استاد علياكبر رضايي، پيشكسوت سواركاري ايران كه در كارنامه زندگي ورزشياش قهرمانيهاي بسياري در مسابقات كورس و پرش بااسب و همچنين چوگان دارد ازجمله اين مشاهير بزرگ ورزش ايران است. از 6سالگي سواركاري را آغاز كرد و امروز در 76سالگي هنوز هم در مسابقات سواركاري به چيزي كمتر از قهرماني فكر نميكند. شكستن استخوانهاي بدن و بستري شدن در بيمارستانها هم نتوانست او را از تلاش براي رسيدن به هدفي كه انتخاب كرده بود باز دارد و امروز با افتخار از 113شاگردش ياد ميكند كه با فراگرفتن سواركاري و نكات فني بارها در مسابقات مختلف بر سكوي قهرماني ايستادهاند. علياكبر رضايي در آستانه 76سالگي هنوز هم شور جواني دارد و اواسط بهمنماه در رقابتهاي پرش با اسب پيشكسوتان قهرمان شد. او كه از 11سالگي طعم شيرين حضور در مسابقات را با شركت در رقابتهاي كورس چشيده هنوز هم يكي از تماشاگران ويژه رقابتهاي كورس گنبد است.
- از اصطبل تا كورس
آذرماه 1317در خانوادهاي از ايل بختياري چشم به جهان گشود. پدرش عبدالحسين، سرپرست اصطبل بود. پدربزرگ او از سواركاران معروف ايل بختياري بود و سواركاري در خون آنها بود و نسل به نسل همه عاشق اسب و سواركاري بودند. علياكبر رضايي از روزي كه براي نخستينبار بر زين اسب نشست ميگويد: پدربزرگم سواركار بود و در كورس مسابقه ميداد و پدرم نيز در كورس سواركاري ميكرد. البته آن زمان رقابتهاي پرش با اسب يا چوگان وجود نداشت. از كودكي دوست داشتم ساعتها كنار اسب باشم. گرچه مادرم دوست نداشت در خانه اسب نگهداري كنم اما هر زمان فرصت پيدا ميكردم به كنار اسبها ميرفتم. از 6سالگي پدرم سواركاري را به من آموخت. او مرا سوار اسب ميكرد و به من آموخت كه چطور دهنه اسب را بگيرم و او را كنترل كنم. پدر ميگفت اسب ميتواند همه حس يك انسان را درك كند و از همان لحظهاي كه پا به ركاب اسب ميگذاري او ميداند كه تو چه حسي داري و چكار ميخواهي انجام بدهي. از 6سالگي سعي كردم تا با اسبها دوست باشم و به همينخاطر با جسارت سواركاري ميكردم. من تنها كسي بودم كه از 11سالگي در مسابقات كورس شركت كردم.
كورس بسيار خطرناك است و آن زمان مثل امروز نبود كه زمينهاي مسابقه كاملا مناسب باشد و مسابقه در آن زمينها بسيار خطرناك بود. در كنار اسبهاي تركمن كه چابك بودند در باشگاه جلاليه مسابقه ميدادم. در مسابقات كورس با يك اسب سلميعربي شركت ميكردم و همه سواركاران با تعجب به من كه كمسنترين سواركار بودم نگاه ميكردند. گاهي مسابقات كورس با يك كشته همراه بود. زماني كه شروع مسابقه اعلام ميشد 16رأس اسب چابك به سرعت شروع به تاخت ميكردند و سرعت آنها در چند ثانيه به بيش از 70كيلومتر در ساعت ميرسيد. در نخستين دور، همه اسبها به سمت چپ كه كوتاهترين مسير است متمايل ميشدند و اين براي كسي كه در سمت چپ بود مشكلاتي را به همراه داشت و اگر نميتوانست خودش را نجات بدهد از مسير خارج و دچار حادثه ميشد. ميشود گفت تقريبا در هر سزون (6ماه) كه كورس بهاره و پاييزه برگزار ميشد يكي از سواركاران در مسير مسابقه دچار سانحه ميشد و جان خودش را از دست ميداد. پاركلاله امروزي ميدان اسبدواني بود و من در آنجا سواركاري ميكردم و پدرم نيز در ميدان توپخانه كه كورس بود سواركاري ميكرد. قهرمانشدن در مسابقات كورس بسيار مشكل بود و با وجود سواركاران تركمن كسب مقام اول تقريبا محال بود و من گاهي دوم يا سوم و چهارم ميشدم و مقام قهرماني هميشه براي تركمنها بود.
- نخستين پرش
4سال از زمان حضور در رقابتهاي كورس سپري شد اما سوداي قهرماني در سواركاري او را در مسيري قرار داد تا به مسابقات پرش رو بياورد. ميگويد وقتي با مسابقات پرش با اسب آشنا شد ديگر رقابتهاي كورس جذابيتي براي او نداشت و به اين ترتيب گام در راهي گذاشت كه امروز از او بهعنوان يكي از پايهگذاران و پيشكسوتان پرش با اسب ياد ميكنند. او از نخستين مسابقات پرش با اسب و تمرينات عجيبي كه براي حضور در اين مسابقه انجام داد ميگويد: 16سالم بود كه براي نخستينبار در ايران رقابتهاي پرش با اسب در جلاليه (پارك لاله فعلي) برگزار شد. يك اسب داشتم كه گاهي با آن ميپريدم البته پيش از آن، رقابتهاي پرش با اسب چندبار در دانشكده افسري براي ارتشيها برگزار شده بود اما براي نخستينبار بود كه به شكل عمومي مسابقه پرش با اسب در پارك لاله فعلي برگزار ميشد. موانعي براي تمرين پرش نداشتم اما نميخواستم در نخستين مسابقه شكست بخورم. يك نردبان را دست 2 نفر ميدادم و با بالا و پايين كردن نردبان، ارتفاع مشخصي را براي خودم تعيين ميكردم و با اسب از روي آن ميپريدم. همچنين تعداد زيادي پتو سربازي را روي هم قرار ميدادم و با درست كردن مانع با اسب ميپريدم. يك تير چوبي از درخت چنار در خانه داشتيم كه يك قطر آن 10سانت و قطر ديگر 40سانت بود. اين تير چوبي را روي 2 پايه قرار ميدادم و با آن تمرين ميكردم. وقتي براي مسابقات ثبتنام كردم اعلام كردند يك عده از درجهدارها با هم مسابقه خواهند داد و يك عده از افسران نيز با هم شركت ميكنند و شما هم در كنار افراد غيرنظامي مسابقه خواهيد داد. 16ساله بودم و شركتكنندهها در سنين مختلف بودند.
آن زمان مقطع سني وجود نداشت و همه سنين در يك مسابقه شركت ميكردند. پدرم چون سواركار كورس بود نميتوانست براي مسابقات پرش راهنمايي مناسبي براي من داشته باشد. خودم علاقهمند بودم و زماني كه وارد محل مسابقه شدم داوران گفتند پس زين اسبت كجاست؟ با تعجب گفتم چه زيني. من در كورس سواركاري ميكردم و زين اسبهاي كورسي يك كيلوگرم وزن دارد و ابعاد آن كوچك است اما زين اسب پرش 8تا 10كيلوگرم است. با وجود آنكه زين مخصوص پرش نداشتم در مسابقه شركت كردم. هيچگاه فراموش نميكنم كه همه به من ميخنديدند ولي در آن مسابقه قهرمان شدم. در پايان مسابقات جشني برپا كردند و يك سرويس قهوهخوري درجه يك نخستين جايزهاي بود كه در مسابقات پرش گرفتم. هنوز هم اين قهوهخوري را دارم و هربار به آن نگاه ميكنم ياد روزي ميافتم كه براي نخستينبار در ميان هياهوي تماشاگران از روي موانع ميپريدم. بعد از آن به پرش با اسب علاقهمند شدم و تصميم گرفتم اين رشته پرتحرك را دنبال كنم.
- شكستگي در 02نقطه از بدن
از روزهايي كه با دست و پا و سر شكسته به خانه بازميگشت ياد ميكند و از صبر و تحمل همسرش ميگويد؛ از روزي كه بدنش زير سم 19رأس اسب كورس افتاد و با ضربه مغزي و ستون فقرات شكسته راهي بيمارستان شد. ميگويد: قبل از اينكه رقابتهاي قهرماني پرش با اسب بهوجود بيايد من در مسابقات كورس حضور داشتم. در يكي از اين مسابقات من جايگاه دوم تاخت ميكردم و 17رأس اسب هم پشت سر من بودند تا اينكه اسب جايگاه اول در دور دوم سكته كرد و واژگون شد و پاي اسب من نيز به اسب او گير كرد و سقوط كردم و 17رأس اسب از روي من رد شدند. آن زمان كلاه ايمني به شكل امروز نبود و ستون فقراتم زير سم اسبها شكست و ضربه مغزي شدم. همان شب مرا به اتريش بردند و عمل جراحي شدم و 3ماه نيز در انگلستان دوران نقاهت را گذراندم. شدت صدمات من به حدي بود كه پروفسور فلينگرز، پزشك جراحم در اتريش گفته بود اگر من دوباره سواركاري كنم بايد بقيه عمرم را روي صندلي چرخدار بنشينم. 6ماه آرام و قرار نداشتم و مثل كساني بودم كه گمشدهاي دارند.
نميتوانستم سواركاري را كنار بگذارم. همه زندگي من در سواركاري خلاصه ميشد و تصميم گرفتم دوباره روي زين اسب بنشينم. همه خانواده و ازجمله همسرم مخالف بودند و اصرار ميكردند كه براي سلامتيام سواركاري را كنار بگذارم اما گفتم غيرممكن است و دوباره سواركاري و پرش با اسب را شروع كردم. 19سال داشتم كه براي نخستينبار رقابتهاي قهرماني كشور برگزار شد. پيش از آن رئيس سواركاري ايران با دعوت از بهترين سواركاران جهان به ايران تلاش ميكرد تا ما در كنار آنها تمرين كنيم و بتوانيم نكات فني لازم را از آنها بياموزيم. من آشنايي زيادي با مقررات اين مسابقات نداشتم و بههمين خاطر داوران در حاليكه قهرمان اين مسابقات شده بودم من را حذف كردند. روز اول در بخش سرعت بهخاطر تبحري كه در مسابقات كورس پيدا كرده بودم قهرمان شدم. در روز دوم هم با يك باراژ اول شدم و روز سوم در راند اول گراندپري قهرمان شدم و روز بعد در راند دوم نيز به مقام قهرماني رسيدم. من آخرين شركتكننده بودم اما چون با قوانين آشنايي نداشتم تقريبا 9متر تا در خروجي محل مسابقه مانده بود كه سرم گيج رفت و از روي اسب پايين آمدم و نشستم. كمي مكث كردم و زماني كه سرگيجهام بهتر شد بلند شدم و دهنه اسب را گرفتم و از محل مسابقه بيرون رفتم اما ناگهان داوران زنگ را به صدا درآوردند و اعلام كردند از مسابقه اخراج هستم زيرا تا زمان خارج شدن از محل مسابقه نبايد از اسب پايين ميآمدم و همين آشنانبودن به قوانين مسابقه باعث شد تا مقام قهرماني را به همين راحتي از دست بدهم. اما سال 53 قهرمان كشور شدم و قهرمانيها در 10دور رقابتهاي كشور ادامه داشت. سال 1355در مسابقات برونمرزي نيز قهرمان ارتشهاي جهان شدم. من سربازي نرفتهام ولي قبل از انقلاب با درجه سرگردي مرا به عضويت تيم ارتش ايران درآورده و به مسابقات ارتشهاي جهان در كشور لبنان اعزام كردند.
در اين سالها ورزش چوگان را هم دنبال كردم. ورزش چوگان ريشه ايراني دارد و اين ورزش را ايرانيان به جهان صادر كردند. چوگان سرشار از هيجان و لذت است و موفق شدم به تيم ملي دعوت شوم. حركات نمايشي نيز با اسب انجام ميدادم بهطوري كه هنگام تاخت رفتن اسب روي زين قيچي ميزدم.
تاكنون 143رأس اسب تربيت كردهام و همه آنها در مسابقات پرش بسيار موفق بودند و شاگردانم با اين اسبها بارها بر سكوي قهرماني ايستادهاند. بهترين توشه زندگيام 113شاگرد درجه يكي هستند كه در اين سالها آنها را به جامعه ورزش كشور تحويل دادهام و خيلي از آنها ازجمله عليرضا خوشدل، داوود پوررضايي، كاوه فربد و مليكا غروي عضو تيم ملي سواركاري ايران هستند.
- يار هميشگي
در19سالگي ازدواج كردم. همسرم بسيار مهربان و دوستداشتني است. همسرم سواركار بود ولي كمكم آن را كنار گذاشت. همسرم در اين سالها خيلي سختي كشيد. هر بار مصدوم ميشدم مجبور بودم چند روز در بيمارستان بستري باشم اما بازهم فرار ميكردم. بارها در مسابقات مختلف مصدوم ميشدم و دست و پاهايم ميشكست و همسرم مثل يك پروانه از من مراقبت ميكرد. او بهترين يار من در اين سالها بوده و اگر صبر و حمايتهاي او نبود به اين موفقيتها دست پيدا نميكردم.
3 فرزند دارم؛ 2 دختر و يك پسر. دختر بزرگم اشرف سواركار حرفهاي بود و از 6سالگي سواركاري را به او آموختم.آذر دختر ديگرم ورزش واليبال را دنبال كرد و پسرم افشين نيز در نوجواني و جواني سواركار خوبي بود اما بعد از سربازي نتوانست اين ورزش را ادامه بدهد. در سواركاري حفظ اندام و وزن سواركار بسيار مهم است و من سالهاست كه وزن خودم را در 65كيلوگرم حفظ كردهام. براي حفظ سلامتي بيش از 30سال است كه برنج نخوردهام و سلامتيام را مديون ورزش سواركاري و رژيم غذايي مناسب ميدانم. من بيشترين پرشي كه با اسب داشتهام 2متر و 8سانتي متر است اما متأسفانه به ثبت نرسيده است.
- سواركاري ورزش پولدارها نيست
سواركاري از ورزشهايي است كه پيامبر اكرم(ص) تأكيد زيادي بر آموختن آن داشتند و فرمودهاند به فرزندان خود سواركاري بياموزيد. درجنگهاي صدر اسلام اسب نقش اساسي داشت و در بسياري از جنگهاي قرون وسطي نيز نيرويهاي سواره نظام عامل موفقيت و پيروزي در جنگ محسوب ميشدند. با صنعتي شدن كشورها كمكم ماشين جاي اسب را گرفت و ديگر در خيابانها خبري از درشكه و گاري نيست و به جاي آن خيابانها مملو از خودرو و ترافيك و دود شده است. با وجود اين، هنوز هم سواركاري طرفداران خاص خودش را دارد اما بسياري از مردم اعتقاد دارند كه سواركاري ورزش پولدارهاست و كساني ميتوانند سراغ اين رشته ورزشي بروند كه پول كافي براي خريد اسب و نگهداري از آن را داشته باشند و در كنار آن بتوانند از عهده هزينههاي كلاسهاي سواركاري بربيايند. اما استاد رضايي چنين اعتقادي ندارد و ميگويد سواركاري ورزش پولدارها نيست. از آنجا كه سواركاري ورزش سالم و خوبي است پولدارها هم به اين ورزش رو ميآورند. من هيچگاه پولدار نبودهام ولي عشق به سواركاري من را به اين راه كشاند. شغل من تربيت اسب بود و در كنار آن به علاقهمندان، سواركاري آموزش ميدادم و از اين راه درآمد داشتم.
من در انگليس دوره مربيگري ديدم. امروز هم بسياري از شاگردان موفق من از همين راه آموزش به علاقهمندان سواركاري، كسب درآمد ميكنند. البته براي شروع كار بايد هزينه كرد و معمولا اين هزينهها در ابتدا كمي سنگين است اما وقتي كسي در سواركاري حرفهاي شد ميتواند از همين راه نيز درآمد داشته باشد. ابتدا اگر بخواهد ياد بگيرد سخت است و بايد هزينهاي تقبل كند.
خوشبختانه امروز در بسياري از شهرها و بهخصوص پايتخت، باشگاههاي سواركاري داريم و همه ميتوانند به اين ورزش بپردازند. البته سال اول كمي سخت است و بايد زيرنظر يك مربي خوب تمرين كرد. هزينه يادگيري جلسهاي 30هزار تومان است و در 10جلسه 300هزار تومان ميشود. تمرين هفتهاي 2 روز است و اسب و مربي نيز در اختيار باشگاه است.
- عشق و جسارت
عشق و جسارت 2 فاكتور مهم براي يك سواركار حرفهاي است كه با آن ميتواند از هر مانعي عبور كند. سواركاران حرفهاي هميشه تأكيد دارند كه سوار خوب يك انسان عاشق است و اگر عشق نداشته باشي اسب به خوبي آن را حس كرده و هنگام پرش، سوار را همراهي نميكند. استاد رضايي ميگويد: سواركاري ورزش سختي است اما كسي كه ورزش سواركاري را دنبال ميكند ابتدا بايد عشق فراوان داشته باشد و در كنار آن قدرت سواري داشته و نترس باشد. چشمان سواركار بايد زود ياد بگيرد كه بتواند اندازه مسافت بين موانع را حدس بزند و ابتداي 10متر اسب را تاخت كند و از مانع بپرد. اسب حس انسان را درك ميكند. زماني كه پا در ركاب ميگذاري او ميفهمد كه چقدر سواري بلد هستيد و چه كار ميخواهيد بكنيد.
در اين سالها هيچ وقت خسته نشدم چون عاشق اين ورزش هستم. بهمنماه امسال قهرمان پيشكسوتان شدم. بسياري از اينكه در اين سن بازهم در مسابقات پرش شركت ميكنم تعجب ميكنند اما من دائم سوار اسب ميشوم و آمادگي بدنيام را حفظ ميكنم. اگر سواركاري نكنم از گود خارج ميشوم و آرزويم اين است كه هيچگاه از گود خارج نشوم.
سواركاري تأثير زيادي در سلامتي روحي و رواني و جسم انسان دارد. اين تنها ورزشي است كه ميتوان در هر 4 فصل انجام داد و براي سلامتي به نظرم هيچ دارو و درماني مثل سواركاري كارساز نيست. سواركاري انسان را شاداب و سرحال و ورزيده نگه ميدارد. يكي از شاگردانم دانشجوي دكتري بود. هميشه يك روز قبل از امتحانات نزد من ميآمد و درخواست ميكرد تا سوار بر اسب به جنگل برويم و سواركاري كنيم. ميگفت وقتي قبل از امتحانات سواركاري ميكنم احساس آرامش خاصي به من دست ميدهد طوري كه اطلاعات درسي را به هيچ وجه فراموش نميكنم و امتحانات را با موفقيت به پايان ميرسانم.
نظر شما