهها، سازمانها و ائتلافها، ایجاد مراکزی با هوشمندی و توان بالا در ایران برای جلب حمایت جهانی ائتلافهای ضد جنگ از مواضع ایران در مقابل آمریکا در مقطع حساس کنونی ضروری است تا صلح خواهی ایرانیان جهانی شود و پاسخی روشنگرانه درمقابل اسلام هراسی وایران ستیزی باشد.
نظر شما