حتی برخی منابع خبری بحث را تا جایی پیش بردند که از احتمال لشکرکشی آمریکا به ایران، مشابه آنچه درباره عراق و افغانستان رخ داد، سخن به میان آوردند.
انتشار مکرر اخبار درباره احتمال حمله نظامی به ایران، طبیعتاً واکنشهای بسیاری را مبنی بر تأیید و البته عمدتاً تکذیب آن از جانب دولتمردان کشورهای خارجی و البته کشورهای اروپایی و آمریکا در پی داشت که خود به طرح این بحث دامن میزد و موجب میشد تا به تدریج سخن گفتن از حمله نظامی به ایران از جانب آمریکا و یا حتی رژیم صهیونیستی به مقولهای عادی تبدیل شود و کفه ترازوی فشار بر ایران را بیش از پیش سنگین کند.
علاوه بر مخالفتهای بسیاری که مقامات و دولتمردان کشورهای مختلف با هرگونه راهحل غیردیپلماتیک برای برطرف شدن مناقشات درباره برنامه هستهای ایران ابراز میکنند، صاحبنظران و کارشناسان سیاسی و مسائل استراتژیک نیز تأکید میکنند که در شرایط کنونی، ورود به عرصه جدید نظامیگری برای ایالات متحده به هیچوجه برای این کشور به صرفه نیست و اتخاذ اینگونه مواضع تنها در قالب اعمال فشارهای روانی قابل توجیه است، اما با این وجود، همواره شاهد تأکید مقامات آمریکایی و شخص رئیسجمهوری این کشور بر مطرح بودن حمله نظامی در قبال ایران هستیم.
به نظر میرسد این روزها اشاره به نام افرادی مانند دیک چنی، معاون رئیسجمهور آمریکا به عنوان حامی اصلی حمله به ایران از سوی رسانههای خبری نیز در راستای گسترش دامنه جنگ روانی بر ضد تهران است، به ویژه آنکه رسانههای غربی بیش از پیش بر میزان قدرت و تأثیرگذاری چنی در هیأت حاکمه آمریکا و نفوذ او بر شخص جورج بوش سخن میگویند، کما اینکه چندی پیش روزنامه انگلیسی گاردین در گزارشی به نقل از مقامات مطلع در کاخ سفید که به نام آنها اشاره نکرده بود، تأکید داشت که اختلاف نظر شدیدی میان چنی از یک سو و رایس و گیتس، وزیران خارجه و دفاع آمریکا به عنوان مخالفین اقدام نظامی در قبال ایران وجود دارد و البته در این میان قدرت تأثیرگذاری چنی بر بوش بیشتر از دو وزیر مذکور است.
اما گویا در مراحلی شکل اینگونه گزارشها نیز متفاوت شده و برخی رسانهها سعی دارند با نشان دادن مخالفت خود با اقدام نظامی به نوعی حتمی بودن حمله آمریکا به ایران را القا کنند و از این طریق، به جنگ روانی آمریکا بر ضد ایران دامن بزنند.
حتی در پارهای اوقات اینگونه احساس میشود که ابراز نگرانی دولتمردان کشورهای غربی از حمله نظامی به ایران، تنها برای مطرح نگهداشتن این موضوع در جهت اعمال فشار بر تهران است.
چنی یکهتاز
همانطور که اشاره شد بنابر اخباری که از طریق برخی رسانههای آمریکایی منتشر میشود، در صدر جریانی که حامی حمله نظامی بوش به ایران است، شخص دیک چنی، معاون رئیسجمهوری آمریکا قرار دارد و البته در میان دولتمردان آمریکایی نیز مخالف جدی که بتواند در این زمینه، طرز فکر او را به چالش بکشد، وجود ندارد.
برای نمونه، نشریه اینترنتی هافینگتون پست با اشاره به این موضوع در مطلبی تصریح میکند که بسیاری از اتهاماتی که فرماندهان آمریکایی حاضر در عراق متوجه ایران میکنند، ساختگی است.
نگارنده این نوشتار خاطرنشان میکند که پیش از این نیز چنین عملکردی از سوی نومحافظهکاران آمریکایی در قبال عراق نیز مشاهده شده است. او سپس به بعضی از اظهارات دیک چنی درباره ایران اشاره میکند که مدعی شده است: «ایرانیها در حال دستیابی به سلاح اتمی هستند؛ به نظامیان ما در عراق حمله میکنند و آیا با این حال ما باید دست آنها را در این مسیر همچنان باز بگذاریم؟»
هافینگتون پست در ادامه برای نشان دادن نگرانی خود، تأکید میکند که بیان تمامی ادعاها از سوی چنی و سخن گفتن وی از وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق یا تلاش آمریکا برای گسترش دموکراسی تنها به این علت است که او به هر شکلی به دنبال ایجاد جنگ است.
نا امیدی
اما به هر حال آنچه مهم به نظر میرسد، این است که در ادامه این مطلب اینگونه القا شده است که گویا حمله نظامی آمریکا به ایران قطعی است. نگارنده با بیان این جمله که «ما امیدی به برافروخته نشدن آتش جنگ با ایران نداریم»، در واقع، خود جنگ روانی دیگری را آغاز میکند و این بار به دنبال القای واقعیت حمله به ایران از طریق نشان دادن مخالفت خود با آن است.
او جمهوریخواهان کنگره را ناتوان از مخالفت با معاون نخستوزیر آمریکا عنوان میکند، چرا که آنها در واقع پیروان بوش و چنی هستند و همواره نظرات این دو را تأیید میکنند و البته در حال حاضر هم به علت نارضایتی مردمی از جمهوریخواهان، احتمال حضور آنها در دور بعدی کنگره بسیار کمرنگ شده است.
وی همچنین دموکراتها را نیز با وجود افزایش اقبال مردمی به آنها، در مقابله با چنی ناتوان توصیف میکند.
این نوشتار سپس برای هرچه بغرنجتر نشان دادن موضوع حمله نظامی به ایران، به رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا اشاره میکند و مینویسد: آخرین امید برای مقابله با حمله نظامی آمریکا به ایران، رابرت گیتس است، اما او نیز برای انجام این کار به کمکهای داخلی و خارجی نیاز دارد، حال آنکه متحدان همفکر او به عنوان یکی از مخالفین اقدام نظامی در برابر ایران، عمدتاً نالایق هستند و به موافقان دیک چنی نیز روز به روز افزوده میشود.