جمعه ۳ شهریور ۱۳۸۵ - ۱۹:۱۹
۰ نفر

همشهری جوان- لیلی خرسند: این تیم ضعیف ترین تیم است. تقصیری هم ندارند. هر کسی شب تا صبح را روی چمن خیس می خوابید نمی توانست راه برود.

ترسناک نیستند. نه از دهانشان آتش بیرون می زند و نه صدای خشن و ترسناک دارند. انگار دارند به همه لبخند می زنند. برعکس همة اژدهای قبلی، شادند. صورتی، قرمز، آبی و... غول پیکر هم نیستند. باریک و کشیده. می مانی 22 نفر را چطوری پشتشان سوار کرده اند. 20 دختر پارو به دست که شادتر از خود اژدها هستند، با یک طبال که ورود اژدها را به همه اعلام می کند، و یک سکاندار که مواظب اژدهاست تا از مسیر اصلی اش منحرف نشود.

مثل جشن می ماند. جشن هایی که چینی ها می گیرند. با اژدهای رنگی که همه جایش را تزئین می کنند تا به همه بگویند این موجودات افسانه ای آن طور که گمان می رود، خطرناک نیستند و خیلی هم مهربان هستند. اما چینی ها مثل بقیه می مانند که اژدها، اژدهاست و در شادترین لحظه هم می تواند خطرناک ترین موجود باشد. این طور هم می شود که 22دختر سوار بر پشت اژدها، برای شادی هورا می کشند و برای تشکر سراژدها را نوازش می کنند، اما او خشمگین می شود و آن ها را به آب می ریزد.

واژگون شدن قایق تیم لرستان، مهم ترین اتفاق اولین دورة مسابقه های دراگون بت (قایق اژدها) بود. دختران لرستانی که تنها با اختلاف چند ثانیه با تهران دوم می شدند، به خط پایان نرسیده در آب می افتند. هیچ کدام از تماشاگرانی که دور دریاچه و زیر برج نشسته اند، فکر نمی کنند که اتفاق مهمی افتاده باشد. بعضی ها از خنده روده بر شده اند. چپ کردن قایق، یک اتفاق عادی است. اما بعد از چند لحظه، همه متوجه می شوند که موضوع جدی است. دختران لرستان شنا بلد نیستند. غریق نجات ها به آب می ریزند. همه خانم هستند و غریق نجات ها هم خانم. اما همة لباس به تن دارند.

غریق نجات ها سنگین شده اند و دختران هم همین طور. نمی شود کاری کرد و همه غریق نجات های مرد هم به آب می ریزند. مسألة مرگ و زندگی است. اتفاق بدی نمی افتد. سه نفر زیادی آب خورده اند و باید به بیمارستان بروند. اما آمبولانس نیست.

دختران گریه می کنند و تازه می فهمند که چه اتفاقی برایشان افتاده. می روند رستوران و لباس هایشان را خشک می کنند. بالاخره آمبولانس هم می آید و سه نفر را به بیمارستان می برد. همه شوکه شده اند. می شود ترس را در چهره شان دید. اما چاره ای نیست. همه باید به خط شوند و مسابقه بدهند.

 اما ترجیح می دهند دربارة اتفاقی که افتاده صحبت کنند. نسرین بتیانه مربی کرج، بدجوری شاکی است: همة قایق  رانان باید شنا بلد باشند. اما کسی در جریان نبود که این ها، شنا بلد نیستند. اگر پای دوچرخة ساده را هم بلد بودند، راحت می توانستند خودشان را روی آب نگه دارند.


خبر می دهند که آن سه نفر هم حالشان خوب شده و شرایط کمی عادی تر می شود. تازه متوجه می شوی که چه خبر است. دراگون بت تازه شش ماه است که به ایران آمده. فقط چند قایق و یکی دو کلاس آموزشی برای مربیان. اما در این مدت کم و با محدودیت امکانات، 11 تیم تشکیل شده. آن هم در بخش بانوان که در رشته های قدیمی تر این قدر تیم ندارند.

در هر تیم که فقط 22 نفر باشد، می شود 242 نفر. بماند که هر تیم، چند مربی و چند قایق ران ذخیره دارد. اگر تعداد استان هایی که دریاچه یا دریا دارند بیشتر بود، مطمئنا آمار بالاتر هم می رفت. اسم اژدها و پاروزدن تیمی، جذاب ترین بخش دراگون بت است. می گفتند خانم ها خیلی علاقه به کارهای گروهی ندارند، اما دراگون بت، خلاف این را نشان می دهد.

 20 نفر در یک قایق باریک کیپ تا کیپ می نشینند، پاروها را با هم بالا می برند و پایین می آورند. طبال و سکاندار هم راهنمایی شان می کنند. مریم ملکوتی قایق ران کرمانشاهی به خاطر همین کارگروهی، دراگون بت را انتخاب کرده: رشتة خیلی سختی است. سرعت بالایی می خواهد. باید هماهنگ هم باشی. همین ها جذابش کرده. به خصوص این که تعداد نفرات زیاد است.

 یک نفر به اسم طبال، جلوی قایق، طبل می زند و هیجانی ات می کند که سرعت بگیری. طبال ها به ظاهر کار سختی ندارند. طبل می زنند و فقط داد و بیداد راه می اندازند. اما آن ها وظیفة مهمی دارند. این که باید بقیه را شارژ کنند تا هماهنگ و با سرعت بیشتری پارو بزنند. زهرا آمیان، طبال تیم بوشهر است: حنجره ام پاره شد این قدر که داد زدم. زهرا قبلا پاروزن بوده، اما حالا طبال شده.

اعتراف می کند که طبالی خیلی راحت تر از پاروزدن است: استرس زیادی دارد. باید بچه ها را شارژ کنم. کار راحتی نیست. اما از پاروزدن بهتر است. موقعی که پارو می زدم، خیلی خسته می شدم. برای انتخاب طبال، یک نکته خیلی مهم است. وزن هر قایق رانی که سبک تر باشد و بهتر بتواند روحیه بدهد، طبال می شود.

قایق ران ها یک 1000 متر دیگر را مسابقه می دهند و لرستانی ها هم از رستوران بیرون می آیند. چه روحیه ای؛ مثل این که هیچ اتفاقی نیفتاده. دور هم جمع شده اند و برای بقیه کری می خوانند. خدیجه رضایی سر دسته شان است و شعار می دهد: با 20 روز تمرین و با اختلاف یک ثانیه بعد از تهران دوم شدیم. با 30 روز تمرین قهرمان ایران می شویم. با دو ماه تمرین، قهرمان آسیا و با شش ماه قهرمان جهان.

رضایی داد می زند و بقیه تشویقش می کنند. معلوم نیسست چرا این قدر از تهرانی ها ناراحت اند. صبا حسنوند می گوید: تهرانی ها مدعی اند که دریاچة آزادی مال آن هاست. نمی گذارند ما روی سکو برویم و تیممان را تشویق کنیم. دریاچه مال آن هاست. اما ما ثابت کردیم که در دریاچة آن ها بهتر بودیم. ما تنها با اختلاف یک ثانیه دوم شدیم. در حالی که کل تمرین  ما 20 روز نمی شد. با این که همه امتحان کنکور داشتیم، شش صبح بیدار می شدیم و تمرین می کردیم.

عکس: علی کاوه

خرم آبادی ها فقط یک قایق دارند. چند ساعت تیم دختران تمرین می کنند و چند ساعت تیم مردان. طبلشان هم فقط یکی است و بدون طبل به مسابقه آمده اند. خدیجه رضایی هنوز هم شعار می دهد: ما قدرتمان زیاد بود که قایق را چپ کردیم. خیلی امیدوارند که بتوانند تهران را یک روز بگیرند. مونا حسین سرشت مطمئن است که اگر آن ها هم به اندازة تهرانی ها تمرین داشتند، الان جلوتر بودند: آن ها از روز اول، تیم تشکیل داده  اند و تمرین می کنند. اگر ما هم زود شروع می کردیم، می توانستیم. الان هم اختلاف زیادی نداریم. می توانیم برسیم.

شاید بشود گفت آذربایجان غربی ضعیف ترین تیم است. آن ها با این که دریاچة ارومیه را دارند، اما خیلی آماده نیستند. تقصیری هم ندارند. اگر هر کسی شب تا صبح را روی چمن خیس می خوابید، نمی توانست راه برود؛ چه برسد به این که مسابقه بدهد و آخر شود. آن ها شاکی تر از خرم آبادی ها هستند. پرنیاز دشتیان می گوید: ما تنها تیمی هستیم که در دریاچه شور تمرین کردیم.

 آب سنگین است. از فصل تابستان به بعد، تازه می شود آن جا تمرین کرد. فرصت زیادی نداشتیم. البته این تنها دلیل نیست. ما با اتوبوس آمدیم. 14 ساعت در راه بودیم. ساعت 5/1 شب رسیدیم. گفتند خوابگاه نداریم. ما هم روی چمن خوابیدیم. چمن ها را آخر شب آب داده بودند و خیس بود.

قایق رانان بعد از 1000 متر، در 500 و 250متر هم مسابقه می دهند. سه مسابقه در یک روز. اولین دورة دراگون بت با همة خستگی هایش تمام می شود و مسؤولین می مانند که این همه علاقه مند یک دفعه از کجا پیدا شده. می مانند که برای دوره های بعد چه کار کنند و خدا را شکر می کنند که همه شهرهای ایران، رودخانه و دریاچه ندارد. و اگر همه جا پر می شد از اژدهای شناگر چه؟!

کد خبر 2820

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز