همین یکسال پیش بود که او حکمفرمای هر آنچه در پاکستان بود به نظر میآمد، به ندرت با چالش از سوی گروههای پراکنده اپوزیسیون مواجه بود و از چهرههای مورد علاقه واشنگتن تلقی میشد اما در عالم سیاست یکسال میتواند معادل یک عمر باشد.
او که اکنون با شورش افراطیون و قبایل پشتون حامی طالبان مواجه است خود را در برابر جبهه جدیدی در قالب ناآرامیهای شورشی مانند و دستگاه قضایی مستقلی میبینند. احزاب مخالف که اخیرا در لندن گرد آمدند اکنون به واسطه شرایط کنونی راههایی جدید و اهدافی نوین فرآروی خود میبینند.
در برابر این پسزمینه انتخاباتی قرار دارد که قرار است در پائیز امسال برگزار شود و در همین شرایطی مشرف زمان اندکی برای آن که شبها با آرامش سر بر بالین بگذارد، فرا رو دارد.
تا پیش از این که تلاش مشرف برای عزل افتخار چودری، رئیس دیوان عالی پاکستان پس از نبرد حقوقی تمامعیار و نفسگیر به شکستی تضعیفکننده تبدیل شود او امید داشت پیش از انحلال پارلمان کنونی در آستانه انتخابات برای 5 سال دیگر در سمت خود ابقا شود.
او از ترس چالشهای حقوقی ایناقدام فراقانونی سعی کرد چودری را از سمت خود معلق کند تا راه را برای رسیدن به هدفش هموار کند اما این توطئه نتیجهای معکوس داشت.
امروز پس از یک دهه حضور مشرف در عرصه سیاسی پاکستان میتوان در افق آیندهای بدون مشرف را دید. فقدان او برای پاکستان منطقه و جهان چه معنایی خواهد داشت؟ در واقع اهمیت پاکستان برای غرب در موقعیت ژئوپولتیکاش و این که این کشور در زمره کشورهای هستهای است، نهفته است.
مشرف به دفعات خواستار حمایت غرب از اسلامآباد با ترسیم این دورنما شده که در صورت سقوط حاکمیت او، افراطیون قدرت را در کشور به دست میگیرند، شده است. دیپلماتی غربی یک بار در مورد پاکستان و سیاست خارجی این کشور گفته بود: پاکستان تنها کشوری است که همیشه با اسلحهای که به سمت خود گرفته وارد میدان مذاکره میشود.
پس از حوادث یازدهم سپتامبر 2001 میلادی پاکستان مسلمان که مردمش حول محور خطوط سیاسی و مذهبی متعددی صفآرایی کردهاند همیشه مایه نگرانی بوده است.
جنگ کنونی در این کشور بر سر آینده سیاسیاش به واقع برای همه جهان اهمیت یافته است. تهاجم اخیر نیروهای دولتی به مسجد لعل نمادی از فضای چند قطبیای بود که طی سالهای اخیر بر پاکستان سایه افکنده است.
تا آنجا که به جهان اسلام مربوط میشود توانمندی هستهای پاکستان حضور این کشور در حیطههای مختلف را پررنگ کرده است. یکسال پیش بود که مشرف بر موضع خود مبنی بر لزوم گشایش مراودات بین تلآویو و اسلامآباد با هدف حل مشکل پیچیده فلسطینیان تاکید کرد.
در مقیاس داخلی او خواستار گفتوگو پیرامون اصل به رسمیت شناختن اسرائیل به عنوان گام اول برای ایفای نقش پاکستان در پروسه صلح شد. او برای نشان دادن عزم خود در این راه وزیر امور خارجه پاکستان را به استانبول فرستاد تا با همتای اسرائیلی خود دیداری داشته باشد.
این اقدامات هیچگاه از رئیسجمهوری غیرنظامی برنمیآمد اما مشرف با توجه به اهمیت دستیابی به اتفاق نظر بین جناحهای مختلف با بر مباحثه گذاشتن موضوعی تا بدین حد حساس و حمایت بیشائبه واشنگتن از تبدیل شدن پاکستان به میانجیای بینالمللی در بحران خاورمیانه این طرح را پیگیری کرد.
این که آیا این طرح کنار گذاشته شده اصولاً میتوانست در روند صلح خاورمیانه تغییری ایجاد کند موضوعی نامشخص است اما این یک واقعیت است که تا پیش از این پاکستان همیشه از حامیان پر و پا قرص فلسطین بوده است.
هر جمعه در نماز جمعه شهرهای مختلف پاکستان، نمازگزاران پاکستانی برای آزادی سرزمینهای اشغالی دعا میکنند و به واقع این مسأله بیش از هر موضوعی دیگر از جهان اسلام در جامعه پاکستان طنینانداز است.
این امکان وجود داشت که چنانچه مشرف در برابر تنشها و بحرانهای داخلی قرار نمیگرفت درصدد آشتیدادن حماس و فتح و اعمال فشار بر حماس برای دست کشیدن از مواضع و آرمانهای خود برمیآمد.
بهترین سناریویی که برای آینده میتوان تصور کرد، این که مشرف بر برگزاری انتخاباتی آزاد و عادلانه نظارت کند و با سعهصدر نتیجه را پذیرفته و با قدرت خداحافظی کند اما ژنرالها تا آنجا که به کنارهگیری داوطلبانه از قدرت مربوط میشود، هیچگاه پیشینه خوبی نداشتهاند.
اگر او وضعیت اضطراری اعلام کرد و انتخابات را به تعویق بیاندازد شرایط به سوی بیثباتی بیشتر سوق داده خواهد شد. مخالفان سکولار و افراطی مشرف دست در دست هم میدهند و با اعتراضات خیابانی دولت او را ساقط میکنند.
او برای حفظ اعتبارش هم که شده باید قدرت را به ژنرال دیگری واگذار کند و جانشین او باید مواضعی نزدیکتر به افراطیون در پیش گیرد در حالی که این روند هم تأثیری بیثباتکننده بر پاکستان و سراسر منطقه خواهد داشت.
7 آگوست