دختر جوان که برای مراقبت از یک پیرزن تنها استخدام شده بود وقتی چشمش به گاوصندوق پر از طلای او افتاد نقشه سرقت کشید.

چندي قبل زن سالخورده‌اي با پليس تماس گرفت و خبر از سرقت ميليوني از خانه‌اش داد. او پس از حضور ماموران در خانه‌اش گفت: سال‌ها قبل فرزندانم براي ادامه تحصيل به خارج از كشور رفتند تا اينكه پس از مرگ شوهرم از طريق يكي از آشنايانم دختري به نام لاله را براي پرستاري از من استخدام كردند. وي ادامه داد: ساعتي قبل من و لاله در خانه نشسته بوديم كه زنگ آيفون را زدند. لاله آيفون را برداشت و بعد گفت كه مأمور برق است و در را باز كرد. دقايقي بعد پسر جواني با تهديد وارد خانه شد.

ما از ترسمان فرياد زديم اما او تهديد كرد كه اگر سكوت نكنيم ما را مي‌كشد. بعد از آن با چسب دست و دهان ما را بست. سپس به اتاق‌ها رفت و بعد از به‌هم ريختن وسايل گاوصندوق كوچكي را كه زير تخت پنهان كرده بودم سرقت كرد و پا به فرار گذاشت. با اين شكايت، پرونده‌اي در شعبه چهاردهم دادسراي ناحيه 2تهران گشوده شد و تيمي از مأموران تحقيقات خود را در اين زمينه شروع كردند. بررسي‌ها نشان مي‌داد كه داخل گاوصندوق پيرزن، دلار، طلا، ‌سكه و مقداري يورو بوده كه در حدود 90ميليون تومان ارزش داشت. تيم تحقيق در مرحله بعد با كمك پيرزن و دختر جوان به چهره نگاري متهم پرداختند اما در اين شاخه از تحقيقات به بن بست رسيدند؛ چراكه وي سابقه دار نبود.

ماموران در ادامه به لاله مشكوك شدند. او با اينكه حقوق زيادي نمي‌گرفت اما به تازگي مبلغي در حدود 20ميليون تومان به‌حساب خواهرش واريز كرده بود. همين مسئله شك پليس را برانگيخت و وي تحت بازجويي قرار گرفت و در نهايت به سرقت ميليوني اعتراف كرد. او گفت: 2 سال است كه در خانه پيرزن كار مي‌كنم. در حدود يك سال پيش هنگام نظافت خانه‌اش چشمم به گاوصندوق كوچكش افتاد كه زيرتختش پنهان كرده بود. مي‌دانستم داخل آن پول و طلاي زيادي وجود دارد.

چندين بار وسوسه شدم كه گاوصندوق را سرقت كنم اما جرأت نكردم. 3بار تا لحظه اجراي نقشه سرقت هم‌پيش رفتم اما پشيمان شدم تا اينكه چند وقت پيش در يكي از سايت‌هاي دوست‌يابي با پسري به نام محمد آشنا شدم. او كارگر يك مغازه بود و من هم به او گفتم كه در خانه پيرزن كار مي‌كنم. بعد از مدتي وقتي جريان گاوصندوق را براي او تعريف كردم پيشنهاد سرقت داد تا اينكه من هم راضي به اجراي نقشه دزدي شدم.

دختر 25ساله افزود: روز حادثه وي با معرفي خودش به‌عنوان مأمور برق وارد خانه شد و من نيز نقش بازي كردم تا پيرزن به من شك نكند. بعد از سرقت، ‌محمد همه طلا، سكه و ارزها را فروخت و پول‌ها را به حسابش ريخت، اما چند وقت پيش متوجه شدم كه شوهرخواهرم بدهي بالا آورده و خواهرم به‌شدت ناراحت است. براي همين از محمد مقداري پول گرفتم و به‌حساب خواهرم ريختم. من و محمد قصد داشتيم وقتي آب‌ها از آسياب افتاد و پيرزن دست از پيگيري پرونده برداشت با هم ازدواج كنيم اما لو رفتيم.بعد از اعتراف اين دختر جوان، مأموران محمد همدست وي را دستگير كردند و هردو با قرار قانوني روانه زندان شدند.

کد خبر 283840

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha