به درستی مشخص نیست اسرائیل از این کار چه هدفی را دنبال میکرده است، زیرا این فرودگاه مدتهاست که ویران شده و قابل استفاده نیست.
بعد از توافق اسلو و قرارداد «اول: غزه- اریجا» یاسر عرفات که فکر میکرد این توافق طبق وعده ای که آمریکا و اسرائیل دادهاند مقدمهای برای عقبنشینی اسرائیل از کرانه باختری رود اردن و نوار غزه برای تأسیس دولت مستقل فلسطینی در این اراضی است، پس از ترک تونس و انتقال به غزه شروع به ساختن فرودگاه و بندر برای برقراری ارتباط با دنیای خارج کرد.
اما چیزی نگذشت که ارتش صهیونیستی به بهانههای واهی با چند حمله هوایی هم فرودگاه و هم بندر را ویران کرد و نشان داد که نه تنها خبری از دولت مستقل فلسطینی نیست، بکله اسرائیل به فلسطینیها، چه در نوار غزه و چه در کرانه باختری اجازه ارتباط مستقیم با خارج را نمیدهد.
اکنون، بعد از آن همه فریبکاری، بار دیگر سخن از صلح و تشکیل دولت مستقل فلسطینی به میان آمده و این بار اسرائیلیها قول دادهاند که دیگر وقت تلف نخواهند کرد و با آغاز مذاکرات صلح، دیگر به حاشیه نخواهند پرداخت و مستقیما مسائل اصلی و اساسی یعنی حاکمیت و مرزها و وضعیت قدس و بازگشت آوارگان را مورد بحث و توافق قرار خواهند دادو از نود درصد کرانه باختری عقبنشینی خواهند کرد و خلاصه سخن اینکه به زودی شاهد تولد دولت مستقل فلسطینی خواهیم بود.
به فرض که ملت فلسطین این بار، این وعدهها را باور کند، سئوال این است که دولت مستقل فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه به فرودگاه نیاز دارد و به زودی باید فرودگاه خود را بسازد، بنابراین ویران کردن برج مراقبت فرودگاهی که قرار است در آینده نزدیک مورد استفاده قرار گیرد، چه معنایی دارد؟!
ایهود باراک، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی، به این اقدام بسنده نکرده و در مصاحبهای با روزنامه «یدیعوث آهارونوت» گفته که رسیدن به صلح با فلسطینیها دست کم 5 سال زمان خواهد برد!
5 سال؟! مگر اینکه جورج بوش میخواهد در پائیز آینده یک همایش بینالمللی صلح به راه اندازد و قول داده که این همایش باید به حل بحران خاورمیانه منجر شود و ظرف یک سال و اندی که از دوره ریاست جمهوریاش مانده باید دولت فلسطین تشکیل شود.
واضح است که ویران کردن برج مراقبت فرودگاه غزه و اظهارات باراک با وعدههایی که ایهود اولمرت و جورج بوش به محمود عباس میدهند مغایرت دارد و بالاخره فلسطینیها چه چیزی را باید باور کنند؟ دم خروس یا قسم حضرت عباس را؟!
از زمان غصب فلسطین و قطعنامه تقسیم اراضی و سپس قطعنامه 242 و آنگاه مذاکرات صلح مادرید و اسلو و... تاکنون بارها و بارها وعده حل مسأله و تشکیل دولت فلسطین داده شده و هرگز هیچیک از این وعدهها عملی نشده و رژیمهای عرب پیوسته با خوش باوری فریب خوردهاند و همه برگهها و اهرمهای فشار خود را مجانی تحویل آمریکا و اسرائیل دادهاند و درنهایت معلوم شده که نه صلحی در کار است و نه دولتی برای فلسطینیها، عجیب است که عربها به رغم همه این فریبکاریها و تجربهها باز هم مایلند باور کنند که صلحی در کار است و اسرائیل عقبنشینی خواهد کرد و دولت فلسطینی تشکیل خواهد شد!
آنچه در آینده قرار است رخ دهد همایشی است بین اسرائیل و دیگر کشورهای عربی که هنوز اسرائیل را به رسمیت نشناختهاند و در رأس آنها عربستان سعودی و امارات و دیگر کشورهای عرب در خلیج فارس.
هر چند این همایش به بهانه صلح خاورمیانه تشکیل میشود اما هدفی که آمریکا دنبال میکند تشکیل ائتلافی از اسرائیل و رژیمهای به اصطلاح میانه رو عرب است برای مقابل با سوریه و ایران و حزبالله و حماس یعنی زنجیره مقاومت در منطقه، در این فاصله احتمال دارد ایهود باراک با هماهنگی با محمود عباس و مصر و اردن و دیگر رژیمهای «میانهرو» برای سرکوب حماس به نوار غزه حمله کند.
شا ید هم آمریکا و اسرائیل برنامهای برای دستزدن به ماجراجویی گستردهتری در منطقه داشته باشند که برای اجرای آن به پوشش «جبهه میانهروها» نیازدارند، اما آنچه مسلم است از همه این ماجراجوئیها چیزی به نام صلح یا دولت مستقل فلسطینی زائیده نخواهد شد.