حدیث، به دلیل انتساب به معصوم و وحیانی بودن محتوای آن، حجت است. قرآن کریم، به مثابه قانون اساسی اسلام، بیشتر کلیات را بیان کرده و تبیین تفاصیل و جزئیات را به روایات واگذار کرده است؛ از اینرو روایات، پس از قرآن، مهمترین منبع شناخت دین به شمار میآید. بدین جهت، مسلمانان به فراگیری، ثبت و تدوین احادیث، به رغم برخی فراز و نشیبها، توجه کرده و مجموعههای حدیثی را شامل هزاران روایت در تمام موضوعات مورد نیاز دینداران، فراهم آوردند.
پس از آن، دانشهای رجال، تاریخ حدیث، مصطلحات حدیث، فقهالحدیث و... برای حفظ، نشر، فهم و تبیین میراث روایی پدید آمد.تدوین هزاران اثر حدیثی نشان میدهد که مسلمانان، از آغاز تاکنون، پس از قرآن، بیشتر به حدیث توجه کردهاند. در دوران معاصر نیز اندیشمندان مسلمان با نگاهی دوباره به میراث روایی، کوشش گستردهای را برای بهره جستن هرچه بیشتر از این منبع عظیم آغاز کردند.
رابطه حدیث با قرآن
اگر قرآن را به مثابه قانون اساسی اسلام بدانیم، حدیث به منزلة لوایحی است که با توجه به قانون اساسی برای تبیین جزییات و راهکارهای عملی آن، تصویب میشود. همانطور که لوایح، در کنار قانون اساسی، نشانگر نگرشهای بنیادین یک نظام سیاسی است، مجموعة قرآن و روایات نیز بیانگر نظرگاههای دین در عرصههای مختلف زندگی است. همانگونه که منشاء اعتبار لفظی و محتوایی قرآن، وحیانی بودن آن است، روایات نیز اعتبار محتوایی خود را از وحی وام میگیرند؛ بدین جهت میان قرآن و حدیث هماهنگی برقرار است و هیچ گاه یکدیگر را نقض نمیکنند.
تدوین حدیث
ثبت و نگارش روایات، به عنوان دومین منبع شناخت دین، از آغاز مورد توجه پیشوایان دینی بوده است و در عصر پیامبر(ص) شماری از مجموعههای حدیثی همچون صحیفة علیبن ابیطالب(ع) و کتاب علی(ع) فراهم آمد.پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) نگارش روایات به مدت یک قرن، تا عصر عمربن عبدالعزیز، با منع شدید خلفا مواجه شد.
برخی از عالمان اهل سنّت این منع را ناشی از نهی پیامبر(ص) از کتابت حدیث دانستهاند، و برخی دیگر آن را تدبیر خلفا برای عدم خلط حدیث با قرآن، مهجور نماندن قرآن و... دانستهاند. اما عالمان شیعه ضمن پاسخ گفتن به این توجیهات، انگیزة منع را دستیابی به اهداف سیاسی به منظور مقابله با مکتب اهل بیت(ع) دانستهاند.
از دست رفتن بخش عظیمی از میراث روایی و نفوذ روایات برخاسته از نتایج این سیاست بوده است.اهل بیت(ع) به رغم منع حاکمان از تدوین حدیث، تمام کوشش خود را برای نشر احادیث و ثبت و ماندگاری آنها به کار بستند. فراهم آمدن تعدادی از «اصول اربعمائه» در مدت مذکور، کثرت روایات شیعه و نیز پیراسته بودن بیشتر این روایات در مقایسه با روایات اهل سنّت، گواه این سخن است. اما اهل سنت در قرن دوم با فرمان عمربن عبدالعزیز تدوین احادیث را آغاز کردند، و در قرن سوم جوامعی چون «کتب ستّه» (ششگانه) را پدید آوردند.