اولین باری که توی قاب تلویزیون لابهلای تماشاچیهای خندوانه ظاهر شد و بعد به نشانه اعتراض به حال و هوای برنامه رامبدجوان استودیو را ترک کرد.
هیچ کدام از ما فکرش را هم نمیکردیم که کلکلها و رفت و آمدهایگاه و بیگاهش لابهلای اجرای رامبد جوان به قدری برای مخاطب شیرین و تماشایی باشد که حالا بدون شک بشود او را جزو جدا نشدنی خندوانه دانست.
ساده و خودمانی است؛ از اینهایی که تکلیفشان با خودشان و دنیای دوروبرشان معلوم است.
از شکل و شمایل جواب دادنهایش میشود فهمید که نگاهش به زندگی سادهتر از آن چیزی است که خیلیهای ما در بیشتر اوقات درگیرش میشویم.
آنقدر که مابین جوابهایش در پیچ و خم حرفهایش در مورد مسائل گم نمیشوید.
خانمها، آقایان! لطفا این گفتوگو را دقیقا با لحن خودمانی و شیرین خودش در اجراهای خندوانه بخوانید. این شما و این نیما شعباننژاد آخرین مهمان صفحه آخر ما در پایان سال ۹۳ خورشیدی.
- اگر آخرین بازمانده باشید چه کار میکنید؟
سعی میکنم که توی هفته اول هرکاری را که انجام دادن آن با حضور بقیه امکانپذیر نبود، انجام بدهم و کلی کار هیجانانگیز دیگر که آدرنالین را بالا میبرد. اما خب بعد از یک هفته دیگر حوصلهام سر میرود و دوست دارم که دیگر نباشم.
- میخواهید به سیاره دیگری سفر کنید. فقط میتوانید یک چیز با خودتان ببرید، چه چیزی را همراهتان برمیدارید؟ چرا؟
من ترجیح میدهم یک نفر را باخودم ببرم؛ یک عزیزی که دوستش دارم تا تنها نباشم.
- اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و بفهمید صندوق دریافت مسیجهایتان در وایبر و... به صورت عمومی درآمده، چه کار میکنید؟ چیزی هست که بابت آن خیلی نگران شوید؟
شاید اول کمی تعجب کنم ولی سعی میکنم خونسرد باشم و اینکه در کل نگرانی چندانی ندارم. برای اینکه حرفها و پیامهای خاصی ندارم که با وایبر آنها را رد و بدل بکنم و هر حرفی را آنجا نمیزنم، حداقل الان! تا قبل از شهرت شاید چیزی داشتم که بابتش نگران باشم اما الان نه.
- یک دزد به ماشینتان دستبرد زده، ترجیح میدهید تلفن همراهتان را برده باشد یا ۱۰میلیون تومان پول نقدی را که توی داشبورد بود؟ چرا؟
۱۰میلیون تومان پول، چون توی گوشی شاید عکسهای شخصیای باشد که از سر سهلانگاری آنها را در موبایل نگهداشتهام و اصلا دزدی که بین۱۰میلیون پول وگوشی موبایل، دومی را انتخاب کند باید به عقلش شک کرد!
- تا به حال شده به اسام اسها یا ایمیلهای کسی دسترسی داشته باشید؟ آنها را خواندهاید؟ بعدش نظر متفاوتی راجع به آن فرد پیدا کردهاید؟
بستگی به شخص مورد نظر دارد اینکه چقدر به آن آدم نزدیک باشم یا نباشم. البته قبلش هم باید بگویم که گاهی اوقات این دسترسیها غیر عمدی است؛ یعنی شما بدون اینکه بخواهید با آنها روبه رو میشوید.
در مورد حس هم باید بگویم که خواندن چیزهایی از این دست ممکن است آدم را خوشحال یا ناراحت کند اما خب باید به این نکته توجه کرد که این «خواستن برای دانستن» انتخاب خودت بوده.
- اگر به خاطر یک اظهارنظر شخصی در فضای مجازی مورد هجوم کاربران قرار بگیرید، چه کار میکنید؟
صبر میکنم، آنقدر صبر میکنم تا فضا آرام شود بعد که آرام شد از خودم دفاع میکنم. ناگفته نماند که آدمی هم نیستم که به خاطر چیزی که منطقی پشتش نباشد، عذرخواهی کنم.
- در برابر آنهایی که در مهمانی با هیجان میگویند: «یه روز دوتا چینی میخورن به هم میشکنن» بعدش هم بلند بلند میخندند، چه واکنشی نشان میدهید؟
کاری که میکنم این است که حالم از شنیدنش بد میشود برای همین به سرعت مجلس را برای چند دقیقه ترک میکنم. بعد آرزو میکنم که این آدمی که احساس بامزگی دارد، توی موقعیت این دوتا چینی قرار بگیرد و به هم که خوردند بشکند.
- یک جمله، شعر، ذکری هست که موقع نگرانیها آرامتان کند؟ چه جملهایست؟
«خدایا تلاش از من و کمک از تو» این جملهای است که زیاد برای خودم میگویم.
- اگر بخواهید با یک سلبریتی شام بخورید، چه کسی را انتخاب میکنید؟ چرا؟
دوست دارم به جای شام ناهار بخورم اصولا سلبریتیها برای شام سرشان شلوغ است و بین سلبریتیهای داخلی حتما انتخابم رامبد جوان خواهد بود، چون تنها سلبریتی است که از بودن در کنارش لذت میبرم و از بین خارجیها انتخابم کریستین بیل خواهد بود.
- به دردنخورترین اختراع بشر چه چیزی بوده است؟ چرا؟
اسلحه، سیگار، کوکاکولا چون فکر میکنم دنیا بدون اینها شاید جای بهتری برای زندگی کردن بود.
- همین الان چه کسی چه کاری بکند خیلی ذوق خواهید کرد؟
همین الان حین مصاحبه شما به من بگویید که چند سکه یا چند میلیون پول برنده شدهام.
- آخرین باری که بهت زده شدید، کی بوده؟ چه اتفاقی افتاده؟
آخرین بار آقایی بود که باوجود گریه بچه چهار سالهاش اصرار داشت که همچنان با من عکس بیندازد و جالبتر اینکه اصرار داشت من او را به جا بیاورم که خب هر قدر تلاش کرد، متاسفانه نشناختم و اصلا نمیدانستم چرا باید بشناسم.
- اگرمجبور باشید بین یک اورانگوتان، ایگوانا، اسب آبی و زرافه یکی را به عنوان حیوان خانگی یک هفته نگه دارید، کدام را انتخاب میکنید؟
اورانگوتان را انتخاب میکنم، چون بین این حیوانها برخلاف چهره خشناش، حیوان ساده و احمقی است.
- تا به حال اسمتان را درگوگل سرچ کردهاید؟ هرچند وقت یکبار این کار را میکنید؟
بله سرچ کردهام و هرزچندگاهی این کار را میکنم، مخصوصا اگر مصاحبهای چیزی داشته باشم، میخواهم بازتابها و واکنشها را ببینم یا مثلا «ش» را میزنم ببینم زیرش مینویسد شعباننژاد یا نه؟
- اگر الان بفهمید سرطان دارید، چه حسی پیدا میکنید؟ اولین کاری که انجام میدهید، چیست و چرا؟
اول برایم مثل یک باخت میماند. بعد هم کمی زمان میبرد تا خودم را پیدا کنم و بعد هم مثل خیلیهای دیگر تلاش میکنم بجنگم، حتی اگر قرار باشد آخرش بازنده باشم.
- وقتی به مرگ و مردن فکر میکنید از دست دادن چه چیزی/کسی از همه بیشتر ناراحتتان میکند؟ چرا؟
چرا اینقدر سوالهایتان درباره مرگ و تنهایی و از دست دادن است! مسلما از دست دادن عزیزترینهای زندگیام ناراحتم میکند و علاوه بر شخص، از دست دادن «حس کمال» چون این حس را خیلی دوست دارم.
- اگر فردا دنیا تمام شود، چه کار انجام ندادهای دارید؟
به اینکه چه کارهایی انجام ندادهام؛ فکر نمیکنم به این فکر میکنم که در فرصت باقیمانده چه کارهایی میشود انجام داد. دوست دارم یک مهمانی بزرگ با همه آدمهای دنیا بگیرم و خوش باشیم تا جایی که دنیا هم بعد از رفتن ما هوس کند دنبالمان بیاید!
- به نظر شما آخرش چی میشه؟!
خیلی سوال لوسیه واقعا!! به نظرم آخری وجود ندارد، ما حتی خودمان هم خوب نمیدانیم الان اولش هستیم یا وسط یا آخرش، ولی در هرصورت دوست دارم آخرش بدیها برای مردم دنیا بیمعنا باشد و روزهایمان غیر تکراری و آخرش خوب تمام شود و دیگر ما این آدمهای خاکستریای نباشیم که توی این دنیای رنگی قدم میزنیم.
منبع: همشهري جوان
نظر شما