در این طرح، چند فروند هلیکوپتر «هواناجا» در فرودگاه قلعه مرغی تهران، در اختیار پلیس راهنمایی و رانندگی قرار گرفته تا آنها کنترل بهتری روی بزرگراههای پرترافیک پایتخت داشته باشند. البته اجرای این طرح فقط به تهران محدود نمیشود و در جادههای بیرون شهری هم جریان دارد.
این گزارشی است از فعالیت یک ساعته یکی از این گشتها در آسمان شهر تهران.
«مرکز ـ پرواز، مرکز ـ پرواز! ما چند دقیقه پیش حرکت کردیم. یک تصادف منجر به جرح در اتوبان آزادگان گزارش شده. تا لحظاتی دیگر در محل حادثه خواهیم بود». آقای پلیس، کنار پنجره نشسته و با بیسیم حرف میزند.
سرهنگ خلبان هم تندتند دکمههای بالای سرش را فشار میدهد. سروصدا شروع میشود. ملخ شروع میکند به چرخیدن و هلیکوپتر آرام آرام تکان میخورد، از زمین کنده میشود و اوج میگیرد. چند دقیقه پیش، صدای پرواز یک هلیکوپتر دیگر هم از باند آشیانه فرودگاه قلعه مرغی بلند شد. خلبان توضیح میدهد که پرواز چند لحظه قبل، هلیکوپتر امدادی بود که برای انتقال مجروحان تصادف پریده.
او حالا عجله دارد که افسر گشت پلیس بزرگراه را به موقع به محل حادثه برساند. از فرودگاه تا اتوبان آزادگان فاصله چندانی نیست؛ حدودا 5 دقیقه طول میکشد. هلیکوپتر به سمت غرب تاب میخورد و از پنجره سمت راستی، صف یکی دوکیلومتری ماشینهایی که همینطور قطار پشت هم ایستادهاند معلوم میشود.
ظاهرا هلیکوپتر امداد، مجروحان را با خودش برده و اینطوری که از این بالا معلوم است، ماموران پلیس بزرگراه در حال جمع و جور کردن صحنه تصادف هستند تا راه را زودتر باز کنند. و شاید برای همین باشد که جناب سرهنگ از آن بالا اوضاع را عادی گزارش میکند.
نمای نزدیک، داخل کابین
ساعت 16:50 دوشنبه اول مردادماه. اینجا هلیکوپتر پلیس بزرگراه. ماموریت: کنترل هوایی بزرگراههای تهران. هلیکوپتر بعد از اینکه آخرین وضعیت تصادف اتوبان آزادگان را گزارش داد، سرش را به سمت جاده مخصوص و اتوبان کرج کج کرد.
این 2 اتوبان به نوعی با آزادگان ارتباط دارند و ممکن است تصادف آن طرف، ترافیک این طرف را هم به هم بریزد. اینجا ولی همه چیز عادی است؛ ماشینها در اتوبان نسبتا خلوت میروند و میآیند.
هلیکوپتر، 2 خلبان دارد که در قسمت جلویی نشستهاند، پشت سر آنها یک کمک خلبان جوان حضور دارد که ظاهرا کنترل فنی پرنده را برعهده دارد و درست پشت سر این 3 نفر، یک ردیف 3تایی صندلی وجود دارد که افسر پلیس راهنمایی و رانندگی رویش نشسته.
او هرازگاهی جایش را عوض میکند تا به راحتی بتواند از هر 2تا پنجره اوضاع آن پایین را گزارش بدهد.
نمای دور، بر فراز همت
ساعت از 17 گذشته که گشت هوایی از بالای ورزشگاه آزادی میگذرد و از دهکده المپیک، به سمت بالای اتوبان همت پرواز میکند.
اینجا هم ترافیک روانی دارد، پس میشود رفت سراغ بقیه جاها. کادر پرواز از تمیزی هوای تهران و دید خوبی که دارند ذوقزده شدهاند. سبکی ترافیک هم همه را متعجب کرده. کاپیتان توضیح میدهد که در گشتهای روزهای قبل، اینجا همیشه ترافیک داشته: «دیروز همینجا عجیب ترافیک شده بود، هیچ کس هم نمیدانست چرا.
ما که پریدیم، متوجه شدیم که آن جلو کامیونی خراب شده و این همه دردسر درست کرده. بعد هم که جناب سرهنگ گزارش دادند و خدا را شکر مشکل حل شد». او دارد با دست به محل اتفاق دیروز اشاره میکند که جناب سرهنگ توضیحاتش را درباره وظایف گشت هوایی شروع میکند: «کار ما گشتزنی بزرگراهی است. هر جایی که اعلام مشکل شود، ما میرویم. معمولا اصل بار ترافیک شهر مربوط به بزرگراههای شمالی است. اتوبانهای همت، مدرس، صدر و...».
آنها روزی 4 بار پرواز دارند؛ 2نوبت صبح و 2نوبت هم بعدازظهر: «ما از این بالا هم وضعیت ترافیک را کنترل میکنیم و هم حرکت بین خطوط خودروها را گزارش میدهیم». آنها در هر نوبت پروازی، به بیشتر بزرگراههای اصلی سر میزنند.
سرهنگ تأکید میکند که هدف اصلی آنها از راهانداختن گشت هوایی، منظم کردن ترافیک است، نه از بینبردن آن: «ما انضباط اجتماعی را میخواهیم، برای همین هم در صورت بروز تخلف، وضعیت را از این بالا به واحدهای بزرگراهی اعلام میکنیم تا آنها با موارد تخلف برخورد کنند».
منظور او از واحدهای بزرگراهی همان زانتیاهای سفید پلیس بزرگراه است؛ واحدهایی که مدام با گشت هوایی در تماسند.
زانتیاسوارها به گوش باشند
«مرکز ـ پرواز، مرکز ـ پرواز! جنوب به شمال بزرگراه مدرس، ترافیک روان است. مشکل نداریم».
هلیکوپتر چند دقیقه پیش مسیر غرب به شرق همت را تا برج میلاد رفت اما ادامه نداد و به سمت بزرگراه مدرس چرخید. مقصد بعدی از اینجا، اتوبان صدر است. پرنده، از سمت اتوبان بابایی وارد صدر میشود و آرام در کنار مسیر شرق به غرب این اتوبان قرار میگیرد.
ساعت حدود 17:15 است. «مرکز! در حاشیه بزرگراه صدر، نرسیده به خروجی کاوه یک دستگاه اتوبوس خراب شده. جرثقیل هم در محل حضور دارد. لطفا ترتیب انتقال خودرو را بدهید».
آقای پلیس توضیح میدهد که اتوبان صدر، همیشه این موقع روز ترافیک دارد: «به خاطر عرض کم از ورودی مدرس تا سر کاوه، همیشه ماشینها متوقف هستند، این وضعیت از قدیم بوده و کاری هم نمیشود کرد.اصلاح هندسی میخواهد».
لابهلای این حرفها او یکی دو مورد حرکت بین خطوط را گزارش میکند تا زانتیاسوارها، آن پایین دست به کار شوند.
و این است بنزین!
میدان شهرک غرب، میدان ونک و بعد بزرگراه چمران؛ این مسیر بعدی است؛ مسیری که به طرز معجزهآسایی امروز ترافیک ندارد.
دوباره برمیگردیم به شرق به غرب همت که از قسمت ورودی اتوبان مدرس صف ماشینها معلوم میشود: «خدا را شکر بعد از قضیه بنزین، ترافیک روانتر شده. از وقتی که گشت هوایی هم راه افتاده، مردم بهتر با ما همکاری میکنند و در نتیجه تراکم محورها به نسبت کاهش یافته».
سرپرست گشت هوایی تا این حرف را میزند، یکی از خلبانها به شوخی میگوید: «اگر بنزین ترافیک را اینقدر کم کرده، کاش آن ماهی صد لیتر را هم بردارند!» و بعد خلبان بغلدستی ادامه میدهد: «به نظرم این پروازها روی مردم تأثیر روانی دارد.
صدای هلیکوپتر را که میشنوند، حواسشان را بیشتر جمع میکنند». او برای اینکه شوخی کرده باشد، برای «تأثیر روانی» یک مثال هم میآورد: «زمان جنگ ما در منطقه کردستان میپریدیم. مثلا بهمان خبر میدادند فلان منطقه محاصره شده، ما هم پرواز میکردیم به آن سمت اما هنوز نرسیده، همچین که صدای هلیکوپتر بلند میشد، محاصره میشکست!»
ظاهرا از 16 تیرماه به اینطرف، هر روز این پروازها انجام میشود. البته اینطوری که جناب سرهنگ میگوید قبلا هم بوده ولی حالا تبدیل شده به روزی 4 پرواز. این اتفاق فقط مخصوص شهر نیست، بلکه آنها به طور ثابت روزانه 4 پرواز هم روی بزرگراههای خارج شهر دارند.
بازگشت به آشیانه
ساعت حدود 17:40 است که کمک خلبان مسیر را با افسر پلیس کنترل میکند. آقای پلیس میخواهد نگاهی به اتوبان ستاری هم بیندازد. دستور صادر میشود؛ اول فلکه صادقیه و بعد اتوبان ستاری جنوب. «کسانی که برای همراهی گشت پرواز انتخاب میشوند، اکثرا جزو افسران رده فرماندهی هستند.
هم به خاطر تجربهشان و هم به خاطر اینکه بتوانند به واحدهای پایین دستور بدهند». ساعت از 17:50 میگذرد، ماموریت گشتزنی هم تمام شده. فقط حین بازگشت به آشیانه، یک چرخی هم روی اتوبان آزادگان میزنند تا خیالشان از رفع گره ترافیکی آنجا راحت شده باشد.
هلیکوپتر از روی ساختمانهای منطقه قلعهمرغی ـ ساختمانهایی که روی اکثرشان کبوتر پرواز میکندـ میگذرد، بچهها از توی کوچه برایش دست تکان میدهند، پرنده ارتفاع کم میکند، میآید روی باند و حرکت ملخش کند میشود.
هنوز پیاده نشدهاند که باز صدای بیسیم بلند میشود: «مرکز ـ پرواز، مرکز ـ پرواز! عملیات گشت هوایی با موفقیت انجام شد. ما الان در فرودگاه قلعه مرغی فرود آمدهایم»