آیا روزنامهنگار در برابر جامعه وظیفه دارد؟ روزنامهنگار مرزش با دولت چیست؟ کجا مداخله میکند و کجا کنار میایستد و نگاه میکند؟ کجا دستانش را فرو میکند و کجاپایش را کنار میکشد؟ آیا گرد سیاست گشتن خلاف آداب یا قواعد حرفهایگری است و... .یا این پرسش کلیدی که روزنامهنگار می تواند تنها راوی باشد و مانند کارمند اداره پست بسته را به خانه مخاطب برساند و برود فوتبال ببیند یا در کافهای قهوه بخورد و کارهای معمولی دیگر؟
باید گفت که دشوار میتوان از تعریف روزنامهنگاری و قواعد حرفهای آن بدون در نظر گرفتن تأثیر محیط سخن گفت. این «محیط» خودش را تحمیل میکند با همه قواعد و اصولش. روزنامهنگاری به دلیل ماهیت شغلی، به انباشت قدرت اجتماعی میانجامد که بعضاً میتواند تأثیرات سیاسی داشته باشد. صرف نظر از تئوریهای ارتباطات و روی کاغذ؛ در واقعیت، روزنامهنگاران نسبتی با سیاستمداران و قدرت دارند و این نسبت همیشه برقرار است. تنها نحوه آن متفاوت است.
مسئولیت اجتماعی روزنامهنگار در زمانهای که اطلاعات به عنوان یکی از منابع قدرت شناخته میشود، گاه ناگزیر روزنامهنگاران را در برابر قدرت قرار خواهد داد و فعالیت روزنامهنگاری را به منافع قدرت پیوند میزند. به دلیل اینکه ذات روزنامهنگاری با انباشت قدرت اجتماعی سر وکار دارد، رابطهاش با قدرت سیاسی بسیار نزدیک است. البته چنین رویهای یک انتخاب است. روزنامهنگار میتواند مانند کارمند اداره آمار یا ثبت احوال سرکار برود و مطلبش را بنویسد.
اما آنچه مسلم است، روزنامهنگار نمیتواند در برابر برخی مفاهیم همچون حقوق شهروندی اعلام بیطرفی کند. بیطرفی در برابر آنچه که به عنوان حقوق بنیادین بشر پذیرفته شده، معنی ندارد و مسئولیت اجتماعی روزنامهنگار همین جاست که متجلی میشود و نمیتوان نادیدهاش گرفت.
روزنامهنگار – به عنوان یک انتخاب- نمیتواند نسبت به اتفاقاتی که پیرامونش میافتد، واکنش نشان ندهد. روزنامهنگاری معطوف به تغییر اجتماعی است، هرچند که این موضع محاسنی دارد و معایبی. حسنش این است که او را وادار میکند تا متنی را که تولید میکند، حس کند و عیبش تن دادن به فراز و فرودهای مدیریت کلان رسانهای است.
خود روزنامهها هم مشی خاصی را ترویج میکنند و گرایش عمومی روزنامهها هم تقریباً مشخص است. کم توجهی برخی مطبوعات به ماوقع جامعه به بهانه حرفهایگری، هویت بخشی به نوعی گوشهنشینی انتخابی است. نه در آن فضیلتی است نه مستوجب سرزنشی. تنها یک انتخاب است.
روزنامهنگاری میتواند آدم را بین انتخابهای دیگری هم مخیر کند. حسین قندی،مدرس علوم ارتباطات با دیدگاهی متفاوت وقتی از رسالت روزنامهنگاری سخن میگوید روزنامهنگاران را به دو دسته روزنامهنگار حزبی و غیر حزبی تقسیم میکند و معتقد است: در روزنامهنگاری حزبی، ما یا در سیاستگذاریهای آن روزنامهای که در آن کار میکنیم، شریک هستیم یا نیستیم.
اگر شریک هستیم، با موفقیت آن حزب ما هم موفق خواهیم بود و با شکستش هم ما شکست خواهیم خورد و باید تاوان آن را هم بپردازیم که چندان با نگاه حرفهای منطبق نیست. او حرفه ای بودن را هم تا حدودی با همین نگرش تفسیر میکند و میگوید وقتی که روزنامه نگاری را به عنوان یک شغل انتخاب میکنیم در وهله نخست باید به امنیت آن فکر کنیم.
دکتر محمد مهدی فرقانی، مدرس علوم ارتباطات از زاویهای دیگر به مسئولیت اجتماعی روزنامهنگاران مینگرد. به تعبیر او روزنامهنگاری پیش از آنکه یک شغل اقتصادی باشد، یک وظیفه و مسئولیت اجتماعی است.بنابراین بعد اقتصادی حرفه روزنامهنگاری نسبت به مسئولیت اجتماعی آن در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد و کسانی که به این حرفه وارد میشوند، در وهله اول، باید نگران مسئولیت اجتماعی خود باشند.
«از اینکه بگذریم ، در تأمین حقوق روزنامهنگاران باید حداقلهایی فراهم باشد تا آنان به وادی فساد، زد و بند و ایجاد روابط نامشروع با منابع خبری گرفتار نشوند.چرا که روزنامهنگاری همانند قضاوت است که چنانچه فاسد شود میتواند حقوق مردم را به راحتی زیر پا گذاشته و به منافع شخصی خود بیندیشد.»
فرقانی اهمیت حرفه روزنامهنگاری را از حرفه قضاوت مهمتر میداند چرا که قاضی با حقوق فردی سروکار دارد، اما روزنامهنگار با حقوق اجتماعی. « اگر روزنامهنگار یک نارسایی را در جایی لاپوشانی کند، نقد نکند یا از افشای سوء استفاده و فساد چشمپوشی کند، به منافع ملی خیانت کرده است.»
واقعیت آن است که حرفهای بودن هم مانند بسیاری از پدیدههای اجتماعی مدلهای گوناگون و تعریفهای متنوع دارد.
ما اگر این تنوع را نپذیریم به نام اصول حرفهای و کلماتی از این قبیل گرفتار دگمهایی تازه میشویم. چه بسیار شنیدهایم که اکنون زمان نقد نیست!
گفته اند که «خبر، آن چیزی است که کسی، در جایی مخالف چاپ آن باشد» و چه باید گفت وقتی که این تعریف چنین نمودار شود: «خبر، آن چیزی است که کسی، در جایی مخالف چاپ آن نباشد.»
حقیقت در جیب هیچ کسی جا نمیشود. حقیقت پاره پاره است و هر پارهاش نزد کسی است. روزنامهنگار امروز مدعی حقیقت و واقعیت نیست. او تنها روایتی از واقعیت را در اختیار دارد که تصویر کامل واقعیت را نمیتواند از آن بیرون بکشد.
یک سیاستمدارآمریکایی در سالهای دور در جایی گفته بود که اگر مخیر شود میان دولتی بدون مطبوعات و روزنامههایی بدون دولت، یکی را انتخاب کند، لحظهای در گزینش دومی شک نخواهد کرد. چه بسا سیاستمدارانی نیز به تاسی از او در ستایش مطبوعات آزاد سخن بگویند و در عمل راهی دیگر را بیازمایند.
آیا سیاستمدار، میتواند روزنامهنگار منتقد را به گذر از مسئولیت اجتماعی فرابخواند؟ این پرسشی است که در آن تامل باید کرد تا در پس آن تامل، فاصله میان گفتار و رفتار را کاهش داد. تصویر این مواجهه نیز بیتردید، ملاک آزمونی خواهد بود در بررسی حدت و غلظت اعتقاد به اندیشهای که سمت و سوی عدالت دارد.
روزنامه نگار مسئول، به دلیلی دیگر نیز حضورش مایه برکت است و ضروری. چه آنکه جان استوارت میل فیلسوف ، دو قرن پیشتر نیز میگفت: «حتی اگر عقیدهای، حقیقت تام هم باشد، در صورتی که به چالش طلبیده نشود، به سرعت به جزمیتی مرده و نه حقیقتی زنده، بدل میشود.»
باید پذیرفت که اطلاعات، نه یک کالای بازرگانی که نوعی خدمت اجتماعی است. از این منظر روزنامهنگاران به عنوان کسانی که در کار تولید، پردازش و نشر اخبار و اطلاعات هستند نمیتوانند به این حرفه تنها از منظر تأمین منافع شخصی و کوشش برای پیش بردن مقاصد حرفهای یا حتی تأمین منافع صاحبان و مدیران رسانه نگاه کنند، چرا که در برابر جامعه مسئولند.
مروری بر اعلامیه 1978 یونسکو در مورد حقوق مسئولیتهای روزنامهنگار، تاکیدی بر این ادعاست.
حق دسترسی به اخبار واقعی، از ضرورت شناخت شرایط محیط زندگی، برای رفع نیازهای اجتماعی و نگهبانی از منافع ملی، سرچشمه میگیرد. در این بین وظیفه اصلی روزنامه نگاران آن است که اطلاعات صحیح، جامع و کامل در مورد موضوعات مربوط به نیازهای جامعه و منافع ملی، در اختیار مردم بگذارند و به عبارت دیگر، موظفند تمام اطلاعاتی را که شهروندان برای مشارکت فعال در زندگی مدنی به آنها نیاز دارند، آماده کرده و به آنان ارایه کنند.
دکتر کاظم معتمدنژاد، استاد پیشگام علوم ارتباطات میگوید: مسئولیت اجتماعی روزنامه نگاران، برای آگاهیدهی درباره وقایع زندگی جمعی و تشریح و تفسیر و نقد آنها، بر حق دسترسی آزاد به اطلاعات استوار است. در عین حال، آزادی روزنامهنگار برای دستیابی به اخبار و اطلاعات و انتشار آنها، دارای محدودیتهایی است که باید نسبت به رعایت آنها، متعهد و مسئول باشند.
پیش بینی وظایف و مسئولیتهای اجتماعی روزنامه نگاران در قوانین و مقررات حقوقی و مجموعههای اصول و معیارهای اخلاقی حرفه روزنامهنگاری، به همین منظور، صورت می گیرد.
او به میثاق اصول اخلاقی روزنامه نگاری اشاره میکند و میگوید: این میثاق نامه را باید مقدمه نظام حرفهای روزنامه نگاری در کشور دانست که به عقیده برخی میتواند رویه برخورد نهاد قدرت با مطبوعات را تغییر دهد. به عقیده معتمدنژاد، این میثاقنامه میتواند زمینه نهادینه شدن آزادی مطبوعات را فراهم کند.
هرچند که بسیاری از روزنامه نگاران معتقدند تائید روزنامه نگاران بر میثاق نامهای که ضمانت اجرایی ندارد، دردی را از جامعه روزنامه نگاری ما دوا خواهد کرد؟