مری پنگوئن مادر؛ هنوز بیش از صد قدم از پلههای صخرهای و پلکانی دور نشده که در مييابد طاقتش دیگر تمام شده. او میداند هر چه معطل کند و دیرتر راهی شود، خطرات بین راه برایش بیشتر میشود، ضمن اینکه با این خداحافظیها و بدرقههای طولانی(که بین تمام دوستان و نزدیکان زبانزد شده) ممکن است از گروه به طور کلی جدا بیفتد...
اما فایدهای ندارد، رویش را برمیگرداند و شوهر هراسانش، جان را میبیند که صدقدم دورتر از او، درست روی صخره، چشم به او دوخته. مری شتابان در حالی که در هر 2یا 3 متر بیش از چندین دفعه نزدیک است زمین بخورد، خود را به جان میرساند.
هرچند 4 سال از ازدواج آنها می گذرد اما از میزان علاقه و عشق آنها به یکدیگر نه تنها ذرهای کم نشده که روز به روز این علاقه بیشتر شده و در دلهای آنها تنها محبت و عاطفه نسبت به یکدیگر و نسبت به بچهها و همنوعان ریشه دوانیده است.
مری آخرین توصیهها را برای آخرین بار به جان یادآوری میکند و این دفعه قول میدهد بیشتر خویشتنداری کند و همراه گروه رهسپار مقصد شوند و سفر را شروع کنند؛ سفری که 60روز به طول میانجامد.
با این حال مهمترین دلخوشی مری این است که 2ماه بعد وقتی برگردد، میتواند هم نوزاد تازه متولد شدهاش را در آغوش بکشد و تولدش را تبریک بگوید و همچنین با 3 فرزند دیگر خود را که حالا از آب و گل درآمدهاند ديدار تازه كند. بامزه اينكه برای پسر بزرگش امسال باید زن بگیرد. جانی پسر ارشد جان و مری است. مری آرزو می کند این 2ماه هر چه زودتر پایان بگیرد و همراه بقیه سفر را آغاز میکند.سفری با مسیری مشخص که بسیار هدفمند است. همه افراد خوشحالند و هر دم بر سرعت آنها افزوده میشود.
عجیب، خارقالعاده ، باورنکردنی و چند عبارت دیگر از این دست، کلماتی است که احتمالا تماشاگر فیلم رژه پنگوئن ها(March of The Penguins) حين ديدن اين مستند شگفتآور بر زبان میراند.
لوک ژاکه مستندساز خلاق و بافکر فرانسوی یک سال همراه گروهش در قطب جنوب تردد داشت تا بتواند آن گونه که میخواهد با شرایط آب و هوایی آنجا کنار بیاید، همه چیز را بشناسد و آنقدر وسواس به خرج دهد که به قول مدیر تدارکات فیلم، در اواخر کار حتی کوچه های فرعی و چهارراه های شلوغ را هم از حفظ شده بودند! ژاکه نیز تعبیر جالبی دارد.
به قول او: «در منطقهای که 6 تا 7هزار سکنه (ساكنين قطب) دارد، پذیرفته شدن و مقبولیت یافتن و مهمتر از همه به دست آوردن عنوان شهروند افتخاری کاری بسیار دشوار است.»
- جان و مری در قطب جنوب
جمعیت آن قسمت از قطب جنوب که قهرمانان ما در آنجا زندگی میکنند، کمتر از 6 هزار و بیشتر از 7 هزار نیست و خوشبختانه مشکل عمدهای غیر از آبهای آلوده آنها را تهدید نمیکند.
نمیشود میزان دقیق آنها را از لحاظ جمعیت لحاظ کرد، اما به نظر میرسد حداقل آقا پنگوئنها و خانم پنگوئنها نصف به نصف باشند و جان و مری اسامی سمبلیک آنها.
پنگوئنهای زیبارویی که دارای ویژگیهای منحصر به فردی هستند که اولین و مهمترین آن وقار و نجابت در این گونه خاص است، گونه پنگوئن های امپراتور. بزرگترین پنگوئنهایی که خداوند آفریده و ویژگیهای اجتماعی فراوانی برایشان لحاظ کرده است.
- به ستون یک، به پیش
آنچه که لوک ژاکه تحت عنوان یک فیلم مستند ساخته، آنقدر دارای عناصر زیبایی شناختی است که بیننده نسبت به وقایع فیلم در ضمیرناخودآگاه خود، داستان و حتی دیالوگ نیز خلق میکند.
قضیه این گونه است که مهاجرت پنگوئنهای امپراتور و طرز زندگی آنها در قطب جنوب (جایی که دمای هوا هنگام مهاجرت پنگوئنها به 30درجه زیر صفر هم میرسد) قرار است دستمایه یک فیلم مستند 80دقیقهای قرار بگیرد.
اما به دلایل گوناگون رژه پنگوئنها تنها یک فیلم مستند نیست. شاید به تعبیر بهتر باید گفت هرچند رژه پنگوئنها ویژگیهای یک اثر ممتاز مستند را دارد، اما نوع زندگی این موجودات، فیلمی با داستانی سرراست و فوقالعاده پرکشش را به وجود آورده است.
براي همين است كه پنگوئنها به عنوان یک زوج همیشگی برای تماشاگر مفهومی فراتر از این رابطه دارد. این دو با تقسیم کارها با یکدیگر، با طبیعت کنار آمدهاند، وظایف آنقدر کانالیزه و مشخص است که تماشاگر شاید تصور کند این رفتارها قبلا از سوی سازندگان به پنگوئن ها آموزش داده شده! یا حتی میتوان رفتار آنها را بدون این که در مکان اصلی باشند در نظر گرفت.
اما تماشاگر وقتی به دیدن فیلم تمایل پیدا میکند، درمییابد که این تیزهوشی لوک ژاکه و گروه همکارش است كه در به دست آوردن چنین داستان منطقی و ثبت تصاویری خارقالعاده موفق عمل كرده است.
در رژه پنگوئنها هر زوجی را می توان مری و جان در نظر گرفت. اصلا انگار تمامی آنها با نامهای مری و جان نامیده میشوند یا هر اسمی را دوست داشته باشیم.
احساس آنها در فیلم اینگونه دریافت میشود که هرچند آنها دارای غرایض طبیعی هستند؛(برای این که پنگوئن ماده پس از تخمگذاری بايد به سوی دريا برود و در اين فاصله پنگوئن نر وظایف گرم نگهداشتن تخم را انجام میدهد) اما روايت زندگي آنها چنان به درستی تصویر میشود که گویی آنها با کلام از یکدیگر جدا میشوند. آن گونه که یک مخلوق، با هوشی که پروردگار به او ارزانی داشته ، میتواند این چنین باشد.
- مادر تو برو، سفر به سلامت
آنچه لوک ژاکه تصویر کرده، بزرگنمایی و تمرکز بر رفتارهایی است که ابتدا ممکن است تنها صحنهای جالب از زندگی پنگوئن ها به چشم بیاید، اما مسلما قضیه بیشتر از این حرفهاست.
هر تماشاگری به احتمال زیاد فیلمهای مستند زیادی دیده و درخصوص پنگوئنها نیز همین طور. سری فیلمهایی که بی.بی.سی درباره پنگوئنها ساخته شده اتفاقا کار بسیار خاص و جالب توجهی از کار درآمده بود، اما تفاوت فیلم ژاکه و مستند بی.بی.سی در این است که این مستندساز فرانسوی آن رفتارهایی را در نظر گرفته و با تمرکز بیشتری به بزرگنمایی و زیباسازی تصویریاش اقدام نموده که حس و حال تماشاگر به عنوان یک انسان، یک همسر، یک پدر، یک دوستدار طبیعت ، یک ستایشگر واقعی و پرستنده خداوند، به کار افتد.
صحنهای که در ابتدای نوشتار ذكر كردم، در واقع یادآوری لحظاتی است که زوج پنگوئن از هم جدا میشوند، شاید این رفتاری باشد که حداکثر 20ثانیه به طول میانجامد، اما سرشار از حس و حال است. مادر میرود، پدر میماند و 60 روز تخم را روی پاهایش قرار میدهد و هرگز مکان را ترک نمیکند. 60 روز بدون آب و غذا! پدرهای فداکار پنگوئن این گونهاند و تا مادر برنگردد، آنها نوزاد درون تخم را رها نمیکنند.
- دیدار اول با آقا و خانم پنگوئن
لوک ژاکه هنگامی قصد تهیه فیلم رژه پنگوئنها را داشت که برای اولین بار در سال 1992در سفری به قطب جنوب با این موجودات از نزدیک آشنا شد.
از آنجا که او جانورشناسی مطرح نیز هست، در نوع نگاه هنرمندانهاش رفتارهای جانورشناختی این موجود استثنایی را نیز لحاظ کرد. لوک ژاکه بهتر از هر کسی دریافت؛ در درجه اول زمان و مکان به عنوان 2ویژگی مهم و اصلی در ساخت این فیلم مهم مینمایند.
طبیعی است محلی مانند قطب جنوب که کمتر آدمی اطلاعات کافی از آنجا دارد خود یک آیتم قوی برای جلب مخاطب است. زمان نیز تاثیرگذار است، فیلم خصوصا در هنگام شروع زمستان و رفتارهای غریزی پنگوئنهای امپراتور از جذابیتهای خاص بصری سرشار میشود و در نهایت جمع زمان و مکان و رفتار پنگوئن امپراتور داستانی ناب از کار درآورده است.
مهاجرت پنگوئنها، طرز حرکت آنها در صفهای طویل با نظم خاص و همچنین فنون مورد استفاده آنها در جهت مصون ماندن از کولاک و حلقهزدن به نحوی که دایره معروف یپنگوئني شکل بگیرد و نحوه چرخش نوبتی و جایگزینی آنها با یکدیگر(که در صف اول مبارزه با مرگ و طوفان قرار میگیرند) بخشی از آن داستان نابی میباشد که لوک ژاکه ساخته است.
اين را هم بايد اضافه كنم كه رژه پنگوئنها بخشي از موفقيتاش را مرهون صداي مورگان فريمن است. اسكار بهترين فيلم بلند مستند نيز در سال 2006 به اين فيلم خوش ساخت رسيد.
نظر شما