همشهری آنلاین: دکتر محسن اسماعیلی، دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و عضو حقوقدان شورای نگهبان در جلسه شرح و تفسیر نامه شصت و نهم نهج‌البلاغه می‌گوید: «فتنه این است که روح تعبد در انسان تضعیف شود؛ شبهه در فروع، آغاز فتنه است».

مشروح سخنان دكتر محسن اسماعيلي در پنجمين جلسه شرح و تفسیر نامه شصت و نهم نهج‌البلاغه در ادامه آمده است:

در شرح نامه 69 نهج البلاغه درباره این جمله بحث می کردیم که:وَ تَمَسَّکْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَ اسْتَنْصِحْهُ،امشب و در ادامه به این جمله می پردازیم: وَ اَحِلَّ حَلالَهُ، وَ حَرِّمْ حَرامَهُ .ظاهر معنای این عبارت این است که حلال قرآن را حلال بدار و حرام آن را هم حرام.

این بخش از سفارش امیرالمومنین خیلی مبتلابه ما و از لغزشگاه‌های رایج در زندگی اهل ایمان است و باید خیلی بیشتر به آن توجه کنیم.

مقدمه کوتاه این که بخشی از آیات قرآن به آیات الاحکام معروف است. برخی کارها را حلال و برخی را حرام دانسته است. مثلاً می‌گوید رباخواری حرام است. غیبت و تهمت حرام است. رشوه دادن و گرفتن حرام است. یا مثلاً می‌فرماید نماز و روزه واجب است. خمس هم واجب است. برای انسان مستطیع، حج هم واجب است. در میان فقها معروف است که حدود 500 آیه درباره احکام داریم و از قدیم هم بزرگان ما کتاب‌های خاص آیات الاحکام می‌نوشته‌اند. بنا بر مشهور 500 آیه از آیات الاحکام است ولی اگر دایره احکام را وسیع‌تر بگیریم این تعداد خیلی بیشتر است. به هر حال امیرالمومنین می‌فرمایند که تمسک به قرآن یعنی جدی گرفتن حلال و حرام خدا هم در اعتقاد و هم در عمل. دقت کنید: هم در اعتقاد و هم در عمل. خیلی از ما ممکن است در اعتقاد جدی بگیریم ولی در عمل شل برخورد کنیم. امیرالمومنین می‌فرماید تمسک به قرآن یعنی چسبیدن به طناب قرآن به گونه‌ای که انسان را در تلاطم‌های روزمره نجات دهد به این است که انسان به حلال و حرام‌های قرآن اعتقاد داشته باشد و در عمل هم جدّاً مراقبت کند تا مبادا از واجبات چیزی از قلم بیفتد یا از محرمات چیزی را مرتکب شود. تا اینجا معنای ساده عبارت بالا بود. اما توضیح آن:

اول اینکه انسان باید منشا و مبدا احکام و تشریع را قرآن بداند.

حلال و حرام کردن، کار قرآن است نه کس دیگر. می فرماید: وَ اَحِلَّ حَلالَهُ، وَ حَرِّمْ حَرامَهُ

حرام و حلال مال قرآن است؛ نه من و شما. اگر من و شما چیزی را از جانب خودمان و با فکر ناقص خودمان حلال و حرام کنیم، اسمش می‌شود «تشریع» یا «بدعت» که خودش از بزرگترین محرمات شرعی است. هیچ کس حق ندارد از جانب خودش چیزی را حلال یا حرام کند. به عنوان نمونه قرآن می‌فرماید:

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

در این آیه می‌فرماید 4 چیز را بر شما حرام کردیم: مردار، خون، گوشت خوک و هر حیوانی که موقع ذبح آن بسم الله گفته نشده است.

مومن به قرآن نباید دیگر سوال کند که چه فرقی می‌کند موقع ذبح گوسفند بسم الله گفته شود یا نه. لابد فرق می کرده که قرآن گفته است. چرا؟ ما نمی‌دانیم. گوشت خوک چه فرقی با گوشت دیگر حیوانات می‌کند؟ نمی‌دانم. لابد فرق می‌کرده است که قرآن با این صراحت حرام کرده است. آن وقت در پایتخت شیعه فروشگاه‌هایی باشند که گوشت خوک بفروشند و شیعیان امیرالمومنین هم بگردند و این در و آن در بزنند تا گران تر بخرند و استفاده کنند؟ این تمسک به قرآن است؟

حالا دقت کنید. آیه 116 بلافاصله می فرماید:وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚانَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ

شما حق ندارید از طرف خودتان به دروغ به زبان برانید که این حرام و آن حلال است. این کار شما نیست. نهی می کند. حق ندارید تشریع کنید. این افترا بستن و تهمت زدن به خداست. بعد هشدار مهمی می‌دهد:

انَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ

این ها عاقبت به خیر نمی‌شوند. کسی عاقبت به خیر می‌شود که در حلال و حرام، چشم و گوش بسته تابع قرآن باشد و اگر غیر از این عمل کند «تشریع محَرَم» انجام داده است.

تا اینجا مربوط به اعتقاد به حلال و حرام بود. اما در بُعد عملی:

خیلی وقت‌ها ما به حلال و حرام‌ها اعتقاد داریم؛ ولی در عمل که می‌رسیم شل می‌شویم. با کلاه شرعی بر سر خود و دیگران حلال قرآن را حرام می‌کنیم و حرام قرآن را حلال. انسان باید عملا پایبند باشد.

قرآن دو مثال خیلی جالب در این مورد زده است.

یکی از آن‌ها موضوع ماه‌های حرام است. می‌دانیم در بین ماه‌های 12 گانه چهار تای آن‌ها ماه‌های حرام هستند که جنگیدن در آن‌ها حرام است. قبل از اسلام هم همین بوده است. در سوره توبه می‌فرماید:

إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ... .

حالا ما بپرسیم مگر محرم با صفر چه فرقی می‌کند؟ ذی‌الحجه با شعبان چه فرقی دارد؟ فرق دارد یا ندارد، دستِ من و شما نیست. دست کس دیگری است.

ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ؛ دین محکم اگر می‌خواهید این است که چشم و گوش بسته تبعیت کنید. با زیر پا گذاشتن این حکم به خودتان ستم نکنید. به خدا که ستم نمی‌‎شود. خدا با انسان‌های باتقواست و تقوی هم یعنی همین: هر چه خدا گفته!

بلافاصله در آیه بعد می‌فرماید:

إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ... بى‏ تردید به تأخیر انداختن [حرمت ماهى به ماه دیگر] افزایشى در کفر است ؛

(این توالی آیات خیلی مهم است و دقت در این نکات از ویژگی‌ها و امتیازات تفسیر المیزان علامه است)

در آیه می‌فرماید: حقه‌بازی و جابه جا کردن ماه‌ها ازدیاد در کفر است. آن موقع می‌آمدند می‌گفتند من ماه محرم را یک ماه عقب می‌اندازم تا فعلا بتوانیم بجنگیم. بعدا یک ماه دیگر را به جایش نمی‌جنگیم. چه فرقی می‌کند؟ به این کار می‌گویند «النَّسِیءُ». بعد می‌فرماید: « یُحِلُّونَهُ عَامًا وَیُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِیُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ» ماه‌ها را جابه جا می‌کنند. حرام خدا را حرام می‌کنند با این توجیه که «مگر چه فرقی می‌کند؟». خوب دقت کنید! اصل حرمت را قبول دارند. حرام بودن محرم را هم قبول دارند. بدعت نیست. تشریع نیست. اما در عمل حقه‌بازی می‌کنند. کلاه شرعی درست می‌کنند.

نمونه دیگر مساله «یوم السبت» است؛ یعنی روز شنبه.

داستان مفصلی در قرآن دارد که فقط اشاره می‌کنم. خدا به قوم یهود فرموده بود یک روز در هفته را، روز شنبه، کار نکنید و دنبال درآمد، که از طریق ماهیگیری بود، نروید. برای یادگیری احکام دینتان و رسیدگی به خودتان بگذارید. کما این که برای مسیحی‌ها روز یکشنبه و برای ما روز جمعه را قرار داده‌اند. روز جمعه روز به خود پرداختن و آموزش دین است. در اصول کافی هم روایت داریم که: اُف بر مومنی که جمعه را برای خودش نگذارد. انسان باید در جمعه به خودش و دین و ایمانش و مطالعه احکام برسد. خداوند به یهود گفت روزهای شنبه ماهیگیری نکنید. این‌ها از شنبه نمی‌گذشتند. می‌گفتند مگر شنبه با یکشنبه و دوشنبه چه فرقی می‌کند؟ بعضی هم کلاه شرعی درست می‌کردند. کنار رودخانه گودالی درست می‌کردند و بعد که ماهی‌ها داخل گودال می‌آمدند راه را می‌بستند؛ اما فردا می‌آمدند آن‌ها را از آب می‌گرفتند. کار خودشان را می‌کردند ولی این جوری. کلاه شرعی درست می‌کردند. قرآن این‌ها را فاسق و ملعون می‌داند.

امیرالمومنین در این جمله به ما می‌فرماید مانند یهودی‌ها کلاه شرعی درست نکنید! مانند مشرکان ماه‌ها را جا به جا نکنید!

امیرالمومنین آیا این نامه را به یک ارمنی نوشته؟ نخیر! به حارث همدانی با آن شان و منزلت نوشته است. معلوم است که ما به حلال و حرام خدا اعتقاد داریم؛ ولی حضرت می‌فرماید حلال و حرام خدا را جدی بگیرید.

مثل آن آیه قرآن که می‌فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ ...

خوب اگر ما ایمان نداشتیم که به ما خطاب نمی‌شد: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ».

اما معنی آیه این است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا؛ «جدّاً» آمِنُوا!!

اما معنی آیه این است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا؛ «واقعا و در عمل» آمِنُوا

جمله حضرت امیر هم این طور معنی می‌شود:

وَ اَحِلَّ حَلالَهُ؛ «جدا»!

وَ حَرِّمْ حَرامَهُ «واقعا»!

التزام عملی داشته باش!

اما یک اشاره‌ای هم به جمله دیگری از نهج‌البلاغه بکنم. من و شما که خداوند توفیق ایمان را به ما عطا کرده، نعوذبالله مستقیم نمی‌گوییم که مثلا ربا حرام نیست یا خمس واجب نیست. از کجا شروع می‌کنیم؟ از شک و شبهه! یعنی به تحریک شیطان بیرونی یا ابلیس درون خودمان می‌گوییم: آقا! این که ربا نیست؛ سود پول است. این که رشوه نیست؛ هدیه است. خمس برای چی بدهیم؟ که این‌ها با آن این کارها را بکنند؟ از شک و شبهه شروع می‌شود.

خوب به این آیه دقت کنید:

الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

نزول‌خوارها و رباخوارها مثل کسی هستند که شیطان او را دستکاری کرده. گیج و دیوانه‌اند. پرت و پلا می‌گویند. کج و کوله عمل می‌کنند. چرا؟ چرا گیجند؟ چرا شیطان عقل‌شان را گرفته؟ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا ؛ چون این‌ها می‌گویند: معامله هم مثل ربا است. چه فرقی می‌کند؟ چطور اگه من خانه‌ام را بخرم و بعد گران‌تر بفروشم اشکال ندارد؟ اما اگر پولش را قرض بدهم و بیشتر بگیرم اشکال دارد؟ ربا می‌خورند چون این شبهه برایشان ایجاد می‌شود. نباید بگذاریم این شبهه ایجاد شود. بعد قرآن می‌فرماید: وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا؛ به تو چه مربوط که ربا مثل معامله است؟ اگر مثل هم باشند هم خدا بیع را حلال و ربا را حرام کرده. تو باید پایبند باشی.

اصولا روند انحراف مومنین از همین جا و همین شبهه‌ها شروع می‌شود.

جمله‌ای از استاد، رضوان الله تعالی علیه، یادم افتاد که می‌فرمود: از شبهه ی در فروع آغاز می‌کنند و به انکار در اصول پایان می‌دهند. می‌فرمودند: امام حسین علیه السلام برای جلوگیری از شبهه در فروع قیام کردند. گفت می‌روم برای امر به معروف و نهی از منکر. امر به معروف و نهی از منکر مربوط به فروع است نه اصول. درست است که یزید هیچ اعتقادی به خدا و قیامت نداشت اما شعارش در جنگ با امام حسین، انکار خدا و قیامت نبود. با شعار این که حسین می‌خواهد وحدت مسلمانان را مخدوش کند و قدرت‌طلب است به جنگ آمد. امام حسین هم گفتند از همین جا می‌خواهم جلوی یزید را بگیرم که کار به انکار اصول ختم نشود.

نباید بگذاریم شبهه در فروع شروع شود؛ چرا که انتهایش انکار اصول است.

خطبه 156 نهج البلاغه از آن خطبه‌هایی است که باید هر چند وقت یک بار بخوانیم. کمرشکن است. مردى به پا خاست و گفت: اى امیر مؤمنان (ع)! ما را از فتنه آگاه ساز! و آیا در این‏ باره از پیامبر (ص) پرسشى نموده‏‌اى؟ امام (ع) فرمود: آنگاه که خداوند این آیه را «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون‏» (آیا مردم خیال مي‌کنند همین که مي‌گویند ایمان آوردیم بدون آزمایش رها مى‏‌شوند) نازل‏ فرمود؛ ‏دانستم که فتنه بر ما نازل خواهد شد اما بعد از پیامبر. پرسیدم اى رسول خدا (ص) پس منظور از این آزمایش و «فتنه‏» چیست که خداوند تو را آگاه‏ ساخته؟ پیامبر فرمود: علی جان! فتنه بعد از خودم است. علی علیه السلام عرض کرد اى پیامبر خدا (ص) مگر نه این است که در جنگ احد پس از آنکه افرادى شهید شدند و من از اینکه به سعادت شهادت نرسیده بودم ناراحت‏ شدم به من فرمودى‏ «بشارت باد بر تو که سرانجام شهید خواهى شد»؟ (آنقدر فتنه خطرناکی در پیش بوده که علی علیه‌السلام می‌فرماید مگر قرار نبود من شهید شوم؟ آنقدر جاده لغزنده است که علی علیه‌السلام می‌فرماید نگذار من بعد از شما بمانم)

پیامبر می‌فرماید: «یا علیُّ، إنّ الْقوْم سیُفْتنُون بأمْوالهمْ، ویمُنُّون بدینهم على ربّهمْ، ویتمنّوْن رحْمتهُ، ویأْمنُون سطْوتهُ، ویسْتحلُّون حرامهُ بالشُّبُهات الْکاذبة، والاْهْواء السّاهیة، فیسْتحلُّون الْخمْر بالنّبیذ، والسُّحْت بالْهدیّة، والرّبابالْبیْع»

امتحان، امتحان مالی است. نزول‌خواری و رشوه‌خواری است. حرام‌خواری است. سر خدا منت می‌گذارد که خمس می‌دهد و روزه می‌گیرد. این فتنه است. با همه این‌ها از خدا توقع هم دارد. فتنه این است. لغزشگاه مومنین این است که حرام خدا را با شبهات کاذب و دروغین پوچ درپوچ و به سبب هواهای نفسانی حلال می‌کند. مشروب‌خواری را با هزار بهانه حلال می‌کنند (یستحلون الخمر ویسمونه النبیذ). رشوه را هدیه می‌نامند. ربا را بیع می‌نامند تا وجدان درد نگیرند.

امیر المومنین می‌فرماید به پیامبر عرض کرده: یا رسُول الله، فبأیّ الْمنازل أُنْزلُهُمْ عنْد ذلک؟ أبمنْزلة ردّةٍ، أمْ بمنْزلة فتْنة؟ فقال: «بمنْزلة فتْنةٍ»

از پیامبر می‌پرسد که من به این کسانی که این کارها را مرتکب می‌شوند چه بگویم؟ کافر؟ مرتد؟

فرمود: این‌ها «فتنه» هستند.

فتنه این است که روح تعبد در انسان تضعیف شود.

شبهه در فروع، آغاز فتنه است.

در خطبه 176 هم مشابه آن آمده است:

واعْلموا عباد الله أنّ الْمؤمن یسْتحلّ الْعام ما اسْتحلّ عاماً أوّل، ویحرّم الْعام ما حرّم عاماً أوّل، وأنّ ما أحْدث النّاس لا یحلّ لکمْ شیْئاً ممّا حرّم علیْکمْ، ولکنّ الْحلال ما أحلّ الله، والْحرام ما حرّم الله

اى بندگان خدا ! آگاه باشید مؤمن کسى است که آنچه پارسال برایش حلال‏ بوده هم اکنون حلال بشمرد و آنچه که پارسال حرام بوده الان نیز حرام بداند. و آنچه مردم به بدعت (حلال مى‏‌شمردند) اما بر شما حرام بوده این بدعت‏ حتى ذره‏‌اى از آنها را هم بر شما حلال نمي‌کند، بلکه حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام آن است که خداوند تحریم‏ فرموده است. (یک وقت نگویید همه می‌کنند! بازار فلان طور است! ...) بعد می‌فرمایند که از تجربه پیشینیان درس بگیرید.

بعد می‌فرماید:

إنّما النّاس رجلان: متّبعٌ شرْعةً، ومبْتدعٌ بدْعةً، لیْس معه من الله سبْحانه برْهان سنّةٍ، ولا ضیاء حجّةٍ.

مردم دو دسته‌اند: یا متعبد هستند و یا مبتدع. یا هر چه قرآن گفته می‌گویند «چشم» و شل و سفت نمی‌کنند و دچار شبهه نمی‌شوند؛ یا می‌افتند دنبال هوای نفس و بدعت‌گر می‌شوند.

چسبیدن به قرآن در بخش احکام یعنی این.

خدا به حق امیرالمومنین ایمان ما را در فتنه‌های روزگار حفظ کند.

  • منبع: پايگاه اطلاع‌رساني شخصي دكتر محسن اسماعيلي
کد خبر 281777

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha